| کد مطلب: ۱۸۲۳۱
جعفرخان از فرنگ برگشته؟

زبان فارسی روز‌به‌روز در گفت‌و‌گوهای استارتاپی مهجورتر می‌شود ریشه‌ها و تأثیر این مسئله را در گفت‌و‌گو با امیرمهدی حقیقت و رضا ضیا بررسی کرده‌ایم

جعفرخان از فرنگ برگشته؟

در ادبیات استارتاپی، شما به‌جای سرمایه‌گذاری، «اینوِست» می‌کنید و به‌جای اندازه بازار، ارزش بازار و سهم بازار، «مارکت سایز»، «مارکت کپ» و «مارکت شِیر» دارید. همچنین در برنامه‌هایتان در عوض اینکه هدف قرار دهید، «تارگت» می‌کنید. حتی برای استخدام در این شرکت‌ها بهتر است رزومه انگلیسی بفرستید، هرچند برای یک «پوزیشن» (و نه موقعیت) شغلی باشد که احتیاج چندانی به تسلط بر زبان انگلیسی ندارید، زیرا می‌خواهید «فِرست ایمپرشن» خوبی بگیرید و «اچ‌آر» شما را لااقل به مصاحبه (خدارو شکر، این‌بار نه اینترویو) دعوت کند.

خوب به‌خاطر دارم به‌عنوان فردی که بیش از آنکه دانشی در زبان انگلیسی داشته باشد، با استفاده از ابزارها از این زبان استفاده می‌کند، سال‌ها پیش و در اولین گفت‌و‌گوهایم با شرکت‌های استارتاپی، حسابی گیج شده بودم. بعد از جلسه و موقع پیاده و تنظیم کردن گفت‌و‌گوها، جست‌و‌جوهای مکرر به کمکم آمدند تا بفهمم آن بندگان خدا دقیقاً چه می‌گفتند. البته به‌مرور زمان با لغات و اصطلاحات رایج در این فضا آشنا شدم، اما هنوز هم با ورود موضوعات جدید به فضای استارتاپی و شکل‌گیری گفتمان‌های نو، با واژگان فرنگی جدیدتری آشنا می‌شوم.

فخرفروشی و تجددخواهی

آش استفاده از کلمات انگلیسی آن‌قدر شور شده که برخی شرکت‌های استارتاپی حتی در آگهی‌های کاریابی خود، شرح موقعیت شغلی و توانمندی‌های مورد نیاز را به زبان انگلیسی می‌نویسند، حتی اگر در همان توانمندی‌های مورد نیازشان، تسلط بر زبان انگلیسی جایی نداشته باشد. البته کسی منکر اهمیت زبان انگلیسی که سال‌هاست به‌عنوان زبان بین‌المللی استفاده می‌شود، نیست. اما آیا بهره‌گیری از آن در تمام ارکان ضرورت دارد؟

استفاده از واژگان فرانسوی، عربی و انگلیسی در دوره‌های متفاوت تاریخی، مایه فخرفروشی و نشانه تجددخواهی بوده، اما در همان زمان‌ها نیز منتقدانی داشته. در یکی از معروف‌ترین نمونه‌ها، می‌توان به نمایشنامه کمدی «جعفرخان از فرنگ آمده» اشاره کرد که دهه‌ها بعد علی حاتمی با ایجاد تغییراتی، از روی آن فیلم سینمایی «جعفرخان از فرنگ برگشته» را ساخت. این نمایشنامه آن‌قدر محبوب بود که اسمش به‌نوعی ضرب‌المثل تبدیل شد که در مواجهه با کسانی که پس از مدتی زندگی در خارج از کشور، ادبیات فارسی را فراموش می‌کنند و دائماً از لغات و اصطلاحات انگلیسی بهره می‌جویند، استفاده می‌شود. در این نمایشنامه که به سال 1300 توسط حسن مقدم نوشته شد، جعفرخان شخصی است که پس از تحصیل در اروپا به خانه برمی‌گردد و تظاهر می‌کند که دیگر نمی‌تواند مانند گذشته فارسی را خوب صحبت کند. البته در این نمایشنامه تفاوت‌های فرهنگی نیز به نمایش درمی‌آیند که شاید پس از گذشت سال‌ها، کمتر در جامعه ایرانی موضوعیت داشته باشند، اما به‌نظر می‌رسد مسئله بیگانگی با زبان فارسی، همچنان بر سر جای خود باشد.

