قاسم محبعلی مدیر کل پیشین خاورمیانه و شمال افریقا در گفتوگو با «هممیهن» مطرح کرد: ضرورت اجماع فرانهادی
پس از آنکه ایران و عربستان سعودی، اسفند ۱۴۰۱ تصمیم گرفتند روابط خود را پس از هفت سال قطع کامل روابط عادیسازی کنند، بهبود روابط ایران و کشورهای عربی منطقه شتاب بیشتری گرفت.

پس از آنکه ایران و عربستان سعودی، اسفند ۱۴۰۱ تصمیم گرفتند روابط خود را پس از هفت سال قطع کامل روابط عادیسازی کنند، بهبود روابط ایران و کشورهای عربی منطقه شتاب بیشتری گرفت. با این حال رابطه ایران با دو کشور عربی منطقه یعنی مصر و بحرین همچنان در وضعیت تعلیق باقی ماندهاست. روابط ایران و بحرین از ابتدای انقلاب اسلامی در ایران با فرازونشیبهای زیادی مواجه شدهاست.
از زمان وقوع خیزشهای موسوم به بهار عربی در منطقه، روابط دو کشور به شدت دچار تنش شد و با قطع روابط عربستان سعودی با ایران، روابط تهران و منامه هم کاملاً قطع شد. انتظار میرفت با توجه به نزدیکی روابط بحرین و عربستان، بعد از عادیسازی روابط تهران و ریاض، بحرین هم به پیروی از همسایه بزرگتر روابط خود را با ایران بهبود بخشد، اما بعد از گذشت نزدیک به سه سال، همچنان بنبست روابط تهران و منامه گشوده نشدهاست. پاییز سال گذشته، سیدعباس عراقچی، وزیر امور خارجه جمهوری اسلامی ایران بهعنوان نخستین وزیر خارجه ایران پس از ۱۶ سال به بحرین سفر کرد.
عراقچی پس از دیدار با پادشاه و وزیر خارجه بحرین در خصوص عادیسازی روابط با منامه گفت: «درخصوص احیای روابط دو کشور مسائلی بین دو کشور وجود دارد که باید در یک روند تدریجی و با صبر و حوصله به آن پرداخت و تا رسیدن به آن نقطه هنوز فاصله داریم. حسننیت در هر دو طرف وجود دارد که بتوانیم مشکلاتی که وجود دارد را به شیوه خوبی حل و فصل کنیم.» برای بررسی ریشههای اختلاف در روابط تهران و منامه و گامهای لازم برای عادیسازی روابط با قاسم محبعلی، مدیر کل پیشین خاورمیانه و شمال افریقا گفتوگو کردیم. در ادامه متن کامل این گفتوگو را مطالعه میکنید.
بهرغم پیشرفت فرآیند عادیسازی روابط ایران با کشورهای عربی حاشیه خلیجفارس، از جمله عربستان سعودی و امارات متحده عربی، تلاشها برای عادیسازی روابط ایران با بحرین همچنان ناکام ماندهاست. اینگونه تصور میشد که سیاست خارجی بحرین به نوعی پیرو و استمرار سیاست خارجی عربستان سعودی باشد و بعد از عادیسازی روابط تهران و ریاض، منامه هم به سرعت به فرآیند عادیسازی بپیوندد. چرا این اتفاق نیفتاد و هنوز ایران و بحرین نتوانستهاند روابط خود را احیا کنند؟
مسائل سیاست خارجی هر کشوری با کشور دیگر متفاوت است. تردیدی وجود ندارد که رابطه بحرین و عربستان کاملاً به هم پیوسته و هماهنگ است و منامه به نوعی متحد جداییناپذیر عربستان است. در بین کشورهای عضو شورای همکاری خلیج فارس، رابطه بحرین با عربستان سعودی کاملاً نسبت به دیگر کشورها متفاوت است. بحرین هم به لحاظ تاریخی، هم به لحاظ قومی و هم به لحاظ نگرانیهای ژئوپلیتیک، بیشتر از بقیه همسایگانش به عربستان سعودی نزدیک است. اما مسائل عربستان سعودی و بحرین در قبال ایران متفاوت است.
