| کد مطلب: ۳۵۳۴۵

ناپایـداری زندگی انگیزه نوشتن است/حورا یاوری نویسنده و منتقد ادبی می‌‏گوید کتاب تازه‌‏اش ادای‌دین به کسانی است که شعاعی از نور به پستوهای زندگی تابانده‌‏اند

در فرهنگ‌‏هایی که گفت‏‌وگو درباره آن‌چه بر روزگار و بر مردمان‌شان می‏‌گذرد آسان نیست، استعاره بار انتقال این مفاهیم را به دوش می‏‌کشد. ازقضا فرانسه دوران لویی چهاردهم از شناخته‌‏شده‌‏ترین نمونه‌‏های همین فرهنگ‏‌ها است. مونتسکیو در بهره‌‏گیری از همین تکنیک روایی است که کتاب‏‌نامه‏‌های ایرانی‌‏اش را نوشت

ناپایـداری زندگی انگیزه نوشتن است/حورا یاوری نویسنده و منتقد ادبی می‌‏گوید کتاب تازه‌‏اش ادای‌دین به کسانی است که  شعاعی از نور به پستوهای زندگی تابانده‌‏اند

چندی است کتابی جدید از حورا یاوری به‌نام «غرض نقشیست»، روی پیشخوان کتابفروشی‌ها قرار گرفته است؛ کتابی مشتمل بر ۳۹ مطلب مختلفی که نویسنده‌‌‌اش در دوران حرفه‌ای کاری‌اش نوشته و حالا در چهار دسته‌بندی مقاله، گفت‌و‌گو، یادنامه و نقد کتاب یکجا گردآوری شده‌اند. حورا یاوری نامی آشنا در حوزه‌ ادبیات، روانکاوی و تاریخ است که به‌ تخصص‌اش در تحلیل روانکاوانه متون ادبی کلاسیک و معاصر فارسی شناخته می‌شود.

او سال‌ها محقق ارشد در مرکز مطالعات ایرانی دانشگاه کلمبیا بوده و با پذیرفتن مشاوره‌ ویراستاری دانشنامه ایرانیکا، نقش مهمی در مستندسازی و تحلیل ادبیات ایران ایفا کرده است. یاوری چهار کتاب نوشته و کتاب «غرب و شوروی در ایران: سی سال رقابت» را سال ۱۳۵۱ ترجمه کرده است. از میان آثار شاخص او یکی «روانکاوی و ادبیات: دو متن، دو انسان، دو جهان» است که سال ۱۳۷۴ منتشر شد.

غرض نقشیست1 copy

او در این کتاب دو اثر کلاسیک فارسی یعنی «هفت پیکر» نظامی گنجوی و «بوف کور» صادق هدایت را با رویکردی روانکاوانه تحلیل می‌کند. کتاب برجسته دیگر یاوری «داستان فارسی و سرگذشت مدرنیته در ایران» است که این یکی سال ۱۳۸۸ منتشر شد و درباره تأثیر مدرنیته بر ادبیات داستانی ایران با تاکید بر آثار جلال آل‌احمد و صادق هدایت است. یاوری در پژوهش‌های خود، پیوند ادبیات با روانکاوی و تاریخ را می‌کاود و نگاهش را به تأثیر متقابل متن ادبی و بافت اجتماعی معطوف می‌کند. با این نویسنده ایرانی که سال‌هاست دور از وطن زندگی و کار می‌کند، درباره کتاب «غرض نقشیست» که در دسته‌بندی نقد ادبی جای‌ می‌گیرد، گفت‌و‌گو کرده‌ایم. 

‌بعد از قریب به ۱۵ سال، کتابی از شما منتشر شد که گزیده‌ای از پژوهش‌های پیشین‌تان است. انتخاب موضوعات و فصل‌‌بندی‌ محتوای کتاب، بر چه اساس و بنیاد فکری‌ای پیش رفته است؟

گزینش مقالاتی که قرار است در یک مجموعه در کنار هم قرار بگیرند، کار ساده‌ای نیست و باید با دقت و تأمل کافی صورت بگیرد. در غیر این صورت با پدیده ناخوشایند شناخته‌شده‌ پراکنده‌گویی سروکار پیدا می‌کنیم که بهتر است از آن بپرهیزیم. توجه به این نکته بنیانی، در تنظیم مقالات و مطالب هر کتاب و گنجاندن آن‌ها در بخش‌های مختلف ضروری است.

