| کد مطلب: ۳۲۵۹۶

جلوگیری از تکرار ۱۸ تیر/ ارزیابی رحیم ابوالحسنی و تقی آزادارمکی از اعتراضات اخیر کوی دانشگاه

رحیم ابوالحسنی، عضو هیئت علمی دانشگاه تهران در رشته علوم سیاسی و تقی آزادارمکی، عضو سابق هیئت علمی این دانشگاه در رشته جامعه‌شناسی در گفت‌وگوهایی که با خبرنگار هم‌میهن داشتند، به یک نقطه مشترک از دل این ماجرا اشاره کردند. آنها می‌گویند ماجرایی که پیرامون قتل دانشجوی دانشگاه تهران به وجود آمد، با ورود نیروهای لباس‌شخصی، پتانسیل این را داشت که تبدیل به ماجرایی شبیه ۱۸ تیر ۷۸ شود و کشور را وارد مرحله‌ای بحرانی کند.

جلوگیری از تکرار 18 تیر/ ارزیابی رحیم ابوالحسنی و تقی آزادارمکی از اعتراضات اخیر کوی دانشگاه

باز هم یک تجمع دانشجویی در محیط کوی دانشگاه، با ورود نیروهای موسوم به لباس‌شخصی همراه بود. این‌بار دانشجوها در محیط کوی در سوگ قتل یکی از همکلاسی‌هایشان جمع شده بودند که به آنها حمله شد و مشخص نیست اگر ماجرا با ورود سریع سرپرست دانشگاه تهران همراه نبود، ادامه واقعه به چه صورت رقم زده می‌شد. پیرامون این موضوع رحیم ابوالحسنی، عضو هیئت علمی دانشگاه تهران در رشته علوم سیاسی و تقی آزادارمکی، عضو سابق هیئت علمی این دانشگاه در رشته جامعه‌شناسی در گفت‌وگوهایی که با خبرنگار هم‌میهن داشتند، به یک نقطه مشترک از دل این ماجرا اشاره کردند. آنها می‌گویند ماجرایی که پیرامون قتل دانشجوی دانشگاه تهران به وجود آمد، با ورود نیروهای لباس‌شخصی، پتانسیل این را داشت که تبدیل به ماجرایی شبیه 18 تیر 78 شود و کشور را وارد مرحله‌ای بحرانی کند. 

*با توجه به حادثه کشته شدن امیرمحمد خالقی و اعتراضاتی که در فضای کوی دانشگاه اتفاق افتاد؛ نظرتان درباره عملکرد مسئولان دانشگاه و وزارت علوم در قبال این اعتراضات چیست؟

رحیم ابوالحسنی: در درجه اول باید توجه کرد که این موضوع دانشگاهی نیست و ربطی به حوزه دانشگاه ندارد. در این کشور هر روز می‌شنویم که در نقاط مختلف این مسائل وجود دارد و مشکلی است که متاسفانه دستگاه قضایی و نیروهای امنیتی نتوانسته‌اند آن را حل کنند و روزبه‌روز دامنه آن بیشتر می‌شود. این مسئله اگر در یک منطقه مشخص رخ دهد و در آن منطقه یک هویت جمعی وجود داشته باشد، موجب واکنش جمعی می‌شود که دانشگاه هم از این مواردی است که هویت جمعی در آن وجود دارد. این مسئله هم چون در منطقه دانشگاهی بوده و فرد مورد حمله دانشجو بوده، به علت وجود هویت جمعی در بین دانشجوها، با واکنش آنها روبه‌رو شده است. کاش این هویت جمعی در حوزه‌های دیگر هم رخ می‌داد تا دولت نسبت به این مسئله حساس شود.

از آن طرف این وضعیت امنیت، جای تاسف دارد. دخترِ من هم دانشجوی دانشگاه تهران بود که چند سال پیش در همین اطراف دانشگاه با حمله دزدها مواجه شد و موبایلش را گرفتند. پس این ماجرا وجود داشته و با این وضعیت وجود هم خواهد داشت. باید در درجه اول از این زاویه به ماجرا نگاه کرد. اما درباره واکنش دانشگاه و وزارت علوم، تا جایی که من دیدم واکنش خوبی بود و از وزیر علوم باید تشکر کرد که خودش وارد صحنه شد.

