| کد مطلب: ۶۲۷۹
دقیقا همان که باید

دقیقا همان که باید

درباره‌ی محمدعلی موحد و توجه‌اش به اقتصاد در ادبیات، تاریخ و فلسفه

درباره‌ی محمدعلی موحد و توجه‌اش به اقتصاد در ادبیات، تاریخ و فلسفه

tasbihi

صالح تسبیحی

طراح گرافیک

حسن کامشاد با آن لحن و لهجه‌ی اصل اصفهانی و آن روحِ روشن‌اش در کتابِ خاطرات دو جلدی حدیث نفس، یکی، دو جا از محمدعلی موحد مثال می‌آورد که خواندنی ست. ازجمله جایی تعریف می‌کند که با موحد و دوستان دیگری همسفر بودند و کامشاد به‌عنوانِ کارشناسِ شرکت نفت، در یک ماموریت کاری، در هتل خود دست‌و‌دلبازانه میهمان می‌پذیرفته و مشغول بوده که موحد (یا به‌قول او مولانا)، نفس‌زنان سر می‌رسد و نفس‌زنان می‌گوید، خاک پاک اصفهان بر تو حلال باد مردحسابی که حساب پذیرایی میهمانان با خود توست و شرکت نمی‌پذیرد این‌همه میهمان بیاوری و خرجت بالا می‌رود! کامشاد، موحد را آن مردِ دقیقی توصیف می‌کند که دقت‌اش به جیب‌اش هست.

تصویر روشن دیگر از توجه و دقتِ موحد به اقتصاد، به مقدمه‌ی درخشانش باز می‌گردد راجع به ابن‌بطوطه. او مهمترین سفرنامه‌ی بعد از ظهور اسلام را به فارسی برگرداند و وقت انتشار، مقدمه‌ای نوشت و در آن یادآوری کرد شرحِ ابن‌بطوطه از بازار تبریز ترغیب‌اش کرده به ترجمه و نشرِ این سفرنامه‌ی شگفت. اینجا همانجاست که موحدِ مترجم به جوانی باز می‌گردد. به روزگاری که در بازار تبریز، در راسته‌ی فرش‌فروشان کار می‌کرد و اهل حساب‌وکتاب شد. انتخابش برای ترجمه هم نشان می‌دهد که به آدم‌های کاملا اخروی توجه ندارد و کیست که نداند ابن‌بطوطه چه کاروانی از کالاها، شتران، سله‌ها و خرج‌و‌برج‌ها به‌دنبال خود نمی‌کشید. شرحِ مترجم از سیاحِ قرن پنجم دقیق است و موحد اینجا هم همان است که باید.

موحد همین‌خط را آمد و خواب آشفته‌ی نفت را نوشت. علاوه بر بررسی اسناد و جزئی شدن در مسیرِ دولتِ دکتر مصدق و یاران، سندهای دست‌اولِ اقتصادی را زیرورو کرد و اعداد را شمرد و سه‌جلدی درخشانی در آورد که نشان می‌داد، نویسنده سرش در حساب‌وکتاب است. موحد در کتاب انضمامی خود (به‌حکم جلد چهارم)، در پی اثبات این فرضیه است که سیاست، فرهنگ و اصلا به‌طورکلی زیست‌اجتماعی تابعِ اقتصاد است و عناصر تاریخی را پیروِ کنش‌های مالی دانست.

بر اینجانب یکی این شگفتی قابلِ‌هضم نیست که چطور آن استادِ حسابگر توانسته باشد فصوص‌الحکم ابن‌عربی را هم به فارسی شیرینِ اعلایی برگرداند و از عرفانِ تئوریزه‌شده توسطِ ابن‌عربی آن‌همه بهره به مخاطبِ فارسی‌خوان برساند. اما ابن‌عربی به‌عنوانِ مبدأ و بنیانگذارِ عرفان نظری، زهد و تصوف را به چالش کشید و بی‌اعتنایی به دنیا را در تمامِ جوانب، کارا ندانست. این بود که خود را صوفی کامل نمی‌دانست و زندگی را جزئی از زیستن معرفی می‌کرد. موحد در ترجمه‌ی شیرین‌اش از فصوص‌الحکم، هر فصل سیرت پیامبری را به فارسی برگردانده و نوشته‌ای خواندنی و امروزی از شیخ‌اکبر به دست داده است.

نکته در نقدِ تعصب:

محمدعلی موحد مردی دقیق، باسواد، متقی و از خانواده‌ای سنتی اهل تبریز برخاست. اما عشق‌اش به ادبیاتِ عرب، فارسی احاطه‌اش به زبان‌های دیگر و نگاه موشکافانه‌اش به تاریخ معاصر، او را از تعصبات‌ قومی به‌در برد و سرآمدِ ترک‌زبانان و آذری‌گویانِ فارسی‌دوست‌اش کرد. او مانند محمدامین ریاحی و منوچهرِمرتضوی، فارسی را خوش می‌دارد و اگر هم توجه به خاستگاه خود دارد، ازآن‌طرف از شیرینی فارسی رویگردان نیست. منشِ این بزرگان درسی است که متعصبان قومیتی، چه فارس و چه ترک و چه حرافانِ ملت‌ها و قومیت‌های دیگر نمی‌شنوند و بحث با آدمِ کور فایده هم ندارد.

خلاصه:

ابن‌عربی از خانه‌های پراکنده‌ عرفان، ساختمانی منسجم ساخت. ابن‌بطوطه، سفر را معنا بخشید و سیاحت را از قیدِ زیارتِ صرف و مقصدگرایی درآورد، مصدق با آن جانِ‌ سخت و سرِ خشک، یک‌هدف داشت که رسید و بعدش هرچه کرد، موضوع دیگری است. محمدعلی موحد خود اکنون در این سن و در این آستانه جمع این شباهت‌هاست و در وجود پربرکت‌اش تناقض فاحشی نیست. ازاین‌رو موحد می‌تواند آخرین بازمانده از نسلِ حکیمانِ معناسازِ ایران‌زمین باشد و هرچه تاحالا کرده، دقیقا همان‌است که باید و وجودش مستدام باد.

دیدگاه

ویژه بیست‌و‌چهار ساعت
آخرین اخبار