او هر کس نبود
مسعود طاهری مستندساز و پژوهشگر سال ۱۳۹۱ دوست گرامی علیرضا نیکنژاد در تماسی از من خواست که برای برگزاری تعلیم یک دوره کتاب نفائسالفنون محضر استاد سیدعبدالله
مسعود طاهری
مستندساز و پژوهشگر
سال 1391 دوست گرامی علیرضا نیکنژاد در تماسی از من خواست که برای برگزاری تعلیم یک دوره کتاب نفائسالفنون محضر استاد سیدعبدالله انوار برویم. بر حسب رشتهای که خوانده بودم هم نام نفائسالفنون به گوشم خورده بود، هم آوازه استاد انوار، اما چه میدانستیم که این دریا چه موج خونفشانی دارد.
برخلاف آنچه خواننده این نوشته انتظار دارد که بنویسم استاد خیلی با روی گشاده ما را قبول کرد، هرگز اینگونه نبود؛ وقتی کلاسها شروع شد، خیلی سخت میگرفت، کتاب هم متناش سخت و سنگین بود و با کوچکترین اشتباهی در متنخوانی، قوه جلالیه استاد گل میکرد و ما را به هر شکلی مینواخت، این درحالیبود که سنی از هر دوی ما گذشته بود و مانند دانشجوی سال اولی نبودیم که اگر کسی چیزی به ما بگوید، سرمان را پایین بیندازیم. دکتر نیکنژاد آن زمان مدیرکل تدارکات و پشتیبانی کتابخانه ملی بود و من هم گمان میکردم که دیگر فیلمساز مهمی شدهام. با کوچکترین اشتباهی در خواندنمان، استاد اکثر وقتها به دکتر نیکنژاد میگفت: «برو آن دکترایت را بذار در کوزه آبش را بخور». شکر خدا چون من دکترا نداشتم، در این زمینه خیلی مورد عنایت استاد قرار نمیگرفتم؛ ولی به هر حال بنده هم گاهی مورد همینگونه عنایتها قرار میگرفتم، اما میدانستیم او هرکس نیست. هر دو میدانستیم که او سیدعبدالله انوار است و اگر نادره دوران نباشد -که بود- مانند او به اندازه انگشتان یک دست هم نیست. میدانستیم ما را صبر بلبل بباید که صحبت چون انوار برای ما حاصل شود. مدام همدیگر را
تواصی به صبر و تحمل میکردیم. القصه تا حدود یک سال و اندی، استاد رعبی در دل ما انداخت که در زندگی ما سابقه نداشت.
کتاب نفائسالفنون شامل 160علم یا فن به تعریف شمسالدین آملی است، شامل علوم اواخر که بیشتر محصول تمدن اسلامی بود یا به شکلی در تمدن مسلمانان و با فرهنگ و سنت مسلمانان هماهنگ شده بود؛ مانند علوم ادبی، علوم شرعی، علوم محاوری و علوم تصوف. بخش دیگر شامل علوم اوائل محصول سایر تمدنهای پیش از اسلام مانند یونان، ایران، روم و حتی هند بودند؛ فلسفه و منطق محصول تمدن یونانی، علومی مانند طب، کمیا و سیمیا محصول تمدن ایرانی و علومی مانند علم دم محصول تمدن هندی. همه این علوم را شمسالدین آملی به عالیترین شکلی یعنی موجز، مختصر و مفید معرفی کرده است. کسی که این کتاب عظیم اما خاموش را بار دیگر به سخن درآورد و سعی کرد یک بار دیگر همه آن را به ما دو نفر -که در دورهای هم پنج یا شش نفر شدیم و باز همان دونفر باقی ماندیم- آموزش دهد، استاد انوار بود. در اواخر این دوره به عین الیقین دریافتیم که چرا او هر کس نبود، کسی که چنان وسعت علمیای داشته باشد که تمام این علوم را با تسلط به ما بیاموزد، کسی غیر از سیدعبدالله انوار نبود. او حتی در بسیاری از مواقع به خود شمسالدین آملی نیز خورده میگرفت و او را بهجد نقد میکرد. در میانه راه من
دوربین سر کلاس میآوردم و همه گفتههای استاد را بهصورت تصویری ضبط میکردم. روزهای اول استاد بسیار برمیآشفت. در مقابل ایشان با تمام وجود ایستادگی کردم که باید ضبط کنیم، چون این میراث شما خواهد ماند و استاد بالاخره پذیرفت و با آن کنار آمد. در پایان این دوره آن قوه جلایه تبدیل به قوه رحمانیه و جمالیه شد، آنقدر با ما عطوف و مهربان شد که دیگر اثری از آن استاد سختگیر نبود.