بحرین جزیرهای بود که ایران تا اوایل دهه ۱۹۷۰ مدعی بود که این جزیره بخشی از خاک ایران تلقی میشود و حتی به لحاظ رسمی از نظر قوانین ایران، بحرین استان چهاردهم ایران تلقی میشد. اما واقعیت این بود که بحرین چندین قرن بود که از ایران جدا شدهبود و قدرتهای بزرگ بینالمللی حاکمیت این سرزمین را از ایران منفک کردهبودند. با توجه به شرایط بینالمللی نهایتاً در دهه ۱۹۷۰ پس از آنکه بریتانیا تصمیم گرفت از شرق کانال سوئز خارج شود بر اساس توافقی که صورت گرفت، با دخالت سازمان ملل متحد، همهپرسی استقلال بحرین برگزار شد و این کشور استقلال خود را اعلام کرد.
شاید بتوان شرایط بحرین را در برابر ایران با شرایط کویت در برابر عراق مقایسه کرد. عراق همواره ادعا داشت که کویت بخشی از استان بصره عراق است. شرایط بینالمللی به شکلی بود که در توانایی ایران برای بازگرداندن بحرین به خاک خود، تردید وجود دارد. به همین ترتیب استقلال بحرین که تحت قیمومَت بریتانیا قرار داشت از سوی سازمان ملل به رسمیت شناختهشد و ایران هم این استقلال را به رسمیت شناخت و از ادعای سرزمینی خود صرفنظر کرد. بر اساس این سابقه تاریخی، مسئله بحرین کاملاً با مسائل سیاست خارجی دیگر کشورهای همسایه با ایران متفاوت است.
یکی دیگر از دلایل این موضوع این است که اکثریت جامعه بحرین، شیعهمذهب هستند و اقلیتی که بر این کشور حاکمیت دارند، ریشه در شبهجزیره عربستان دارند و اهل تسنن هستند. بعد از انقلاب اسلامی در ایران، از آنجا که یک حکومت روحانیان شیعه در ایران برقرار شد، رابطه روحانیت و جامعه شیعه بحرین با ایران باعث نگرانی حکومت بحرین شد و به همین دلیل چندین بار روابط ایران و بحرین قطع و وصل شد تا اینکه نهایتاً در بهار عربی بعد از شورشهایی که علیه حکومت در بحرین شکل گرفت، حکومت بحرین ادعا کرد که این شورشها با حمایت ایران صورت میگیرد و در ایران هم البته بودند عدهای از سیاستمداران و برخی از نهادهای حکومتی از جمله نهادها که در حین همین شورشها بیانیههایی صادر کردند که از «انقلاب» علیه حکومت بحرین حمایت کردند.
بعد از این قضایا هم عدهای از روحانیان شیعه بحرینی هم به ایران پناهنده شدند؛ هرچند که خود دولت بحرین هم علاقهمند بود برای اینکه از مزاحمت این افراد راحت شود، آنها به ایران بروند. این نگرانی بحرین که از ابتدا هم نسبت به حکومت ایران داشت، در بهار عربی تشدید شد و هنوز مسئله به صورت حلنشده باقی ماندهاست.مسئله عربستان سعودی و بحرین، به نظر کاملاً متفاوت است. بحرین بیش از هر چیز علاقهمند است که نگرانیهایی که نسبت به عملکرد ایران در مورد حکومت خودش دارد، برطرف شود.
در دولت سیزدهم سیاست اعلانشده دستگاه سیاست خارجی کشور، سیاست همسایگی و کاهش تنش با همسایگان بود. این سیاست با عادیسازی روابط ایران و عربستان پیشرفت چشمگیری کرد. در دوره دولت چهاردهم شاهد هستیم که کشورهای همسایه اولویت مهمی در برنامه سیاست خارجی کشور دارند. همانگونه که مشاهده میکنیم وزیر امور خارجه جمهوری اسلامی ایران بعد از هر دور مذاکره با ایالات متحده آمریکا گزارشی از این مذاکرات در اختیار همتایان خودش در کشورهای عربی منطقه قرار میدهد و حتی سفری به بحرین هم انجام دادهاست. فکر میکنید که آیا به اندازه کافی اراده و صدای واحد در تهران وجود دارد که آن مشکلاتی را که باعث قطع روابط دوجانبه شدهاست برطرف کند و روابط تهران و منامه به صورت پایدار عادی شود؟
برای عادیسازی روابط با بحرین به یک اجماع فرادولتی و فراقوه مجریه نیاز است. وزارت امور خارجه به تنهایی قادر به برطرف کردن نگرانیهای بحرین نیست. البته فراموش نکنیم که بحرینیها حتی گاهی با نمایندگان قوه مجریه و دستگاه سیاست خارجی ما هم به مشکل برخوردهاند؛ از جمله اینکه مرحوم حسین امیرعبداللهیان، وزیر خارجه فقید جمهوری اسلامی، تنها تجربه سفارتش در بحرین بود که توسط حکومت بحرین از کشور اخراج شد. منامه ادعا میکرد که سفیر وقت ایران در بحرین با گروههای معارض شیعه در ارتباط است و با چنین اتهامی سفیر ما را اخراج کردند و اقدام به تعطیلی سفارت کردند.