موضوعات وارداتی و لغات فرنگی

زبان قلمروهای فرهنگی گوناگون در گذشته معمولاً از دو روش تحت‌تأثیر قرار می‌گرفت؛ یا این کشور به‌شکل مستقیم مورد تاخت‌و‌تاز نیروهای بیگانه قرار می‌گرفت و کشور تحت استعمار ناچار می‌شد خط و زبان خود را تغییر دهد، یا یک امپراتوری و نظام پادشاهی به چنان تسلط و قدرتی دست می‌یافت که سایر کشورها را ناچار می‌کرد برای تبادل اطلاعات با یکدیگر، از زبان مورد استفاده همان امپراتوری بهره جویند. در چنین شرایطی معمولاً این امپراتوری قدرتمند، دانشمندان و فلاسفه را نیز به خود جلب می‌کرد و زبان گفت‌و‌گوی علمی میان آنها را نیز تغییر می‌داد. نمونه متأخر چنین اثرگذاری‌ای شاید اتحادیه جماهیر شوروی باشد که پس از فروپاشی، به کشورهای مستقل متعدد تبدیل شد. در میان این کشورها، تاجیکستان توانست زبان فارسی را با کمک گرفتن از نفوذ ابوالقاسم لاهوتی در دستگاه استالین تا حدودی حفظ کند.  

اما روال اثرگذاری فرهنگی و زبانی در سال‌های اخیر دستخوش تغییراتی شده است. ظهور شبکه‌های اجتماعی فاصله میان فرهنگ‌ها را کمتر کرده و مواجهه ما را با لغات و اصطلاحات فرنگی، بیشتر. به‌علاوه به‌نظر می‌رسد گستردگی مفهوم دهکده جهانی، ما را در فضایی قرار داده که باعث می‌شود مرزها در نظرمان کمرنگ‌تر و کم‌اهمیت‌تر از گذشته جلوه کنند.

با ورود کسب‌و‌کارهای نوآور و استارتاپی به کشور، استفاده از واژگان انگلیسی در ادبیات کسب‌و‌کاری رواج پیدا کرد. واقعیت این است که اصل و اساس این مدل از کسب‌و‌کارها موضوعی وارداتی بود که ما در شکل‌گیری آن نقشی نداشتیم و از نتایج و مدل‌های آن بهره گرفتیم. پس تا حدودی طبیعی بود شکلی از ادبیات نیز همزمان با این کسب‌و‌کارها وارد شود، همان‌طور که فرهنگ نوینی را نیز در فضای زندگی و حتی فضای فعالیت حرفه‌ای با خود به همراه داشتند. به‌علاوه افرادی که چه به‌عنوان بنیان‌گذار و چه نیروی انسانی در این کسب‌و‌کارها فعالیت می‌کنند، به‌دلیل آشنایی و قرابت بیشتر با شبکه‌های اجتماعی می‌توانند فعالیت اثرگذارتری در فضاهای این‌چنینی داشته باشند. بر این اساس، به‌مرور زمان استفاده از لغات و اصطلاحات انگلیسی توسط این قشر، توانست ادبیات جامعه اطراف آنها را نیز تا حدودی دستخوش تغییر کند. البته ناگفته پیداست که هر تغییری لزوماً منفی نیست و هر تأثیر منفی‌ای نیز پایدار نخواهد بود. اما به‌نظر می‌رسد که لازم است تغییرات را رصد کرد و میزان اثرگذاری آنها را سنجید.

