نگاهی اجمالی به کارنامه هنری صادق تبریزی با نظر به نمایشگاهش در گالری سهراب
داستان یک روح سازشناپذیر
گذشته میتواند همچون کابوسی بر اذهان زندگان سنگینی کند. صادق تبریزی با اسبهای خرامان، شمایلهای مینیاتوری، دخترکان زیبا و رنگهای درخشان دمی این کابوس را از مقابل چشمان بینندگان تابلوهای خود پاک میکند. او این روزها مجموعهای با عنوان «عشاقِ بیزمان، افقهای بیکران» در گالری سهراب به نمایش گذاشته که میتوان آنها را آخرین تصاویر باشکوه نسلی دانست که تبریزی یکی از نمایندگان اصلی آن است؛ نسل نخستینِ مدرنیستهای ایرانی عمدتاً با کنش هویتمحور که به سنتهای هنری گذشته رجوع میکردند و کارشان اغلب ذیل مکتب «سقاخانه» جای میگیرد. این نسل بر آن بود تا شناسنامه ایرانی برای کار خود دستوپا کند. تبریزی از این نظر جلوه خاصی از فرهنگ ایرانی را با تابلوهایش به نمایش میگذارد؛ زن، اسب، سوار و عشّاق در کنار خوشنویسی و نقوش سنتی، عناصر محدودِ تابلوهای او هستند.
تبریزی مسلح به یک شیوه و رسانه نبود؛ در عین تسلط به طراحی قدیم و طراحی جدید، سفالگر قابلی نیز بود. او پس از هنرستان در کارگاه سفالگری اداره هنرهای زیبا مشغول به کار و در آنجا با هنرمندانی چون پرویز تناولی و دیگر هنرمندان نوگرا آشنا شد. همانجا بود که ساختارشکنی خط و سفال را آغاز و از المانهای سنتی و برهم زدن فرم خط استفاده کرد. پنل سرامیکی سال ۱۳۳۸ که در نمایشگاهی در موزه پراگ ارائه شده، نمونه مهم این دوره است که به باور برخی، نخستین اثر نقاشیخط در ایران محسوب میشود. طرح و تفکر ادغام هنرهای سنتی با لحنی مدرن در سالهای ۱۳۳۹ شمسی منجر به تأسیس دانشکده هنرهای تزئینی شد. تبریزی با ورود به این دانشکده با بستری آشنا شد که منطبق با اندیشههای او بود و همین باعث شد در این فضا رشد بسیار کند.
خصلتهای روحی و رفتاری او که با هنر سنتی و آموزش نزد هنرمندان قهوهخانهای، صورتساز و نگارگری به همراه دانش بصری مدرن شکل گرفته بود، جنس جدیدی از لحن هنر ایرانی را به نمایش گذاشت. در طول تحصیل با همکاری همفکران خود تشکلهای اجتماعی متعددی را شکل دادند تا جریان وسیعی که در آینده بهنام «سقاخانه » نامیده شد، سامان بگیرد. از مهمترین جریانهای ذکرشده، همکاری در تأسیس مرکز تالار ایران بود. در نمایشگاه افتتاحیه تالار ایران برای اولینبار تبریزی آثار انتزاعی بر بستر سنتی و پوست حیوانات را ارائه کرد و با استفاده از تکنیکهای سنتی فرمهای مدرنی روی آن خلق کرد.
در سال ۱۳۴۸ با همین آثار و طراحیهای پیچیدهتر روی پوست و نقوش تجریدی خوشنویسی، در بیینال ونیز شرکت کرد. در آثار این دوره ما شاهد پدید آمدن مهرها، ورقهای کتاب، فضاسازی تجریدی و مدرن همراه با خوشنویسی هستیم. نمونههایی از این دست آثار در نمایشگاه او در گالری سهراب به نمایش درآمده است.
در سالهای ۵۰ با تحرک هنرمندان مدرنیسم و تشکیل گروههایی که هنر سقاخانه را مورد سؤال قرار دادند، تبریزی در پی استیلیزه کردن و مدرن کردن فرمهای سنتی، آثار جدیدی آفرید. نمونه کارهای ارائهشده در بیینال ونیز را کاملتر و جدّیتر پی گرفت و پس از آن فضاسازیهای خود را به سمت فشردگی جریان لحن نگارگری پیش بُرد.
بعد از انقلاب با تحولاتی که در نگاه اجتماعی شکل گرفت، تبریزی مسیر نقاشانه خود را به سمت تزئیناتِ بیشتر برد و زیباییشناسی آثار این دوره منطبق با تحولات اجتماعی شکل گرفت. تا اواخر دهه ۸۰ آثار بسیاری را خلق کرد. او که در سال ۵۲ با افتتاح «نگارخانه ۶۶ » در مقام گالریدار خود را مطرح کرد؛ بار دیگر به فکر احیای این نگارخانه افتاد و در سال ۸۰ نمایشگاههایی از احمد امیننظر، رضا بانگیز، مسعود عربشاهی، بیوک احمری و فرامرز پیلارام برپا کرد. از سال ۹۰ در عین حال که به امر نقاشی اشتغال داشت، بیشتر وقتش را برای ثبت خاطرات خود قرار داد. حقیقت این است که او هنرمندی جنگجو، سازشناپذیر، فعال و با پشتکار برای ثبت حقیقت و زیبایی دوران خود بود. امروز تلاش ما ثبت، ارائه و بازخوانی مسیر هنری او برای آیندگان است.