همچنین باید از سرپرست دانشگاه تشکر کرد که ورود و مواضع خوبی داشت و مانع از بحرانی شدن وضعیت شد. مسئله‌ای که مطرح است و با اعتراض دانشجوها روبه‌رو شد، موضوع ورود لباس‌شخصی‌ها به دانشگاه است. ما نمی‌دانیم این چه صیغه‌ای است که در داخل دانشگاه لباس‌شخصی می‌آید؟ مگر این دانشجوها جاسوس و بیگانه هستند که هر اتفاقی می‌افتد بلافاصله نیروهای امنیتی و لباس‌شخصی ورود می‌کنند؟ این رفتارها توهین به دانشجو است، این رفتارها تحقیر دانشجو است. برخی دوست دارند مسائل داخل دانشگاه را به کف خیابان بکشانند.

در همین ماجرای اخیر هم اگر نوع ورود و درایت وزارت علوم و به‌خصوص شخص سرپرست دانشگاه تهران نبود و تفکر رئیس قبلی دانشگاه و آن جماعتی که می‌گویند باید با باتوم مشکل را حل کرد، همچنان برقرار بود، قطعاً فاجعه جدیدی را ایجاد می‌کرد. سیستم اینها مثل سیستم نظامی کشورهایی است که دوست دارند جنگی رخ دهد تا سلاح‌های خود را بفروشند. این آقایان هم اساساً رسالت‌شان همین است، چون اگر کشور آرام باشد و محیط آزاداندیشی داشته باشیم، دکان و بازار اینها کساد خواهد شد.  

تقی آزاد ارمکی: جامعه ایران را اگر یک جامعه در حال تنش تعریف کنیم، مدیریتش باید مدیریتی متفاوت با چیزی باشد که ما دیده‌ایم. ما جامعه‌ای داریم که جوان است و میل به سالمندی دارد اما فرهنگ و آرزوهایش همچنان در جوانی باقی مانده است. چنین جامعه‌ای در پی نوجویی و نوخواهی و تغییرات اساسی است. وقتی این جامعه میل به تغییرات اساسی دارد، منافذی را جست‌وجو می‌کند و هر واقعه‌ای به همین دلیل در ایران می‌تواند تبدیل به حادثه شود. حالا یک جوانی با مظلومیت تمام و به هر علتی کشته شده است، در شرایط جامعه ما همین اتفاق می‌تواند تبدیل به حادثه و پس از آن تبدیل به مشکل عمده سیاسی و اجتماعی شود. برای اینکه این اتفاق نیفتد، باید به این واقعه پرداخت و از آن برای بهبود و اصلاح استفاده کرد. یعنی به جای اینکه ما بیاییم و با دانشجو برخورد کنیم، به دانشجو اجازه دهیم حرفش را بزند و مشکلات را بگوید اما سیستمی که ضدفرهنگ اصلاح است به جای اینکه در مسیر اصلاح پیش برود، پای نیروهایی که ربطی به دانشگاه ندارند را به میان می‌آورد.

اینجاست که پای نیروهای لباس‌شخصی به ماجرا کشیده می‌شود. این لباس‌شخصی‌ها 6 ویژگی دارند، نیروهای «1- مبهم 2- ناشناخته 3- رادیکال 4- غیرمسئول 5- مخرب و 6- غیرقابل کنترل و پیگیری» هستند که می‌آیند و یک واقعه را سرکوب می‌کنند و یک مسئله محدود را تبدیل به مشکل ملی می‌کنند و آن را از گوشه خوابگاه به دانشکده، پس از آن به دانشگاه و به‌دنبال آن به دانشگاه‌های کشور سرایت می‌دهند و با این روش مسئله محدود تبدیل به مسئله سیاسی و امنیتی می‌شود و به جایی می‌رسد که در سطح بین‌الملل گفته شود که اینها به دانشجوهایشان احترام نمی‌گذارند. 

