متحد شاه
درباره نگاهی که استراتژیست پیر به ایران، روسیه، چین و خاورمیانه داشت
ضیاء مصباح
عضو جبهه ملی
کارنامه کیسینجر و تأثیرات پردامنه او بر معادلات بینالمللی، از خوب و بد، در منظر دید و ارزیابی عمومی است بهگونهای که فوت او به یکی از رویدادهای پربحث و پرمشارکت عمومی در جهان بدل شده است. در این میان، صاحبنظرانی خروج از کاخ سفید را مقدمه سقوط حکومت شاه ایران دانستهاند.
برای عدهای در عرصه علمی و عملی روابط بینالملل، کیسینجر یک استراتژیست قدر و هوشمند و کممانند به شمار میآید و دیگرانی هم او را استراتژیستی بیرحم میدانند که حفظ و گسترش منافع آمریکا برایش بالاتر از هر هنجار دیگری جا داشت؛ هر که سری در علوم سیاسی و روابط بینالملل دارد، نمیتواند نسبت به او و کارنامه نظری و عملیاش بیتفاوت باشد.
مسیر ورود کیسینجر به عالم سیاست با کارنامه خانوادهایاش گره خورده است. سال ۱۹۳۴ که پدر یهودیاش در حکومت هیتلری مجبور به رها کردن شغل معلمی شد و هنری را به دبیرستان دولتی راه ندادند، او را به مدرسه خاص یهودیان فرستادند. کمی مانده به سال ۱۹۳۸ و در شرایطی که سرکوب و تعقیب علیه یهودیان گسترش بیشتری مییافت، کیسینجر جوان با خانواده آلمان را ترک کرد و نهایتاً از واشنگتن سردرآورد. آنها ساکن محلهای شدند که بهدلیل تعداد بالای گریختگان از شر حکومت هیتلری بهطعنه به «محله رایش» معروف شده بود و بهرغم وضعیت مالی نامناسب خانواده، کیسینجر با استفاده از نبوغش توانست در آمریکا پلهپله مدارج ارتقا و ترقی را طی کند.
پایان خدمت در ارتش با تحصیل در دانشگاه هاروارد و بعداَ هم اشتغال در همین دانشگاه مصادف شد. آنچه را در هاروارد آموخته و تحقیق کرده بود، بعدتر امکان پیدا کرد که در واشنگتن و در بالاترین سطوح قدرت در این کشور عملی کند، ازجمله بهعنوان مشاور امنیت ملی نیکسون.
شاید همین تواناییاش بود که در جلب اعتماد مائو و سایر رهبران چین مؤثر افتاد و گسل میان دو قدرت کمونیستی (شوروی و چین) به سود منافع استراتژیک آمریکا و شاید در درازمدت بیشتر به سود خود چین و کمتر آمریکا تثبیت شد و سفر تاریخی نیکسون به پکن و دیدار با مائو را رقم زد.
اما رابطه تنگاتنگ با چین که یکی از انگیزههای اصلی دولت نیکسون در مهار و تضعیف شوروی بود، باعث نشد که کیسینجر از به جریان انداختن دیپلماسی محرمانه با مسکو هم پرهیز کند.
او با کرملین بر سر عقد اولین قرارداد کنترل تسلیحاتی میان دو ابرقدرت به توافق رسید و قرارداد معروف به سالت یک، که شمار موشکهای اتمی قارهپیما را محدود میکرد، جزئی مهم از کارنامه او شد. توافقات بعدی در زمینه خلعسلاح و سفر تاریخی نیکسون به مسکو هم بر همین مبنا شکل گرفت.
او تا پیش از جنگ اوکراین در سال ۲۰۲۲ با پوتین هم مناسباتی گرم داشت و «ملاحظه منافع و دغدغههای امنیتی روسیه» را از الزامات توجه درست به «معادلات قدرت در جهان» میدانست. در مورد ارزیابی پوتین، که فروپاشی اتحاد شوروی را «بزرگترین فاجعه ژئواستراتژیک قرن بیستم» توصیف کرد، نیز با او تفاهم داشت.
با شروع جنگ روسیه علیه اوکراین پیشنهاد کیسینجر این بود که بهتر است اوکراین در پی عقبراندن تقریباً ممکن روسیه از خاک خود نباشد و با همین وضعیت با روسیه از در مذاکره درآید. زلنسکی، رئیسجمهور اوکراین، در واکنش، با شبیهکردن حمله روسیه به اوکراین با حمله آلمان هیتلری به لهستان در سال ۱۹۳۸، کیسینجر را متهم کرد که «تقویمش روی قبل از ۱۹۳۸ ایستاده و با تقویم و تحولات همه این سالها بیگانه است.» اوایل سال جاری کیسینجر تغییر عقیده داد و در چرخشی ۱۸۰درجهای بیطرفی اوکراین را دیگر فاقد موضوعیت دانست و عضویت این کشور در ناتو را که همیشه مخالف آن بود، امری متناسب و سنجیده توصیف کرد.