من امیدوارم در تنظیم مطالب این کتاب نیز همین الزامات به‌درستی رعایت شده باشند. بااین‌حال فکر می‌کنم بزرگ‌ترین فایده کنار هم چیدن و دوباره مرور کردن نوشته‌های پراکنده سالیان پیش، آشنا شدن با پیوند پنهان در پس این پراکندگی‌ها و چه‌بسا دستیابی به راه‌حلی برای برقراری گونه‌ای نظم و ترتیب میان رویداد‌های زندگی است. روایت زندگی مثل نخی از میان رویداد‌های پراکنده زندگی گذر می‌کند و تکه‌های جدا از هم زندگی را به هم پیوند می‌دهد؛ پیوندی که در گزینش «غرض نقشیست» برای عنوان کتاب هم خودش را نشان می‌دهد.

‌پیش از خواندن کتاب «غرض نقشیست»، عنوان آن کمی برایمان مبهم و غیرمتعارف جلوه می‌کند. کتاب را که باز می‌کنیم و می‌خوانیم، با آن انس می‌گیریم. مطمئناً هر کسی که این اثر را بخواند، باتوجه ‌به مضمون و نوع محتوا که در چند بخش دسته‌بندی شده، تفسیری از کلیت آن می‌دهد. مضمون و پیام کتاب از نظر خودتان درباره چیست؟

من به‌طور‌کلی با کاربرد کلمه «پیام» میانه‌ای ندارم. اما عنوان کتاب برگرفته از بیتی به این مضمون است: ‌«غرض نقشیست کز ما بازماند/ که هستی را نمی‌بینم بقایی»؛ بیتی که همه این پراکندگی‌ها را در پدیده‌ای به‌نام زندگی می‌گنجاند. شاید پذیرفتن ناپایداری و گذرایی به‌عنوان بنیانی‌ترین ویژگی زندگی، مهم‌ترین آزمایشی است که انسان از سر گذرانده است. به‌گمانم همین بنیانی‌ترین انگیزه‌ای است که رویداد نوشتن از آن پا می‌گیرد و به همین ترتیب تلاش برای نادیده‌گرفتن ناپایداری‌ها نیز از آن پا می‌گیرد.

‌چه بخش‌ها و موضوعاتی از  کتاب «غرض نقشیست» برای خوانندگان فارسی از باب آشنایی‌شان با نام‌ها و چهره‌های فرهنگی و ادبی و تحولاتی که تاریخ ادبیات، شعر و داستان ایران پشت سر گذاشته، برجسته و کنجکاوبرانگیز می‌دانید؟

نام‌ها و چهره‌هایی که در کتاب «غرض نقشیست» به آن‌ها اشاره شده برای دوستداران شعر و ادب فارسی، آشناست. به‌طورکلی مقالات مختلف کتاب بیش از هر چیز پاسخی هستند به پرسش‌هایی که ذهن مرا در گذر از این سال‌ها به خود مشغول کرده‌اند. تحقیق درباره موضوعاتی که در قالب‌های گوناگون در کتاب آمده‌اند و نوشتن درباره‌شان نیز تلاشی است برای بر گشودن همین گره‌های درهم‌پیچیده ذهنی. به سخن دیگر، بسیاری از این نوشته‌های کتاب «غرض نقشیست»، ادای دین به نویسندگان و شاعرانی است که با چشمانی باز به زوایای پنهان زندگی خیره شده‌اند، شعاعی از نور به تاریکی‌های پنهان در پستوهای زندگی تابانده‌اند و حاصل آن را به ما که از توفیق خواندن شعرها و نوشته‌هایشان برخورداریم، هدیه کرده‌اند. 

‌یکی از مقاله‌های کتاب شما، به گل نرگس و نسبت و شباهت‌اش با گل نارسیس می‌پردازد. آن‌طور که شما در مقاله‌تان نوشته‌اید، نرگس ایرانی، به‌رغم هم‌ریشگی لغوی با نارسیس یونانی، در شعر کلاسیک فارسی راه دیگری رفته و لایه‌های معنایی متفاوتی پذیرفته است. درباره نارسیس و روایت‌های مختلف و گاه متضاد سرنوشت او، نویسندگان و هنرمندان و شاعران و فیلسوفان، بسیار نوشته‌اند و آن را به نمادهای زیادی از حالات و روحیات انسانی نسبت داده‌اند، اما نرگس در ادبیات و فرهنگ ایران بار معنایی و کاربردهای تمثیلی و استعاری متفاوتی دارد. به‌ نظرتان چنین تفاوت‌هایی به بافت فرهنگی ایران و خصلت ذاتی زبان و ادبیات فارسی مرتبط است یا متاثر از نظام معنایی خاص شاعران و نویسندگان به پدیده‌ها، نوع نگاه و پرداخت‌ آن است؟

