شاعری که خاطره جمعی ساخت
بعد از انتشار خبر درگذشت محمدعلی بهمنی، ابیات گوناگونی از اشعار و غزلهایش در فضای مجازی و شبکههای اجتماعی توسط کاربران، از مردم معمولی گرفته تا هنرمندان و اهل فرهنگ، منتشر شد و این نشان میدهد که چطور او و شعرهایش به حافظه و خاطره جمعی مردم پیوند خورده و او را به یک شاعر مردمی و محبوب تبدیل کرده است.
شاعران معاصری که در کار خویش خبره بودند و هستند، کم نیستند. برخی از آنها در قلمرو شعر و ادبیات، جریانساز بودند و با خلاقیت و نوآوری، ساحتهای تازهای را در حوزه خود گشودند اما دامنه تاثیرگذاری آنها در همان قلمرو تخصصی حرفه و هنر خود بود، برخی دیگر اما توانستند به حوزه عمومی هم راه پیدا کرده و خاطره جمعی بسازند.
آثار آنها به میانجی موسیقی به حافظه جمعی مردم پیوند خورده و خیلیها حتی بدون اینکه شاعر را بشناسند یا حتی نامش را شنیده باشند، با اثری که او خلق کرده، خاطره دارند یا خاطره میسازند. در این فضا و عرصه، ترانهسرایان پیشروتر هستند و بهدلیل اینکه بهشکل مستقیم با موسیقی پیوند میخورند و اساساً برای ساختهشدن یک ملودی و قطعه موسیقایی دست به قلم میشوند، شناختهشدهتر هستند و نامشان در ذهن مردم آشناست.
زندهیاد محمدعلی بهمنی اما نه ترانهسرا بهمعنای متعارف و حرفهای آن، که شاعری غزلسرا بود و به سبک کلاسیک شعر میگفت اما جنس، فرم و مضمون غزلهایش طوری بود که به موسیقی و آهنگسازی راه میداد؛ هم با موسیقی سنتی، هم موسیقی کلاسیک. چنانکه غزلهای او را هم همایون شجریان و علیرضا قربانی خوانده، هم خوانندگان پاپی مثل ناصر عبداللهی و شادمهر عقیلی.
ساختار زبانی، بیانی و مضمونی شعرهای بهمنی بهگونهای بود که طیفهای مختلف سنی و نسلی با آن ارتباط برقرار میکردند. روحیه لطیف و لحن و مضامین انسانی غزلهای او، اشعارش را دلنشین میکند و خب این از ملزومات غزل است که با احساس، عشق، عاطفه و تجربههای عاشقانه پیوند میخورد. آنان که اهل فن هستند، معتقدند که او به نوآوریهای فرمی در غزل دست زده است.
آنچه موجب بهوجود آمدن فرمی تازه در غزل بهمنی شده، شکستن هنجارهای عادی و متعارف در شعر اوست. بیشترین نوآوری در زبان شعری بهمنی، در حوزه واژگان صورت گرفته است. بهمنی با بهکارگیری واژگان تازه امروزی، واژگانی که در گذشته اجازه ورود به ساحت شعر را نداشتند، همچنین با ابداع واژگان جدید، زبان شعری خود را حیاتی تازه بخشیده است. در خور تأمّل است که پربسامدترین واژگان ابداعی در غزلهای بهمنی، واژگان مرکب هستند.
بهمنی در خلق تصاویر بکر و تازه نیز با اعتقاد به اینکه شعر در مفهوم فراگیر خود، بازتاب جهان مادی از راه نگارههای ذهنی است، با کنار نهادن الگوهای از پیش تعیینشده شعر گذشته، غزلش را در ارائه تصاویری قرار داده که فراتر از چارچوب محدود و بسته تشبیه، استعاره و... است. ازسویدیگر هر غزل از بهمنی در خدمت توصیف یک تجربه عاطفی اوست، برخلاف غزل گذشته که ممکن بود چندین تجربه عاطفی در یک غزل ارائه شود.
بهمنی در حوزه موسیقی نیز، بهمنظور انجام امر آشناییزدایی از قالب غزل ـ با حفظ ارزشهای موسیقایی عروض سنتی و در چارچوب تناسب کمی و کیفی هجاها، با بهرهجستن از اوزان ابداعی و اوزان کماستعمال، غزل خود را آماده پذیرش فضاهای معنایی تازه کرده است و درنهایت اینکه با نوآوریهایی که بهمنی در قالب غزل در حوزههای زبان، موسیقی، تصویر و شکل ظاهری آن ایجاد کرده، توانسته تناسبی میان صورت و معنی شعر برقرار کند که حاصلِ همین ارتباط و هماهنگی استوار، درنهایت منجر به فرم و ساختاری قوی در غزل او شده است.
بهمنی معتقد بود، شاعرانی هستند که با یک بیت در حافظه تاریخ ادبیات ماندگار شدند و ما هم اگر این سعادت را داشته باشیم که100 سال بعد، از ما بیتی به یادگار مانده باشد و مردمان آن را بخوانند، به آن چیزی که میخواهیم رسیدهایم و خودش هم مصداق همین سخن شد. چنانکه بعد از انتشار خبر درگذشتاش، ابیات گوناگونی از اشعار و غزلهایش در فضای مجازی و شبکههای اجتماعی توسط کاربران، از مردم معمولی گرفته تا هنرمندان و اهل فرهنگ، منتشر شد و این نشان میدهد که چطور او و شعرهایش به حافظه و خاطره جمعی مردم پیوند خورده و او را به یک شاعر مردمی و محبوب تبدیل کرده است.
او درعینحال جهان شعری و شخصی خودش را آفرید که منحصربهفرد بود. خودش گفته: «غزل من چیزی نیست جز برداشتی با ظرف غزل از رودخانهی «نیما». این ظرف را در دست منوچهر نیستانی دیدم، وقتی که داشت از پل استوار «سایه» (هوشنگ ابتهاج) عبور میکرد و ادامهدهندهی این راه، حسین منزوی است که طیف وسیعی را به دنبال خود میکشد. غزل بعد از نیما را نوعی لجبازی میدانم، اما این باور از ارادتم به غزل نکاسته است.» او غزل را در دوران معاصر، اعتباری دوباره داد و جان بخشید و همین کافی است برای جاودانگیاش. بهقول خودش: «من زندهام هنوز و غزل فکر میکنم».