| کد مطلب: ۱۶۹۰۸

جراحی لهجه یا فرهنگ؟

علی مسعودی‌نیا، نویسنده

جراحی لهجه یا فرهنگ؟

بله، باورکردنی نبود، اما مدیر تیم قهرمان لیگ، پرهوادارترین تیم فوتبال کشور، باشگاهی که پسوند «فرهنگی ـ ورزشی» را یدک می‌کشد، به خودش اجازه می‌دهد روی آنتن زنده با ادبیاتی سخیف به سرپرست مدیرعاملی باشگاه رقیب بگوید: «لهجه‌ات را جراحی کن!». درود بر ما ایرانیان و فرهنگ باستانی و غنی و درخشان‌مان که مدیرش این است. نه آقا! شما برو فرهنگت را، ذهنت را، شخصیتت را جراحی کن! چون چنین ادبیاتی نمی‌تواند برآمده از فرهنگی اصیل و انسانی، ذهنی سالم و شخصیتی در حد مدیریت در هر عرصه‌ای، خاصه عرصه فرهنگیُ ورزشی باشد.

تعارف نکنیم، این بی‌ادبی و بی‌فرهنگی در سطوح بالای مدیریتی ما سال‌هاست تداوم دارد و مدام دارد با وقاحت بازتولید می‌شود. از آن «خودت بمال» وزیر بهداشت، تا سیلی آن نماینده مجلس به صورت یک سرباز، تا کشمش خوردن و بی‌‌ادبی آن یکی نماینده در حضور معلمان دادخواه و اصلاً چرا راه دور برویم، دست به یقه شدن و لیچار بار هم کردن نمایندگان تازه‌وارد مجلس در همان روز نخست، همه‌وهمه نشان از سطح فرهنگی بسیاری از این حضرات دارد که تازه کار مردم هم دست‌شان است (بیچاره مردم) و ادعای تقوا، خدمت و ایثار هم دارند و تازه بابت مسائل فرهنگی ملت هم قدرت تصمیم‌گیری دارند؛ و باز تعارف نکنیم.

هر کسی به این سادگی که نمی‌تواند مدیرعامل پرسپولیس شود. باید طرف از هزار فیلتر بگذرد تا به چنین جایگاهی برسد. این اهانت با اهانت‌های دیگر خیلی فرق دارد. یک بی‌ادبی ساده نیست. توهینی نژادی و قومیتی است که اگر در فیلم یا سریالی رخ داده بود، یا اگر روزنامه یا مجله‌ای به آن دامن زده بود، درجا توقیف می‌شد.

این جمله خبر از نگرشی خطرناک به جامعه و مسمومیت ذهنی آکنده از دوگانه خودی ـ غیرخودی می‌دهد، آن هم با نگاهی استعماری که مرکز را دارای برتری و امتیاز انسانی می‌داند و هر چه خارج از مرکز را در ترازی پایین‌تر. حالا می‌توان فهمید که وقتی همین فرد، در زمان حضور رونالدو در ایران دخترش را در استقبال از او با خود همراه کرد و اگر امکانش را داشت صدبرابر آن‌چه به رونالدو هدیه داد، تقدیمش می‌کرد، در پس ذهنش چه می‌گذشت.

در هر کجای دنیا بود، بابت این توهین نژادی و قومیتی طرف باید سفت و سخت جواب پس می‌داد و چون در عرصه فوتبال این مسئله از اهمیت ویژه‌ای برخوردار است، باید درجا برکنار می‌شد یا استعفا می‌داد. فوتبال به‌عنوان یک پدیده پاپ و همه‌گیر، به‌شدت از نظر فرهنگی آسیب‌پذیر است و همگی می‌دانیم کنترل هولیگانیسم در این رشته تا چه حد حیاتی و دشوار است. اصلاً نمی‌شود از این سخنان به سادگی گذشت و به جریمه مالی و محرومیت از مصاحبه و امثالهم دل خوش داشت.

اگر پس‌فردا چنین رویکردی دستمایه صدهزار تماشاگر شود در شعارهایشان داخل استادیوم و درگیری‌های لفظی و فیزیکی غیرقابل جبران پدید بیاورد، چه کسی پاسخگو خواهد بود؟ آن هم در مملکتی که واقعاً عموم مردمش به تبعیت از فرهنگ جهانی طی سالیان اخیر به‌شدت ادبیات خود را اصلاح کرده‌اند و نمونه‌اش لطیفه‌های فضای حقیقی و مجازی که برخلاف سالیان قبل، به‌ندرت سراغ قومیت، ملیت و نژاد خاصی می‌روند. آن‌وقت فردی که خودش را مدیر می‌داند در رسانه‌ای که خودش، خودش را ملی می‌داند به خود جرأت می‌دهد چنین نگاه سخیفی داشته باشد و بی‌پروا اعلامش کند.

به نظر من این رخداد برای تمام اهالی ورزش، حتی دولت، مجلس و رسانه آزمون بسیار بزرگی خواهد بود. اگر بخواهند این ماجرا با ماست‌مالی، عذرخواهی، جریمه و امثالهم جمع شود، در ترویج یک فرهنگ خطرناک و فاشیستی و متحجر همکاری کرده‌اند. باید کیفری برای این فرد در نظر گرفت که سایرین حتی اگر در ته ذهن تاریک‌شان دنیا و آدم‌ها را چنین می‌بینند و این‌سان در باتلاق بی‌اخلاقی دست‌وپا می‌زنند، جرأت بیان و ترویجش را نداشته باشند.

خاصه که اکثر مسئولان تراز اول مملکت خود شهرستانی هستند و لاجرم لهجه دارند، پس دیگر جای تسامح نیست. زیباترش اینکه خود گوینده استعفا بدهد، پوزش بخواهد و بساطش را جمع کند تا لااقل تا حدی خطای بزرگش را با حرکتی انسانی جبران کرده باشد. هرچند بخش عمده‌ای از مدیرانی که مشابه ایشان به میز ریاست رسیده‌اند، چنان بسته و وابسته به میزند که جدا کردن‌شان گاه بدون جراحی امکان‌پذیر نیست.

اخبار مرتبط
دیدگاه
آخرین اخبار
پربازدیدها
وبگردی