ریشه‌های سیاسی

محمد رضا ضیا

استفاده مکرر از لغات انگلیسی، حتی در مواردی که معادل فارسی جاافتاده برای آنها وجود دارد، به یک عادت بدل شده و نگرانی‌هایی را به وجود آورده است. اما آیا چنین رفتارهایی می‌تواند به ضعیف‌شدن زبان و ادبیات فارسی بینجامد؟

رضا ضیا، متخصص ادبیات فارسی معتقد است زبان فارسی و ادبیات فارسی دو مقوله مجزا هستند و ضرر رفتاری چون استفاده از واژگان انگلیسی در ادبیات استارتاپی، در درجه اول متوجه زبان می‌شود و در درازمدت به ادبیات فارسی هم آسیب وارد می‌کند. او آلودگی زبانی را هم مثل آلودگی در زمینه‌های دیگر می‌داند و در این زمینه به هم‌میهن توضیح می‌دهد: «رودخانه‌ها را در نظر بگیرید؛ همیشه مقداری آلاینده وارد رودخانه‌ها می‌شده و مشکلی هم نبوده، اما وقتی میزان آلودگی از حدی بالاتر می‌رود، باعث تغییر ماهیت رودخانه می‌شود. زبان هم همین‌طور است. هرچند به‌شدت با سره‌گرایی مخالفم و معتقدم ما زبان سره نداریم (به این معنی که نشانی از هیچ زبان یا فرهنگ دیگری در زبان نباشد، زیرا بسیاری واژه‌ها ناگزیر وارد زبان می‌شوند)، اما این روند از حد که بگذرد، سبب تغییر ماهیت زبان می‌شود.»

زبان و ادبیات فارسی بخش مهمی از هویت ما را به‌عنوان یک ایرانی شکل می‌دهند. برای سال‌ها بخشی که مورد تحسین ادیبان و نویسندگان اروپایی قرار گرفته، گوشه‌هایی از ادبیات کهن ما بوده است. ضیا نیز به همین ویژگی هویتی‌مان اشاره دارد و می‌گوید: «شاید بزرگ‌ترین چیزی که برای ارائه به دنیا داشته‌ایم، همین ادبیات‌مان بوده و این اتفاق در درازمدت باعث می‌شود ادبیات ما هم حذف شود. یعنی در درجه اول برای کاربران این زبان مشکل ایجاد می‌شود و بعد دیگر در دنیا هم کسی نیست که بخواهد ادبیات فارسی را تبلیغ کند.»

البته او این اتفاق را تنها متوجه زبان فارسی نمی‌داند و می‌گوید این رخدادی است که زبان‌های دیگر را نیز تحت تأثیر قرار داده است: «کم‌وبیش سایر زبان‌ها نیز با این معضل مواجه شده‌اند. حتی در زبان انگلیسی هم این مشکل وجود دارد و در حال تحت‌تأثیر قرار دادن ساختار زبان و نحو آن است. حتماً افزایش استفاده از واژگان زبان‌های دیگر در یک زبان، آن را متأثر خواهد کرد.»

ریشه‌های چنین اتفاقی می‌تواند در کشورها با زمینه‌های فرهنگی گوناگون و ساختارهای سیاسی مختلف، تفاوت داشته باشد. این متخصص ادبیات فارسی معتقد است ریشه‌های حضور واژگان فرنگی در ادبیات فارسی، بیش از هر چیز متأثر از رخدادهای سیاسی سال‌های اخیر است. او در این باره توضیح می‌دهد: «به نظرم ریشه‌های این اتفاق ریشه‌های زبانی نیست. مهم‌ترین دلیل چنین رخدادی در زبان فارسی می‌تواند مدیریت سیاسی فرهنگستان زبان و ادبیات فارسی باشد. به این دلیل، مردم احساس می‌کنند هر چیزی که از ناحیه فرهنگستان زبان و ادبیات فارسی وارد می‌شود، یک مسئله سیاسی است و باید با آن مقابله کنند. همان‌طور که با سایر کارهای حکومت مشکل دارند.»

