سیاست دو ستونی جدید
سفر سیدعباس عراقچی، وزیر خارجه ایران به عربستان گام مهم دیگری در فرآیند دوساله آشتی میان ایران و عربستان سعودی بود. این سفر اندکی بعد از سفر وزیر دفاع سعودی به تهران، به عنوان بلندپایهترین مقام عربستان در طول چند دهه گذشته بود.

آرش رئیسینژاد: سفر سیدعباس عراقچی، وزیر خارجه ایران به عربستان گام مهم دیگری در فرآیند دوساله آشتی میان ایران و عربستان سعودی بود. این سفر اندکی بعد از سفر وزیر دفاع سعودی به تهران، به عنوان بلندپایهترین مقام عربستان در طول چند دهه گذشته بود. خالد بنسلمان، وزیر دفاع سعودی در این سفر با رهبر و رئیسجمهور ایران دیدار کرد و وعده تقویت روابط اقتصادی، فرهنگی و امنیتی میان دو رقیب تاریخی داد. این دیدار نمودی از منافع استراتژیک عربستان در ترویج ثبات منطقهای از طریق دیپلماسی بود.
آشتی دو کشور بعد از آن آغاز شد که رویکرد محمد بنسلمان، ولیعهد سعودی برای مقابله با نفوذ ایران در دوره نخست ریاستجمهوری ترامپ شکست خورد. در آن دوران، بنسلمان علناً تهدید کردهبود که منازعه را به داخل خاک ایران میکشد. اما سعودیها در شکست دادن حوثیهای تحت حمایت ایران در یمن ناتوان ماندند و حمایت آنها از خروج دونالد ترامپ از برجام در سال ۲۰۱۸ با حمله سپتامبر ۲۰۱۹ به تاسیسات نفتی عربستان تلافی شد. بیمیلی واشنگتن به مداخله علیه ایران، باعث ناامیدی ریاض شد. بعد از سالها خصومت، با وساطت عراق و چین تعامل دیپلماتیک میان دو کشور آغاز شد.
از سرگیری روابط ایران و سعودی، پویاییهای منطقهای را متحول کرد. ایران به توسعه روابط امنیتی و اقتصادی با عربستان ابراز علاقه کردهاست و محمد بنسلمان هم حمایتش را از حضور ایران در سازوکارهای اقتصادی منطقهای حمایت کردهاست. در یک چرخش مواضع قابل توجه، ریاض این بار از یک توافق هستهای جدید میان ایران و آمریکا هم حمایت میکند. اما چه تغییراتی در محاسبات ژئوپلیتیک و منافع ملی باعث تحول در موضع عربستان شد؟ اصلیترین انگیزه، کاهش قدرت منطقهای ایران است.
ضربههای اسرائیل به حماس و حزبالله و از همه مهمتر سقوط بشار اسد در سوریه، به محور مقاومت تحت رهبری ایران آسیب زد و توانایی ایران را برای اعمال اقتدار در خارج از مرزها کاهش داد. یک ایران ضعیفتر، تهدید کوچکتری برای منافع ملی و نفوذ منطقهای عربستان تلقی میشود و باعث میشود که تعامل با ایران گزینه کممخاطرهتری برای ریاض تلقی شود.
عامل مهم دوم پدیدار شدن اسرائیل به عنوان یک قدرت سلطهگر (هژمون) در منطقه بود. هرچند ریاض از برخی اقدامات اسرائیل علیه منافع ایران راضی است، اما در عین حال موفقیتهای نظامی اسرائیل، عربستان را نیز نگران میکند. حالا سعودیها به ایران به عنوان یک عامل ایجاد بازتوازن نگاه میکنند تا یک تهدید. همین محاسبات باعث شد که عربستان در نهان با حملات نظامی بیشتر علیه ایران مخالفت کند و حفظ توازن چندقطبی در منطقه را برای خود حیاتی تلقی کند. عامل سوم گسترش نفوذ ترکیه در شام بود. بعداز سقوط بشار اسد، جهادیهای تحت حمایت ترکیه در سوریه به قدرت رسیدند که از نگاه ریاض باعث شد «هلال شیعی» تحت حمایت ایران با «هلال عثمانی» با پشتیبانی زیرساختهای اقتصادی، ایدئولوژیک و جاهطلبیهای منطقهای ترکیه جایگزین شود.
چهارمین عامل، برنامه اقتصادی بلندپروازانه چشمانداز ۲۰۳۰ سعودی است. این چشمانداز قرار است عربستان را به عنوان حلقهای در زنجیره تامین جهانی و پیشتاز توسعه منطقهای تعریف کند. رفتن به سوی دیپلماسی و تجارت به جای رویارویی و منازعه، بنیان ضروری برای اجرای چشمانداز ۲۰۳۰ است. پنجمین و جاهطلبانهترین عامل، استراتژی محمد بنسلمان، برای بازتعریف برند عربستان سعودی از سردمدار بنیادگرایی وهابی به یک ستون توسعه و میانهروی است. ریاض از مگاپروژهها و سرمایهگذاریهای عظیم زیرساختی، تلاش میکند که خود را به عنوان پیشران نوسازی منطقه مطرح کند.
در این چارچوب هم یک ایران تضعیف شده، روایت عربستان از پیشرفت را تقویت میکند. ایران با حسرت سفر دونالد ترامپ را نظاره کرد. ایران به دنبال سرمایهگذاری خارجی و پایان دادن تحریمهای کمرشکن آمریکا برای احیای خود است. برای ریاض این موضوع یک دستاورد است: ایرانی که کمتر قاطع باشد، ممکن است همراهی عربستان سعودی را بپذیرد.
تعامل میان این دو رقیب تاریخی به معنای بازتعریف ائتلافهای منطقهای، توازن قدرت و هویتهای استراتژیک در خاورمیانه است. اینکه این توازن جدید حفظ شود، بیش از آنکه به کشورهای خلیج فارس وابسته باشد، به اقدامات آمریکا وابسته است. اگر آمریکا به خروج از منطقه یا سوءبرداشت از اولویتهای منطقهای ادامه دهد، ممکن است خود را در حاشیه منطقهای ببیند که در آن پکن مهمان مطلوب سر میز مذاکره است و نه واشنگتن.