*پیش از این چند دوره  اعتراضات دانشجویی داشتیم. از جمله مهمترین آن کوی دانشگاه در سال ۷۸ و اعتراضات دانشجویی سال ۸۲ در دوره اصلاحات بوده است. از جنبه مقایسه‌ای عملکرد وزارت علوم و مسئولان دانشگاه به نظرتان شباهت‌ها و تفاوت‌های آن با دوره فعلی چگونه بود؟

رحیم ابوالحسنی: موضوعی که اخیراً رخ داد با ماجرای سال 78 فرق دارد و نمی‌توان اینها را با هم مقایسه کرد. موضوع در تیرماه 78 سیاسی و بحث بستن روزنامه و تعارضات سیاسی بود اما این موضوع اخیر پیرامون عدم وجود امنیت بود. البته مسئله جایی شعله‌ور شد که دانشجوها، نیروهای لباس‌شخصی را آنجا دیدند که همین حضور لباس‌شخصی‌ها باعث شد که ماجرا سیاسی شود.

این مسئله‌ای که درباره قتل دانشجوی دانشگاه تهران رخ داد، چون سیاسی نبود، به ذات خودش تنش‌زا نبود، و اگر سر و کله لباس‌شخصی‌ها پیدا نمی‌شد، تا همین حد هم تنش ایجاد نمی‌کرد. در سال 78 هم موضع وزارت علوم خوب بود اما ورود لباس‌شخصی‌ها باعث شد تا مسائلی پیش بیاید، این‌بار هم آنها وارد شدند که ایجاد تنش شد، اما همانطور که اشاره کردم، مدیریت دانشگاه توانست وضعیت را مدیریت کند. 

تقی آزاد ارمکی: هیچ فرقی با هم ندارند و الگویی که در 78 وجود داشت، الان هم وجود دارد. دانشجو اعتراض می‌کند، در جواب اعتراض سرکوب می‌شود و چون نمی‌خواهند بگویند چه کسی سرکوب کرده، نیروهای لباس‌شخصی تشریف می‌آورند و شروع به سرکوب می‌کنند. یعنی برای اینکه توانایی پذیرش موقعیت‌ها را ندارند و از آن نمی‌توانند استفاده کنند، دنبال الگوی سرکوب می‌روند و برای سرکوب هم لباس‌شخصی‌ها را به میان می‌آورند که مسئولیت را بر عهده نگیرند.

دولت اولین کاری که باید برای برون‌رفت از این مشکل کند همان کاری است که ما باید در ماجرای کوی دانشگاه و سال‌های پس از آن انجام می‌دادیم اما آن کار را انجام ندادیم. کاری که باید صورت بگیرد اول این است که نیروهای خودسر شناسایی و محاکمه شوند و دوم هم اینکه مسئله دانشگاه به نیروهای درون دانشگاه واگذار شود. با حضور نیروهای لباس‌شخصی و درگیری‌هایی که رخ داده بود، این واقعه اخیر در شب اول پتانسیل این را داشت که تبدیل به ماجرایی شبیه به کوی دانشگاه شود اما حضور رئیس دانشگاه مانع از آن شد. الان باید نظام سیاسی از سرپرست دانشگاه تهران تقدیر کند که مانع از بحرانی شدن وضعیت شد. 

*در سال ۸۸ و در زمان ریاست دانشگاه فرهاد رهبر بر دانشگاه تهران و به صورت ویژه در دوره پس از انتخابات ریاست‌جمهوری هم شاهد اعتراضات دانشجویی در کوی دانشگاه بودیم که با ورود لباس‌شخصی‌ها به درگیری کشیده شد و این نحوه برخورد موجب اعتراض ۷۸ استاد دانشگاه هم شد. درباره عملکردهای مسئولان دانشگاه در آن زمان و مقایسه‌اش با الان نظرتان چیست؟

رحیم ابوالحسنی: ما در ایران درباره نوع نگاهی که سیستم به دانشجوها دارد، دو مشکل اساسی داریم. اشکال اول این است که متاسفانه هیئت حاکم ما دانشجو را بیگانه فرض می‌کند. اشکال دوم هم این است که دانشجو را ناتوان در حل مسائل خودش می‌داند و این مسائل خیلی جای تاسف دارد. این مسئله تا زمانی که درون کوی است، باید به خودشان واگذار شود.

