اندیشکدهها
میراث کیسینجر، صلح یا ویرانی؟
اندیشکده «ریسپانسیبل استیتکرفت»، از چند کارشناس و پژوهشگر درباره میراث کیسینجر پرسیده است. سه نمونه از این تحلیلها را در ادامه میخوانید.
استیون والت
استاد دانشگاه هاروارد:
هنری کیسینجر، برجستهترین دولتمرد دوران خود بود؛ دورانی که بسیار به طول انجامید. دستاوردهای اصلی او، ناچیز نبودند: بازکردن مسیر روابط با چین که مدتها به تأخیر افتاده بود، دیپلماسی پروازی سطح بالا، بعد از جنگ ۱۹۷۳ اکتبر و چندین معاهده مفید کنترل تسلیحاتی در دوران تنشزدایی؛ اما او همچنان مرتکب چند قضاوت نادرست بزرگ هم شد که از جمله آنها میتوان به طولانیکردن جنگ ویتنام بدون هیچ هدف درست و گسترش آن به کامبوج با هزینه هولناک انسانی اشاره کرد. بندبازیهای دیپلماتیک او در خاورمیانه چشمگیر بود، اما تنها به این دلیل این بندبازیها لازم شدند که او نتوانسته بود متوجه نشانههای آمادگی مصر برای جنگ ۱۹۷۳ شود؛ جنگی برای شکستن بنبست دیپلماتیکی که کیسینجر به برقراری آن کمک کرده بود. بیتفاوتی او به حقوق بشر و رنج غیرنظامیان، هزاران نفر را قربانی کرد و تظاهر ایالات متحده به برتری اخلاقی را به سخره گرفت. نفوذ ماندگار کیسینجر، مدیون این نبود که بهعنوان کارشناس یا حکیم خردمند، سابقه قابل قبولتری داشت، بلکه نفوذ او نتیجه انرژی، جاهطلبی سیریناپذیر، مهارتهای بیهمتایش در برقراری ارتباط و شبکهسازی و بیمیلی طبقه نخبگان به پاسخگوکردن اعضای خود بود. به هر حال، او کسی بود که خطرات ظهور چین را دستکم گرفت (درحالیکه پولهای هنگفتی بهعنوان مشاوره میگرفت)، از حمله فاجعهبار به عراق در ۲۰۰۳ حمایت کرد، با توافق هستهای ۲۰۱۵ با ایران مخالف بود و هشدارهایی را رد کرد که میگفتند، گسترش ناتو با پایان باز، اروپا را ناامنتر خواهد کرد، نه امنتر. کیسینجر هنر تبدیل دوران خدمت در دولت به یک شغل پردرآمد مشاوره را هم به حد اعلا رساند و سابقهای ناخوشایند برای دیگران برجای گذاشت. بحثها بر سر میراث او، قطعاً ادامه خواهند داشت، اما گمان میرود، احترامی که همراهان او امروز ابراز میکنند، به مرور زمان محو میشود، چراکه دیگر خود او اینجا نیست که این احترام را حفظ کند.
آناتول لیون
مدیر بخش اوراسیای اندیشکده کوئینسی
مشکل هر گونه ارزیابی عادلانه درباره هنری کیسینجر این است که بخشهای خوب و بد سابقهاش، اتصالی ارگانیک به هم دارند. واقعگرایی (Realism) او منجر به این شد که او نسبت به منافع حیاتی دیگر کشورها آگاه باشد، مایل به مصالحه باشد و احتیاطی در بهکارگیری قدرت ایالات متحده داشته باشد که خیلی سیاستگذاران آمریکایی نداشتهاند و امروز هم ایالات متحده عاجزانه نیازمند آن است. اما این پذیرش رئالیستی از دنیا به شکلی که هست، در نادیدهگرفتن شرورانه هنجارهای اساسی اخلاقی هم نقش داشت، بهخصوص در کامبوج و بنگلادش، به شکلی که برای همیشه، نام او و نام آمریکا را لکهدار کرده است. وقتی در منصب بود، آشتی با چین و پیگیری صلح در خاورمیانه، شجاعت اخلاقی واقعی از سوی کیسینجر لازم داشت، با توجه به نیروهایی که در ایالات متحده علیه این سیاستها بسیج شده بودند؛ اما در آخرین دهههایش، گرچه در ابتدا از گسترش ناتو انتقاد کرده و خواستار حفظ روابط با روسیه و چین شده بود، اما هرگز این کار را با نیروی فکری و اخلاقی کسی مثل جورج کینان نکرد. شاید در نهایت، بهترین نظر درباره کیسینجر، توصیفی باشد که هانس مورگنتا، دیگر یهودی آلمانی همتایش و متفکر روابط بینالملل گفته بود: «ماکیاولیستبودن خطرناک است، ماکیاولیستبودن بدون فضایل اخلاقی (Virtu) فاجعهبار است.» Virtu عبارتی ایتالیایی است که شجاعت، استواری اخلاقی و داشتن اصول اساسی را در بر میگیرد.
اندرو باسویچ
مورخ و همبنیانگذار
مؤسسه کوئینسی
من فقط یک بار کیسینجر را دیدم، در گردهمایی کوچکی در نیویورک در دهه ۱۹۹۰. وقتی برنامه تمام شد، او به سمت جایی که من نشسته بودم آمد و با من حرف زد: «شما در ارتش خدمت کردید؟» گفتم: «بله.» «در وینتام؟» «بله.» با لحنی پر از ناراحتی گفت: «واقعاً میخواستیم آن یکی را ببریم.» من پاسخی ندادم، اما همینطور که او میرفت، با خودم فکر کردم: «عجب دروغگوی ماهری.»