او فعالیت‌هایی را که در راستای واژه‌سازی در دهه‌های ابتدایی سده گذشته انجام شده، مثال می‌زند و می‌گوید: «من همیشه این مثال را می‌زنم که در دوره رضاشاه یکسری لغت درست شدند که بعضی‌هایش خوب هم نبودند و نسبت به اصلش هیچ‌کدام از معیارهای جا افتادن یک واژه را نداشتند، ولی جا افتادند. «هواپیما» را که جایگزین «طیاره» شد، در نظر بگیرید. «طیاره» خیلی راحت‌تر بود. یک جزئی بود و آسان‌تر تلفظ می‌شد و مأنوس‌تر بود و جا افتاده بود، ولی «هواپیما» توانست جایگزین شود. چرا؟ چون مردم آن دوره کم‌وبیش به اصلاحات سیاسی دیگری هم که در حال وقوع بود، اعتقاد داشتند. البته ناگفته نماند که یک قدرت حسابی سفت و سخت و حتی دیکتاتوری هم پشت سرش بود. الان هیچ‌کدام از آنها نیست.»

این در حالی است که به اعتقاد او، بسیاری از واژه‌هایی که فرهنگستان در حال حاضر تصویب می‌کند، ویژگی‌هایی در خود دارند که اگر این نگاه سیاسی وجود نداشت، می‌توانستند جایگزین لغات وارداتی شوند. ضیا می‌گوید: «واقعاً برخی واژه‌هایی که فرهنگستان پیشنهاد می‌کند، خیلی بهتر از اصلش است، اما جا نمی‌افتد. مثلاً «اس‌ام‌اس» نه گویاست، نه تلفظش راحت است. به جایش «پیامک» آمده که همه اینها را در خود دارد و خیلی هم خوب است، ولی جایگزین نمی‌شود. چرا؟ چون مردم سر لجبازی افتاده‌اند و با آن نهاد احساس همدلی نمی‌کنند و به آن اعتماد ندارند. متأسفانه این معضلی که درباره‌اش بحث می‌کنیم، مشکل سیاسی است، نه الزاماً مشکلی فرهنگی.»

البته او منکر معضلات فرهنگی که بر چنین رخدادهایی اثر می‌گذارند، نیست، اما معتقد است این درگیری‌های فرهنگی مختص امروز و دیروز نیست؛ «درست است که استفاده از کلمات فرنگی نشانه «باکلاس» بودن است، ولی این همیشه بوده. زمانی هم وقتی مردم در کلام‌شان از ترکیبات و کلمات عربی استفاده می‌کردند، باکلاس تصور می‌شدند و سعی می‌کردند به‌شکل اغراق‌شده‌ای این کلمات را به کار ببرند. الان هم همین است.»

ضیا ساختار فرتوت فرهنگستان زبان و ادبیات فارسی را نیز علت دیگر این اتفاق می‌داند و می‌افزاید: «مشکل دیگری که وجود دارد، این است که فرهنگستان به‌دلیل ساختار فرتوت، از قافله عقب است و جاهایی که به‌سادگی می‌شود جلوی استفاده از واژه‌های فرنگی را گرفت، اینها اصلاً اطلاع ندارند. یک وسیله جدید، یک مدیای جدید، یک فضای جدید که خلق می‌شود، فرهنگستان باید اولین جایی باشد که از آن مطلع می‌شود و چاره‌اندیشی می‌کند. اما در حال حاضر دقیقاً برعکس است و آخرین جایی که وارد می‌شود، فرهنگستان است. تغییر دادن کلمات درحالی‌که واژگان جا افتاده و در حال استفاده هستند، بسیار دشوار است.»