شاعران و نویسندگان ایران نیز مثل همه شاعران و نویسندگان جهان، در بافت فرهنگی و جغرافیایی سرزمینی که در آن زندگی می‌کنند نفس می‌کشند، از آن تاثیر می‌گیرند و بر آن تاثیر می‌گذارند. این نکته درباره سفر مفاهیم و صورت‌های خیال از فرهنگی به فرهنگی دیگر نیز صادق است.  

سفر پرماجرای این واژه‌ها و مفاهیم در بررسی‌های مرتبط به ادبیات تطبیقی تمام موردتوجه قرار می‌گیرد. این رشته و حوزه‌ مطالعاتی، نقش و اهمیت فرهنگ و زبان کشور میزبان را در لباس تازه‌ای که این مسافران ازگردراه‌رسیده به تن می‌کنند نشان می‌دهد. به‌عبارتی‌دیگر این مفاهیم و واژه‌ها بی‌آنکه ریشه‌های خود را از یاد ببرند با ویژگی‌های فرهنگ و زبان سرزمین میزبان کنار می‌آیند، راه خود را به صحنه آفرینش‌های ادبی باز می‌کنند، بر غنای فرهنگ میزبان می‌افزایند و فرهنگ‌های جدا از هم جهان را به هم نزدیک‌تر می‌کنند. نکته‌ای که باتوجه به پیشینه تاریخی سرزمین‌هایی مثل ایران و یونان، درباره بسیاری از این‌ مفاهیم و صورت‌های خیال از جهات بسیار و از همه مهم‌تر تفاوت‌ها و شباهت‌های زمینه‌های فرهنگی، قابل تأمل و بررسی است. 

نارسیس در شمار شناخته‌شده‌ترین و دیرینه‌ترین مفاهیم و واژه‌هایی است که از یونان به ایران سفر کرده و در زبان فارسی به‌عنوان نماد چشم و صفات و ویژگی‌های آن جا افتاده است؛‌ اما نارسیس اگرچه در این سفر دراز تاریخی از نظر معنای لغوی به ریشه‌های یونانی خود وفادار مانده، اما برخلاف آن‌چه در اسطوره‌های یونان به نامش پیوند خورده، یعنی چشم فرو بستن از همه جهان و فرو رفتن در افسون تصویر خودش در آیینه، بار اسطوره‌ای نارسیس یونانی را در شعر فارسی کنار گذاشته و همان‌طور که به نمونه‌های فراوان آن در کتاب اشاره شده، برخلاف همتای یونانی‌اش، با خودش و تصویر خودش کاری ندارد و فقط به دیگران نگاه می‌کند.

این دگرگونگی معنایی و کاربردی در مورد بسیاری از واژه‌ها و مفاهیمی که از فرهنگی به فرهنگ دیگر سفر کرده‌اند، صادق است و در قرن‌های اخیر که روزگار آمیختگی فرهنگ‌هاست، ابعاد بسیار گسترده‌ای یافته و به بسیاری از مفاهیم علمی و تحقیقی مدرن در سفر به فرهنگ‌های دیگر لایه‌های معنایی کم‌وبیش متفاوتی داده است. 

‌موضوع یکی از مقاله‌ها، شرح اولین سفیر ایران به فرانسه و بحث درباره تغییر گرانیگاه مطالعات شرق‌شناسی و دگرگونی تصویر ایران در ذهنیت فرانسویان است. همین‌جا به مونتسکیو، کتاب «نامه‌های ایرانی» او و ماجرای تحولات سیاسی داخلی فرانسه می‌رسیم. ادبیات و قدرت آن چقدر در تغییر و اصلاح تخیل آرمانی (و گاه ناکافی) یک ملت به فرهنگ، آداب و رسوم یک ملت دیگر اثرگذار است؟

