| کد مطلب: ۱۸۲۳۰

زبان فارسی استارتاپ‌ها و باقی قضایا

پیمان طالبی، نویسنده و روزنامه‌نگار

زبان فارسی استارتاپ‌ها و باقی قضایا

راست گفته‌اند که انسان قدر نعمتی را که عادی شده و همیشه در دسترس باشد، نمی‌داند. مصداق بارزش هم از دست رفتن یکی از اعضای نزدیک خانواده آدم است. چقدر تا حالا پیش آمده که عزیزی را از دست داده و با رفتن او تازه به اهمیت وجودش پی برده باشید؟ خیلی‌ها تازه وقتی پدر یا مادرشان از دنیا می‌رود، می‌فهمند که پدر یا مادر داشتن چه نعمتی است. یکی از این نعمت‌ها برای فارسی‌زبانان و ایرانیان، نعمت زبان است. همین زبان که به ساده‌ترین شیوه ممکن از آن استفاده و گاه به آن بی‌احترامی می‌کنیم. در مکالمات روزمره‌مان تکه و پاره‌اش می‌کنیم و پایش که بیفتد، به‌خصوص در فضای مجازی، آن را به سخره هم می‌گیریم.

دوستی دارم که از نوجوانی تا الان که میانسال است، روحیات هنری، شاخص‌ترین خصلت شخصیتی او بوده و هست. زمانی به من می‌گفت که وقتی نوجوان بودم و در ابتدای راه هنر، تصمیم گرفتم یکی از حوزه‌های هنری را برای فعالیت انتخاب کنم، دیدم برای سینما، به سرمایه‌ای برای فیلمسازی نیاز است، برای نقاشی به بوم و رنگ و دیگر ملزومات، برای موسیقی به ساز و صرف هزینه برای کلاس‌های سلفژ و صداسازی. این شد که شعر و ادبیات را انتخاب کردم چون ابزار اصلی‌اش کلمه است و کلمه در آن دوران تنها ابزار رایگان برای ورود به یک حیطه هنری بود! همه بحث در همین‌جاست که زبان را کلمات می‌سازند و کلمات، رایگان و همواره در دسترس‌اند. اما این رایگان بودن، در این مثال مشخص، مترادف بی‌ارزش بودن نیست.

در عالم هنرها و فنونی که در کشور ما تازه‌وارد محسوب می‌شوند، نادیده گرفتن زبان مادری بیش از هر زمینه دیگر به چشم می‌آید. چرا؟ دلایلش زیاد است اما مهم‌ترینش را می‌توان این دو دانست: اول اینکه آدم فعال در آن حیطه هنری یا آن فن و علم مشخص، احساس می‌کند زبان فارسی، ظرفیت لازم برای انتقال مفهوم در آن حوزه را ندارد. یعنی معتقد است چون علم یا هنری که به آن مشغول است، چیز تازه‌ای است، بنابراین زبان کهن و دیرپای فارسی، هنوز خود را برای انتقال مفهوم در این زمینه جدیدالتاسیس مهیا نکرده است.

دوم که از اولی هم مهم‌تر است، این است که متاسفانه استفاده از واژگان غیرفارسی در بسیاری از علوم جدید و در فضاهای علمی و هنری، در روزگار ما سبب ایجاد نوعی جایگاه برای گوینده شده است. به این صورت که اگر شما داعیه منتقد هنری بودن مثلاً در زمینه هنرهای تجسمی را داشته باشید و در فضای یک گالری نقاشی از اصطلاحاتی نظیر «کانسپچوال آرت» استفاده نکنید، احتمالاً صاحب گالری فکر می‌کند شما چیز زیادی از ماجرا نمی‌دانید! گاهی هم صاحب گالری تقصیری ندارد، بلکه ندای درونی‌تان با توجه به جو غالب این‌طور فضاها شما را به استفاده - بخوانید بلغور کردن! - واژگان غیرفارسی سوق می‌دهد.

من البته از طرفداران استفاده از «کش‌لقمه» به‌جای «پیتزا» نیستم(!) و معتقدم نباید در برابر استفاده از واژگان غیرفارسی - حتی عربی - در زبان فارسی جبهه گرفت. گاهی استفاده از یک واژه غیرفارسی شنونده را زودتر به مقصود موردنظر می‌رساند اما باور کنیم خیلی از این واژگان غیرفارسی - که استفاده‌شان به برابرنهاد فارسی ارجحیت دارد - درحقیقت اسم خاص هستند و احتمالاً تنها در همین یک مورد است که باید بیخیال ترجمه کلمه غیرفارسی به زبان مقصد شد. پیتزا در تمام جهان واژه‌ای پذیرفته و دال بر یک خوراکی مشخص است، پس دیگر باید کش‌لقمه را وا نهاد و در برابر پیتزا سپر انداخت.

اما بیایید باهم سری به مؤسسات و سازمان‌های خصوصی استارتاپی بزنیم تا ببینیم چگونه در بخش‌های مختلف، زبان فارسی حتی در کلام نگهبان دم در هم زیر پا له می‌شود. آنجا دیگر مسئله یک اسم خاص نیست که بخواهیم به سادگی از کنارش بگذریم، بلکه گوینده بهتر می‌بیند که حتی فعل‌های انگلیسی را جایگزین برابر نهادهای فارسی کند و این‌طور خود را متخصص‌تر جلوه دهد! همین می‌شود که وقتی شما تازه به یک مجموعه استارتاپی وارد می‌شوید، تا یک مدت مشخص بهتان می‌گویند: newcomer، نه تازه‌وارد! معتقد هستند که شما برای کار در مجموعه‌ای که بدان وارد شده‌اید باید brief شوید، نه توجیه! به شما در بدو ورود welcome pack می‌دهند، نه بسته خوش‌آمدگویی! خردمندترین، دانشمندترین، فاضل‌ترین و فرهنگ‌مدارترین انسان‌های عالم که به مدارج بالای علمی و هنری در زمینه ادبیات، در معتبرترین دانشگاه‌های جهان رسیده‌اند، همواره به زبان فارسی به چشم یک امتیاز بزرگ برای ایرانیان نگریسته‌اند.

ایرانی امروز، به‌واسطه از خودبیگانگی و افول سیاسی‌اش در جهان امروز، خود را از غرب پایین‌تر می‌داند، تا جایی که برای تکلم هم زبان بیگانه را بر زبان خود ارجح تلقی می‌کند. این مسئله، اصلاً شوخی‌بردار نیست و ارزش و اهمیت آن فراتر از لودگی‌های صداوسیما و کمدین‌های ماست که هرگاه دستشان از سوژه تازه خالی می‌شود، با استهزای زبان رسمی این مملکت در پی گدایی خنده مخاطب هستند. سخن را کوتاه می‌کنم: به این زبان، به تک‌تک واژگان و ترکیباتش، غیرت داشته باشیم چراکه اگر این زبان را از ما بگیرند، همه شاخصه‌های هویتی‌مان را گرفته‌اند. آن‌وقت دیگر موسسه استارتاپی‌ای هم نمی‌ماند که بخواهیم آنجا کسی را بریف کنیم یا به او ولکام‌پک بدهیم!

اخبار مرتبط
دیدگاه
آخرین اخبار
پربازدیدها
وبگردی