بهتاش یا نقی؟
سریال «پایتخت» بهواسطه طنز دلنشین، بازی خوب بازیگران و نقد برخی از مسائل فرهنگی و اجتماعی مثل چشم و همچشمی، طمع، تحقیر و تخریب دیگران، پدرسالاری و حتی «فرزند ذکورسالاری»، همچنین فرهنگسازی در زمینههای مختلف ازجمله آموزههایی چون رعایت شأن انسانها در هر جایگاهی، حمایتگری، کمکگرفتن از روانشناسان در هنگام بروز مشکلات، رعایت حریم خانواده، سرپرستی کودکان بیسرپرست، تا مسائل بهظاهر پیشپاافتادهای چون استفاده خصوصی از سرویس بهداشتی خصوصی و... با اقبال و استقبال خوبی روبهرو شد.

چندی پیش انیمیشن تاثیرگذاری دیدم که به زیبایی از ابعاد واقعیت روایت میکرد. در این انیمیشن کودکی در حال افتادن از پله هاست و سگ خانگی به سمت او میدود تا از این فاجعه جلوگیری کند؛ و موفق میشود تا کودک را از خطر نجات دهد؛اما دست کودک اندکی با دندان سگ آسیب میبیند و به گریه کودک، پدر و مادر هراسان به سمت صدا میدوند و با صحنهای مواجه میشوند که میبینند سگ دست کودک را گاز گرفته و کودک ترسیده و دارد گریه میکند. این انیمیشن تامل برانگیز،پایان تلخ و دردناکی برای سگ دارد چون او را از خانه بیرون میکنند و ما در انتها شاهد دیالوگ اندوهبار آن سگ با سگ دیگری هستیم. سگ از او میپرسد:«پشیمونی از کاری که برای آن دختر بچه کردی» و سگ طرد شده میگوید:«نه.» سگ میگوید: «ولی اونا بیرونت کردن» سگ راندهشده پاسخ میدهد:«من اونا رو سرزنش نمیکنم. اونا داشتن از بچهشون محافظت میکردن.» سگ تکرار میکند: «ولی تو نجاتش دادی.» سگ راندهشده میگوید:« بدترین روز زندگیم بود ولی اگر بازهم به عقب برگردم، باز همین کار را میکنم.» سگ میپرسد: «چرا؟»سگ راندهشده میگوید: «وقتی عاشق کسی باشی، البته اگر عشق واقعی باشه، باید هر کاری میتونی براش بکنی.» یعنی مهم نیست که تو طرد میشوی، برچسب میخوری، متهم میشوی ... مهم این است که عافیت طلبانه دریغ نکنی!
انیمیشنها گاهی از زبان حیوانات و شخصیتهای غیرانسانی به شکل نمادین به نکات مهمی در روابط انسانی میپردازند. سریال پایتخت، بهواسطه طنز دلنشین و بازی خوب بازیگران و نقد برخی از مسائل فرهنگی و اجتماعی مثل چشم و همچشمی، طمع، تحقیر و تخریب دیگران، پدرسالاری و حتی «فرزند ذکور سالاری» و عادات ناپسند فردی و اجتماعیهمچنین فرهنگسازی در زمینههای مختلف از جمله آموزه چون رعایت شان انسانها در هر جایگاهی، حمایت خانواده از یکدیگر و از فرزندان، کمک گرفتن از افراد متخصص و مراجعه به روانشناس در هنگام بروز مشکلات، رعایت حریم خانواده، به سرپرستی گرفتن کودکان بیسرپرست، تا مسائل بهظاهر پیشپاافتادهای چون استفاده خصوصی از سرویس بهداشتی خصوصی و ... با اقبال و استقبال خوبی روبرو شد. در قسمت هجدهم این سریال محبوب، کارگردان با حرکات موزون رقص محلی مازنی و به تصویر کشیدن فرهنگ عامه و فولکلور قومی،اوج شادی را در خانهها و خنده را بر لب و اشک شادی را بر چشمان مخاطب طنزپسند ایرانی آورد؛ اما در اواخر قسمت نوزدهم تلخترین سکانش به اجرا درآمد، که در واقع همه اینها رسالت طنز خوب اجتماعی است؛ در این سکانس، که چنگ به روح مخاطب میزد؛ و در تاملی دردناک، این بار اشکِ حیرانی بر گونه مخاطب جاری میکرد که بهراستی حق با کیست؟ با بهتاشی که نقی منتِ کردهها را بر سرش گذاشته و میگذارد؟که میخواهد پول خدمات بیدریغ داییاش را بدهد و او را بیمزد کند و شعار میدهد که «کار، خوبه بیمزد باشه!» یا با نقی معمولی؟ باید از بهتاش، که نماینده نسل جوان است،پرسید: قیمت لگن گذاشتنهای نقی چند؟ قیمت به دوش کشیدن یک خانواده وقتی باید بزرگی کنی و از آرزوهایت بزنی، چند؟ قیمت عشق به خانواده چند؟
اما آیابه رفتارهای نقی خالی از اشکال است؟ خیر. آنجا که تحقیر و توهین میکند. آنجا که یکی را «دانشمندبچه» و دیگری را «پاندابچه» خطاب میکند. آنجا که داماد آینده را به هر شیوه که میتواند ضربه فنی میکند؛ آنجا که به رحمت میگوید:«تو حتما بیا عروسی چون برای پذیرایی به کمک احتیاج داریم» و به مهمانهای تاجیکی میگوید: «دست به چمدانها نزنید. ارسطو می آورد.» آنجا که کودک درونش به سالار 7 ساله، حسادت میکند. همگی بر نقی نقد وارد است؛ اما به قول خود نقی، مگر نقی معمولی که بوده است؟ بچه دکتر بوده یا مهندس؟ تازه مگر دکتر و مهندس ما مهارتهای زندگی و ارتباطی و سواد عاطفی و فرزندپروری دارند؟ نه. درصد بالایی از آنها هم فقط درس خواندهاند و درس که غول کنکور را پشت سر بگذارند؛ مگر کم آمار خودکشی از دانشگاه پزشکی و دانشگاههای مهم دیگرکشور داریم؟! چون نخبگان هم حل مساله بلد نیستند و گاه در سادهترین دشواریها کم میآورند. شاید آنجا که نقی، که نماینده قشر عامه و به قول خودش یک کارگر بچه است، دردمندانه و متواضعانه میگوید: «حالا شما نداشتههای ما رو به رخ ما نکش. در حد وسع و بضاعتم هر کاری تونستم و بلد بودم، کردم و خانواده رو به دندون کشیدم» از معدود جاهایی است که میشود حس خوب به این پدر و برادر و دایی و همسربه ظاهر نقش منفیِ کمآگاهی اما پر از عشق داشت.
اما سوال مهم این است که«پدر و مادرهای ما مگر چقدر بلد بودند و بلد هستند؟ چقدر آموزش دیدند؟ مگر بیش از این یاد گرفته بودند که از ما دریغ کردند؟ خودِ ما با انفجار اطلاعات دنیای تکنولوژی چقدر بلدیم؟ واقعیت این است که آدمها مسائل را از نگاه خود و با فیلترهای ذهنی خود میبینند. حال آن کهواقعیت سه وجه دارد: آنچه تو از زندگی میبینی و درک میکنی؛ آنچه دیگری میبیند و درک میکند و آنچه به راستی واقع شدهاست. درست مثل انیمیشن سگ و کودک.
و سوال دیگر : اگر بزرگتر را باید بزرگ داشت؛ آیا به کوچکترها نباید احترام گذاشت؟ و در جامعه مدنی و متمدن امروز آیا هنوز انسانی حق دارد انسان دیگر را بزند؟ حتی فرزند خود را؟! فروید، روانشناس و عصب شناس اتریشی میگوید: «تمدن از آنجا آغاز شد که انسان به جای سنگ کلمه پرتاب کرد.» آموزش فراگیر مهارتهای زندگی شامل ارتباط موثر، مدیریت هیجانات، فرزندپروری و ... از ضروریات ارتقا سطح سلامت جامعه و زندگی برای همه افراد است.