اگر از منظر پرسش شما به نامه‌های ایرانی مونتسکیو نگاه کنیم به نقش و مفهوم استعاره که از مهم‌ترین صنایع بدیعی است، نزدیک می‌شویم. در فرهنگ‌هایی که گفت‌وگو درباره آن‌چه بر روزگار و بر مردمان‌شان می‌گذرد آسان نیست، استعاره بار انتقال این مفاهیم را به دوش می‌کشد. ازقضا فرانسه دوران لویی چهاردهم از شناخته‌شده‌ترین نمونه‌های همین فرهنگ‌ها است. مونتسکیو در بهره‌گیری از همین تکنیک روایی است که کتاب‌نامه‌های ایرانی‌اش را نوشت. به سخن دیگر، سفر پرماجرای محمدرضا بیگ، نخستین سفیر ایران به فرانسه، بهانه بسیار خوبی برای مونتسکیو بود و راهی پیش پای او گذاشت تا همه آن‌ چیزهایی که در دلش می‌گذشت را به برگ‌های کاغذ بسپارد. در کتاب به نمونه‌هایی از این تکنیک روایی اشاره شده است.

اگرچه در نگاه نخست کتاب‌نامه‌های ایرانی کتابی است که شرق عقب‌مانده را در برابر غرب پیشرفته به نمایش می‌گذارد و از این طریق بارانی از نکوهش را بر سر شرق و شرقیان می‌باراند، اما پیام اصلی کتاب این نیست. همان‌طور که بررسی‌های اخیر نشان می‌دهد در پس ساختار ظاهری کتاب‌نامه‌های ایرانی، انتقاد اساسی به فرانسه و شیوه فرمانروایی لویی چهاردهم جاری است. مونتسکیو در این کتاب فرجام دیکتاتوری را در برابر مردم فرانسه به نمایش می‌گذارد؛ نمایشی که همان‌طور که در مقاله به آن اشاره شده، در نارضایتی‌هایی نیز که به انقلاب کبیر فرانسه انجامید نقشی محوری ایفا کرد. 

‌در یکی از مقاله‌های کتاب «غرض نقشیست»، درباره خشونت و ادبیات بحث کرده‌اید؛ اینکه بازتاب انواع خشونت در ادبیات در هر دوره متاثر از چه عوامل و زمینه‌های درونی یا ناملایمت‌ها و خشونت‌های بیرونی است، در تاریخ ادبیات قابل ردیابی و بازخوانی است. در آثار ادبی فارسی بازتاب خشونت طی دوره‌های مختلف چگونه بوده است؟

تعمق در مفاهیمی مثل خشونت، به‌خصوص خشونت‌های ادبی و کلامی یکی از شاخص‌ها و معیارهایی است که در راه بررسی تحولات و دگرگونی‌های ادبی و فرهنگی به کار می‌آید. این موضوع در رشته‌های مرتبط با تاریخ ادبیات و فرهنگ و بازشناسی دوره‌های مختلف بسیار مورد توجه است. در بسیاری از فرهنگ‌ها دامنه این خشونت از رابطه میان انسان و انسان فراتر می‌رود و به رابطه میان انسان و پدیده‌های طبیعی گسترش پیدا می‌کند. این به‌ویژه در خمریه‌هایی که شاعرانی مثل رودکی و منوچهری با استادی تمام درباره شراب سروده‌اند و راه درازی که دانه‌های غوره برای شراب‌شدن پشت‌ سر می‌گذارند، با وضوح بیشتری به چشم می‌خورد و ریشه‌های درهم‌تنیده خشونت را در فرهنگ ما آفتابی می‌کند.

کنار هم گذاردن و سنجیدن لایه‌های معنایی این مفاهیم در ادبیات کلاسیک، با آن‌چه در شعر و ادب معاصر می‌بینیم یکی از بهترین معیارهایی است که می‌توان در بررسی تحولات تاریخی شعر فارسی به کار گرفت. به سخن دیگر، آن‌چه شاعری مثل نادرپور را- به‌عنوان یک نمونه- از شاعرانی مثل رودکی و منوچهری متمایز می‌کند، این نیست که نادرپور وزن و قافیه را کنار گذاشته و شعر نو می‌سراید.  تفاوت آن‌ها، یک تفاوت معرفت‌شناختی است؛ تفاوت در نگاه آنها به جهان، به انسان، به پدیده‌های طبیعی و به مفاهیم انعکاس‌یافته در شعر آن‌هاست. این یعنی همه آن‌ چیزهایی که جهان شعری شاعران را دگرگون می‌کند. به نمونه‌های این تفاوت معرفت‌شناختی به تفصیل در مقاله اشاره شده است.