این دانشجوها با هم اختلاف‌نظر دارند اما درون دانشگاه با هم زندگی می‌کنند و می‌توانند مشکلات‌شان را حل کنند اما به محض اینکه نیروهای خارجی وارد دانشگاه می‌شوند، طبیعتاً زمینه برافروخته شدن احساسات ایجاد می‌شود. سال 88 هم همین قضیه رخ داد و با ورودشان فضا متشنج شد. من مشکل آقایان را در این می‌دانم که یا فهم درستی در روانشناسی، مهارت و توانایی دانشجو ندارند و یا اینکه درک دارند اما نمی‎‌خواهند آن را رعایت کنند. 

تقی آزاد ارمکی: آنجا هم همین ماجرا بود. ما یک الگوی بیشتر در سطح حکمرانی نداریم، هیچ‌کس حق مخالفت، اعتراض و نقد ندارد و هر کسی اعتراض کرد، عامل بیگانه است و باید سرکوب شود. حالا چون دانشگاه نمی‌تواند، پس نیروی دیگری باید سرکوب کند و چون حاکمیت هم نمی‌خواهد خودش ورود کند، نیروهای خودسر وارد شده و سرکوب می‌کنند.

این تنها الگوی مدیریت بحران‌های اجتماعی در ایران است که ما با آنها زیست می‌کنیم. جنبش اجتماعی چه به صورت خرد و چه به صورت کلان کمک می‌کند که جامعه از حالت خمودگی، فروپاشی، اختناق و به حاشیه رفتن نجات پیدا کند و سرمایه‌هایش دیده شود اما ما اجازه نمی‌دهیم که جنبش‌های اجتماعی شکل بگیرند و آن‌جایی که ظهور می‌کنند، با تمام قوا تلاش می‌کنند که آن را سرکوب کنند. 

*آخرین دوره اعتراضات دانشجویی پیش از این روزها در سال ۱۴۰۱ و در قضیه درگذشت مهسا امینی رخ داد. تفاوت برخوردها در آن مقطع و زمان فعلی را چگونه ارزیابی می‌کنید؟

رحیم ابوالحسنی: صددرصد فرق دارند و اصلاً وزارت علوم دولت کنونی را نمی‌توان با دولت قبل، مقایسه کرد. نمی‌توان دکتر سیمایی‌صراف را با وزیر علوم دولت قبل مقایسه کرد؛ آقای زلفی‌گل اداره دانشگاه را در دست نیروهای انحصارطلب قرار داده بود. 

تقی آزاد ارمکی: دولت قبل، همراه با نیروهای خودسر بود و همراه با هم شروع به برخورد می‌کردند اما در دوره جدید، نیروی دولت نقش میانجی را برعهده گرفته است و بین دانشجو و نیروهای خودسر ایستاده است. شما نگاه کنید، اتفاقی که افتاد این بود که دکتر حسینی، سرپرست دانشگاه تهران آمد وسط قرار گرفت، نیروهای خودسر هم آنجا حضور داشتند و سرپرست دانشگاه سعی می‌کرد آنها را هم کنترل کند. تنها کاری که انجام داده همین بوده است. اما در دوره قبلی که آقای مقیمی بود، هر کسی داخل دانشگاه مقابله می‌کرد مدیریت دانشگاه همراه با نیروهای خودسر با آن برخورد می‌کرد.

بیشترین برخوردهای خشن در دانشگاه تهران در همان دوره آقای مقیمی صورت گرفت که هر کسی منتقد بود سرکوب شد ولی این دوره شاهد این هستیم که سرپرست دانشگاه وسط قرار گرفته است، یعنی نه به سمت دانشجو می‌آید و نه به سمت نیروهای امنیتی می‌رود.

دیدگاه

ویژه سیاست
آخرین اخبار