با این همه، خبر فوت کیسینجر که رسید، ورای رهبران و سیاستمداران غربی، پوتین و شیجینپینگ، زمامداران روسیه و چین نیز از اولین کسانی بودند که از این اتفاق ابراز تأسف کردند و نسبت به او و تأثیراتش در مناسبات بینالمللی از درِ ستایش درآمدند. کیسینجر آنچه را که در دوران حضور خود در کاخ سفید در مناسبات میان قدرتها رقم زد، در خاورمیانه نیز در ابعاد کوچکتری عملی کرد. او بهرغم همبستگی تام و تمام با اسرائیل بارها میان اسرائیل و کشورهای عربی میانجیگری کرد و از جمله ممانعت از گسترده شدن جنگ یوم کیپور در سال ۱۹۷۳ هم در کارنامه او ثبت است.
پس از این جنگ، ازجمله با اقدامات و تاکتیکهای او بود که انورسادات، رئیسجمهور وقت مصر، از اتحاد با شوروی و از حلقه مقاومت اعراب علیه اسرائیل درآمد و زمینه برای عقد قرارداد کمپ دیوید میان مصر و اسرائیل در سال ۱۹۷۸ فراهم شد؛ قراردادی که قسمت نسبتاً قابل اعتنای آن در ارتباط با تحقق حقوق فلسطینیها هیچگاه اجرا نشد و بخشی از بحران کنونی در خاورمیانه هم ناشی از همین امر تلقی میشود.
حصول توافق کمپ دیوید در حالی بود که بسیاری ابتدا باور نمیکردند که یک یهودی بتواند در فضای ضدیهودی و ضداسرائیلی خاورمیانه و زیر تأثیرات جنگهای مکرر مصر و اسرائیل چنین موفقیتی را در میانجیگری رقم بزند.
شب کریسمس ۱۹۷۲ هنگامی که مذاکرات صلح با ویتنام شمالی در اوج خود بود، بی۵۲ها با صلاحدید شورای امنیت ملی آمریکا با محوریت کیسینجر روانه شدند تا باز هم بکوبند، تا کمتر این تصور پیش آید که آمریکا از موضع ضعف وارد مذاکره شده است. خلبانها به گفته خودشان به قدری در ارتفاع بالا پرواز میکردند که برایشان علیالسویه بود که بمبشان به کجا میخورد. منتقدان میگفتند که کیسینجر خود نیز در دیپلماسی در قبال کشورهای به لحاظ استراتژیک کماهمیت جهان همان رفتار خلبان بی۵۲ها را داشته است: با آنها هرگونه که منافع آمریکا ایجاب کرد باید رفتار نمود.
با این همه، سال ۱۹۷۳ خود او بود که قرارداد صلح ویتنام را سروسامان داد و همراه با لو دوک تو، مذاکرهکننده ویتنامی نوبل صلح گرفت. لو دوک تو اما به این دلیل که صلح هنوز برقرار نشده بود، از دریافت جایزه صلح امتناع کرد. دو نفر از پنج عضو کمیته نوبل نروژ در آن زمان، در اعتراض استعفا دادند. کیسینجر درحالیکه جایزه را پذیرفت، برای این مراسم به نروژ سفر نکرد و بعداً تلاش بیثمری برای بازگرداندن جایزه کرد.
هنری رابطه تنگ و گرمی با محمدرضاشاه پهلوی داشت. «دکترین نیکسون یا دکترین گوام» که براساس آن مسئولیت حفظ امنیت و دفاع هر منطقه به عهده کشورهای دوست و متحد آمریکا در همان منطقه گذاشته میشد و آمریکا از نظر نظامی، اقتصادی، سیاسی و تسلیحاتی از آنها پشتیبانی و حمایت میکرد هم عمدتاً از نظر و قلم وی نشأت گرفته بود. اینگونه بود که در ابتدای دهه ۱۳۵۰ ایران و عربستان سعودی به اهرمهای حفظ امنیت در منطقه بدل شدند و چون عربستان از پس این نقش برنمیآمد، ایران بود که ستون اصلی شد.
مهار و تضعیف رژیم بعثی عراق که کیسینجر در طراحیاش نقش داشت نیز از طریق کمک به کُردهای این کشور و با اتکا به حکومت شاه عملی شد. هرچند که بعدها وی در شکلگیری قرارداد الجزایر نقشی غیرآشکار داشت تا «شاه بیش از اندازه سلاح انبار نکند و بلندپروازیاش مشکلساز نشود». داریوش همایون، وزیر اطلاعات و جهانگردی شاه و از صاحبنظران سیاسی آن دوران و دوران بعد از انقلاب، چند سالی پیش از فوت مقالهای نوشت و افسوس خورد که چرا فورد و کیسینجر رأی نیاوردند، وگرنه از نظر او انقلابی نمیشد.
کیسینجر در سالهای اخیر هم توجه ویژهای به پرونده هستهای ایران داشت. او بهرغم هشدار درباره «شکلگیری یک ایران هستهای یا قدرتی که حکومت ایران از رهگذر جنگهای نیابتی به هم زده است»، کمتر تأکیدی بر استفاده از گزینه نظامی در این بحرانها داشت. توصیهاش به مقامهای اسرائیلی و آمریکایی متمایل به چنین راهحلهایی هم این بود که فکر روزهای بعد از حمله را بکنند تا محتاطتر شوند. او در تامین منافع امنیتی آمریکا و اسرائیل استفاده از اهرمهای فشار غیرنظامی و شکلدهی به اتحادهای منطقهای علیه رژیم را گزینه کاراتری میدانست.