او در این میان به توضیح پدیده دیگری می‌پردازد و از آن با عنوان «هجوم مجدد واژگان فرنگی» یاد می‌کند و می‌گوید: «در حال حاضر اتفاق عجیب و غریب دیگری که رخ داده، این است که یکسری واژه‌های فرنگی در دوره‌ای وارد شده و سال‌ها از آنها استفاده کرده‌ایم مثل «بطری»، «میکروفون» و... و حالا دوباره داریم این کلمات را فرنگی می‌کنیم؛ به «بطری» گفته می‌شود «باتل»، به «میکروفون» می‌گویند «مایک» و اینها مایه فخرفروشی است. ما پیش‌تر واژه «سِن» را استفاده می‌کردیم که فارسی نبوده، حالا به آن «استیج» می‌گویند. گویا نسل دوم این واژگان در حال هجوم مجدد هستند، یعنی ما از جانب یک واژه دو بار مورد حمله قرار گرفته‌ایم.»

در چنین شرایطی چه می‌توان کرد؟ آیا غیر از وظیفه‌ای که بر دوش فرهنگستان است، می‌توان نوعی وظیفه عمومی نیز تعریف کرد و حداقل روند آسیبی که به زبان فارسی وارد می‌شود، با کندی مواجه کرد؟ هرچند ضیا معتقد است هم کاری می‌توان کرد و هم می‌توان این روند را به تعویق انداخت، اما بخش بزرگ حل این مشکل را برعهده بخش‌های سیاسی می‌داند و می‌گوید: «واقعاً 90 درصد حل مشکل به عهده بخش سیاسی است. افراد می‌توانند با فرهنگ‌سازی اثرگذاری 10 درصدی داشته باشند. مثل سایر موارد که مردم از دولت و حاکمیت قطع امید کرده‌اند و خودشان در حال انجام کارهایی هستند، در اینجا هم می‌شود اقداماتی انجام داد. مثلاً بسیاری وقت‌ها به‌سادگی می‌توان از استفاده از برخی واژه‌ها پرهیز کرد و همین رفتار می‌تواند کمک کند آسیب کمتری به زبان و ادبیات فارسی وارد شود.»

او در پایان می‌افزاید: «متأسفانه نخبگان‌مان هم توجه چندانی به این مسئله ندارند و این هم کم‌و‌بیش برایشان جا افتاده که اگر به‌جای فارسی از معادل انگلیسی استفاده کنند، باکلاس‌تر است.»

قدرت هضم زبان

امیر+مهدی+حقیقت

امیرمهدی حقیقت، مترجمی نام‌آشناست که به سبب فعالیت در کسب‌و‌کارهای نوآور، این اتفاق را از نزدیک مشاهده کرده و با آن آشنایی دارد. او معتقد است، زبان در جامعه بسیار پویاست و هیچ‌وقت منتظر دستور و قاعده نمی‌‌ماند و در این باره توضیح می‌دهد: «درواقع باید زبان را موجود زنده گرسنه‌ای دید که همه‌چیز را می‌بلعد و قدرت هاضمه زیادی دارد و فقط چیزهای خیلی غیرقابل هضم را پس می‌زند. هرقدر چیزهای بیشتری را هضم کند، قوی‌تر و غنی‌تر می‌شود و باید به قدرت هاضمه‌اش اعتماد کرد؛ مخصوصاً به فارسی، چون موجود بی‌ریشه‌ای نیست و هزاران سال از دل توفان‌ها گذر کرده و زنده مانده. بنابراین نگرانی‌هایی که مطرح می‌شوند چندان محلی از اعراب ندارند.»

او از جامعه نیز به‌مثابه موجودی زنده یاد می‌کند و درباره رابطه جامعه و زبان می‌افزاید: «جامعه هم یک موجود زنده است و با شتاب زیادی در حال تحول است، به‌خصوص با شبکه‌های اجتماعی و اینترنت اندیشه‌ها و فنون سیلاب‌وار سرازیر شده‌اند. جامعه زبان را تغذیه می‌کند، مفاهیم، ابزارها، اشیاء و کلمه‌های جدید را اختراع یا کشف می‌کند و به تبعش جلو زبان می‌گذارد و زبان هم بعد از هضم دوباره در اختیار جامعه می‌گذارد.»