‌در بخش گفت‌و‌گوهای کتاب، مصاحبه‌ شما با ماهنامه «اندیشه پویا» با موضوع یادداشت‌های شاهرخ مسکوب، درباره صادق هدایت آمده است؛ یادداشت‌هایی که در آن‌ها، به گفته شما، مسکوب خودش را در آیینه زندگی و آثار و پرسش‌های ذهنی هدایت می‌دیده است. این موضوع حتی امروز هم برای پیگیران و علاقه‌مندان به شخصیت‌های ادبی و آثارشان جذاب است. از دیدگاه شما تشابهاتی میان مسکوب و هدایت و راه، اسلوب و روش‌شان وجود دارد؟

یادداشت‌های مسکوب از جهات و زوایای مختلف اهمیت دارند و معتقدم، باید دوباره و چندباره مورد بررسی قرار بگیرد. تعمق در آن‌چه مسکوب درباره هدایت نوشته است، همدلی او را با هدایت و آن‌چه بر او و هم‌روزگاران او می‌گذشته آشکار می‌کند. مسکوب هم مثل هدایت ـ که سال‌هایی از عمرش در افسون دوره باستانی تاریخ ایران فرورفته بود ـ شاید نزدیک 10 سال از عمرش را در آرزوی دستیابی به جهان آرزویی کمونیسم زندگی می‌کرده و درست مثل هدایت با حسرت از آن سال‌های ازدست‌رفته یاد می‌کند. یادداشت‌های مسکوب درباره هدایت، هم اهمیت هدایت را در فرهنگ و ادبیات ایران نشان می‌دهد و هم آشنایی مسکوب را با شیوه‌های نوین نقد آشکار می‌کند. نوشته‌های مسکوب ـ چه درباره هدایت و چه در زمینه‌های دیگر ـ او را از بسیاری از ناقدانی که بدون تحقیق و تأمل لباس قضاوت و داوری بر تن می‌کنند، متمایز می‌کند و به ارزش او ـ چه در مقام نویسنده و چه به‌عنوان ناقد ـ می‌افزاید.

‌کتاب «غرض نقشیست»، در بسیاری از بخش‌ها با اینکه با رویکردهای مختلف به موضوعات مختلف می‌پردازد، از وجه شیوه نگارش به‌خصوص نثر، به دنیای داستان نزدیک می‌شود، به‌ویژه استفاده از صناعات ادبی در نوشتن آن به چشم می‌آید. هدف‌تان از انتخاب این ویژگی کتاب که خواندن آن را دلپذیر و خاص می‌کند، چیست؟

فکر می‌کنم ارزیابی و داوری درباره آن‌چه در کتاب «غرض نقشیست» آمده، کار من نیست. اساساً نویسنده چنین جایگاهی ندارد. کیفیت اثر، شیوه نگارش، محتوا و درون‌مایه به‌ویژه آن‌چه شما به استفاده از صناعات ادبی اشاره کردید، در شمار نقش‌هایی است که خوانندگان عهده‌دار آن هستند. کار نویسنده، نوشتن است البته هر نویسنده‌ای به شیوه خاصی که عوامل متعددی در شکل‌گیری آن موثرند، می‌نویسد و باز هم البته امیدوار است که در نوشته‌هایش چه از نظر سیاق نوشتن، و چه از نظر مراحل تحقیقی و شیوه‌های بررسی، احترامِ وقتی که خواننده با نوشته می‌گذراند، محفوظ مانده باشد. من نیز امیدوارم خوانندگان با کتاب «غرض نقشیست»، ارتباط بگیرند و ارزش وقتی را که برای خواندن آن می‌گذارند، داشته باشد.

‌در حال حاضر آیا پژوهش یا کتاب و اثر دیگری هم در حوزه ادبیات، تاریخ، نقد ادبی یا ترجمه در دست انتشار دارید؟

امیدوارم بتوانم کار پژوهش‌هایی که هنوز نیمه‌تمام است را به جایی برسانم و به نوشته‌های پراکنده گذشته، سروسامانی بدهم. از لطف شما و وقت و همتی که صرف این گفت‌وگو کرده‌اید، سپاسگزارم.

به کانال تلگرام هم میهن بپیوندید

دیدگاه

ویژه فرهنگ
پربازدیدترین
آخرین اخبار