حقیقت برای مواجهه با چنین اتفاقی، از فرهنگ انگلیسی آکسفورد به‌عنوان یک نمونه موفق مثال می‌زند و می‌گوید: «به‌عنوان مثال می‌شود به فرهنگ انگلیسی آکسفورد اشاره کرد که مرجع مؤثری در جامعه انگلیسی‌زبان است و آپدیت‌های سالانه‌اش مورد توجه رسانه‌ها و مطبوعات قرار می‌گیرد. اهمیت کار آکسفورد این است که هشیارانه زبان جامعه را رصد می‌کند و ورود واژه‌های جدید حتی از منابع غیرانگلیسی را پس از رواج، به رسمیت می‌شناسد.»

این مترجم معتقد است حضور در دهکده جهانی نیز باعث شده تبادل کلمه‌ها بین فرهنگ‌ها بیشتر شود و ارتباطات و درک بین‌فرهنگی هم سهل‌تر پیش برود؛ «اما در نگاهی آسیب‌شناسانه باید گفت که حساسیت مردم نسبت به اصول، قواعد و اهمیت فارسی کم شده. جایگاه زیبایی‌شناختی زبان افول کرده و عمدتاً وسیله ارتباطات شده. اگر چند وجه برای زبان در نظر بگیریم (ازجمله ارتباطات، آموزش و ابزاری برای ابراز هویت و تعلق و خلاقیت مثل شعر و ادبیات) امروزه بیشتر از یک وجه آن استفاده می‌شود؛ ارتباطات.»

حقیقت می‌گوید: «چنانچه هویت و تعلق خاطر ما به زبان و فرهنگ‌مان کمرنگ یا دستخوش تغییراتی بشود، کارکرد و اهمیت زبان هم دستخوش تغییر می‌شود.»

راه‌حلی که او برای کاهش آسیب‌ها و افزایش حساسیت مردم نسبت به قواعد و اهمیت زبان فارسی پیشنهاد می‌دهد، مطالعه هرچه بیشتر است. حقیقت می‌گوید: «مطالعه می‌تواند نقش مهمی در مسیر سلامت زبان ایفا کند. کتاب هنوز یکی از اصیل‌ترین شکل‌های مواجهه با زبان است. اگر مطالعه کتاب بیشتر شود، سطح دانش ما نسبت به زبان بالا می‌رود و با قابلیت‌ها و دامنه گسترده واژگان آشناتر می‌شویم و در وجودمان می‌نشیند. اهالی دنیای فناوری زودتر از بقیه به‌خصوص اهالی فرهنگستان با مفاهیم جدید مواجه می‌شوند و در صورت انس بیشتر با فارسی می‌توانند نقش مؤثرتری در ایجاد معادل‌های بهتر و فارسی‌سازی‌شان ایفا کنند. درواقع اگر با شکل پاکیزه‌ای از زبان مأنوس باشیم، در این صورت کمتر ممکن است در بند ساختارهای بیگانه گرفتار شویم.»

او معتقد است، نگرانی‌های ما باید معطوف به نقطه دیگری باشد و در این باره توضیح می‌دهد: «اگر بخواهیم مواظب زبان باشیم، نگران کلمه نباید باشیم. نگرانی از نحو و ترکیب‌سازی‌ها باید داشت. به قول داریوش آشوری: «زبان فارسی با پیروی از قاعده‌های ترکیب‌سازی خود، میدان بسیار پهناوری برای گسترش دامنه واژگان خود دارد». در این زمینه مطالعه آثار داریوش آشوری، محمدرضا باطنی و علی صلح‌جو را توصیه می‌کنم.»

نه افراط، نه تفریط

آیا می‌توان برای تمام واژه‌ها معادل فارسی درستی پیدا کرد که هم گویا باشد و هم به‌قول معروف «در دهان بچرخد»؟ راستش را بخواهید، گمان نمی‌کنم در دنیای امروز چنین چیزی ممکن باشد. بخشی از واژگان وارداتی مختص زبان علم هستند که اگر بخواهیم با خودمان روراست باشیم، سده‌هاست مرجعیت خود را در این حوزه از دست داده‌ایم. ما صاحب بسیاری از مفاهیم و علوم نیستیم؛ همان‌طور که بسیاری از کشورهای دیگر دنیا نیز واردکننده این موضوعات هستند، نه تولیدکننده. به‌علاوه زبان انگلیسی به‌عنوان زبانی جهانی توانسته بسیاری از عرصه‌ها را تحت سیطره خود دربیاورد. نه‌فقط زبان فارسی که دایره کاربران آن محدود است، بلکه زبان‌هایی چون فرانسه و آلمانی هم که تعداد کاربران بیشتری را به خود اختصاص می‌دهند تحت‌تأثیر این زبان قرار گرفته‌اند. در چنین مواردی، برخوردهای دستوری و مقابله‌ای می‌تواند نتیجه عکس به همراه داشته باشد.

همین حالا هم در زبان فارسی با گستره‌ای از کلماتی که ریشه انگلیسی، فرانسوی یا عربی دارند، مواجهیم؛ اما به‌قول امیرمهدی حقیقت زبان فارسی توانسته این واژگان را «هضم» کند. یا به‌قول رضا ضیا، آلودگی‌ها در حدی نبوده که ماهیت زبان فارسی را دستخوش تغییر کند. اما با سرعت گرفتن روند تولید علم و گسترش شبکه‌های اجتماعی به‌نظر می‌رسد شاهد آلودگی‌هایی باشیم که ماهیت را هدف قرار می‌دهند و ممکن است برای زبان قابل هضم نباشند. در چنین شرایطی چه می‌توان کرد؟

گاهی برخی آن‌قدر دست به واژه‌سازی برای هر اصطلاحی می‌زنند که خواندن ترجمه بعضی از کتاب‌ها به فعالیتی دشوار و پیچیده تبدیل می‌شود. از سویی دیگر، گاهی برخی آن‌قدر لغات و اصطلاحات انگلیسی در صحبت‌هایشان استفاده می‌کنند که برای درک گفته‌هایشان باید یک دیکشنری کنار دست خود داشته باشیم. اما آیا راه میانه‌ای وجود ندارد؟ نمی‌توانیم برای واژه‌هایی که معادل درست فارسی دارند، از همان معادل‌ها استفاده کنیم و در جایی که معادل درستی وجود ندارد و با ترجمه، مفهوم از دست می‌رود، از همان واژه وارداتی بهره بجوییم؟ به نظر می‌رسد که می‌توان به چنین رفتاری به‌عنوان یک وظیفه عمومی نگاه کرد و آن را تا حد خوبی به کار بست. حتی کسب‌و‌کارها می‌توانند به‌عنوان مسئولیت اجتماعی و با بهره‌گیری از متخصصان زبان فارسی، دقت بیشتری روی محتوایی که در شبکه‌های اجتماعی ارائه می‌دهند و بیلبوردهایشان در سطح شهر به خرج دهند.

زبان و ادبیات فارسی بخش مهمی از هویت ما را شکل می‌دهند. زبان و ادبیاتی که در گذر سال‌های طولانی و پس از آنکه این گستره جغرافیایی بارها مورد تاخت و تاز بیگانگان قرار گرفته، همچنان توانسته حیات و پویایی خود را حفظ کند. شاید لازم باشد همان‌قدر که از سایر لایه‌های هویتی خود محافظت می‌کنیم، توجه بیشتری را نیز معطوف زبان و ادبیات خود کنیم و اجازه ندهیم لجبازی با ساختارهایی که تاریخ ناپایداری‌شان را به ما اثبات کرده، روی تعلق خاطرمان به هویت ایرانی و مواردی که این هویت را تشکیل می‌دهند، سایه بیندازد.

دیدگاه

سرمقاله
پربازدیدترین
آخرین اخبار