مسئله اساسی بحرین این است که اطمینان حاصل کند که از طرف ایران تهدیدی متوجه حاکمیت این کشور نیست. از جمله اینکه بحرینیها میخواهند اطمینان داشتهباشند که بخشی از مخالفان سیاسی شیعه بحرینی که در ایران، عراق و لندن مستقر هستند، مورد حمایت ایران قرار نمیگیرند. به نظر میرسد که حکومت جمهوری اسلامی امروز دیگر به این نتیجه رسیدهباشد که چنین حمایتی به صلاح سیاست خارجی کشور نیست و تا حدی راهبرد سیاست ایران در قبال بحرین در حال بازنگری باشد.
مسئله توسعه روابط با همسایگان برای همه کشورهای دنیا یک اولویت مهم محسوب میشود. جمهوری اسلامی هم از ابتدا چنین سیاستی را در پیش گرفتهبود، اما پارادوکسی که در سیاست خارجی جمهوری اسلامی در قبال همسایگان همیشه وجود داشت، همین بود که توسعه روابط با همسایگان آیا قرار است با دولتهای مستقر همسایه باشد یا رابطه با گروههای داخلی. این موضوع به خصوص در کشورهایی که اقلیت یا اکثریت شیعه مذهب داشتند، مثل لبنان، یمن، عراق، عربستان سعودی، جمهوری آذربایجان و بالاخص بحرین، بارزتر بود.
همین امروز هم گاهی اینگونه به نظر میرسد که اولویت اصلی روابط خارجی ما در لبنان، حزبالله، در عراق، حشدالشعبی و در یمن، انصارالله است. ایران باید با یک اجماع فراقوهای و فرانهادی این پارادوکس را حل و فصل کند. تهران باید به این نتیجه قطعی و پایدار برسد که اگرچه برادران و خواهران شیعهمذهب، بخشی از پیوندهای تاریخی، فرهنگی و مذهبی ایران و کشورهای همسایه هستند، اما هنگامی رابطه با همسایه گسترش پیدا میکند که روابط بین دولتها بهبود پیدا کند، نه از طریق گروههای غیردولتی.
در مورد بحرین چطور؟ آیا احساس تهدید در بحرین نسبت به ایران یک نگرانی ذاتی و ابدی است یا اگر گامهایی از سوی تهران برداشتهشود، تضمینهایی دادهشود و زمینهسازی لازم انجام شود، نگرانیهای بحرین هم برطرف میشود؟
تردیدی وجود ندارد که دولت بحرین یک دولت اقلیت است و مشکلات داخلی دارد. این یک مسئله جداست که در منطقه ما مختص به بحرین هم نیست. نهایتاً اتفاق ایدهآل این است که حکومت بحرین مشکلات خودش را با اکثریت شیعهمذهب و مردم این کشور حل و فصل کند. اما این سوال که آیا جمهوری اسلامی ایران به صورت ذاتی وظیفه دارد از اکثریت شیعه بحرین حمایت کند و آیا چنین حمایتی در راستای منافع ملی کشور است، بحث جدایی است. اعتقاد من این است که ما باید این موضوع را مسئله داخلی بحرین تلقی کنیم. روابط ما با حکومت بحرین، باید مشابه دیگر روابط بین دولتی کشورمان باشد.
بحرین هم مثل همه کشورهای دیگر که اگر بخواهند به ثبات و امنیت برسد باید مشکلات داخلی خود را حل و فصل کند. برای مثال در سوریه، حکومت خاندان اسد یک حکومت اقلیت بود که با مشکلات بسیار بزرگ داخلی دست و پنجه نرم میکرد، اما خب حکومت ایران ترجیح میداد که روابط خود را با حکومت سوریه گسترش دهد. در حال حاضر هم که حکومت انتقالی سوریه در اختیار اکثریت اهل سنت است، باز هم مشکلات دولت مرکزی با اقلیتهای مذهبی و قومی، چه کردها، چه علویها و چه دیگر اقلیتهای کشور، کاملاً حل و فصل نشدهاست.
مادامی که حکومت جدید سوریه هم نتواند مشکلات داخلی خود را با مردم حل و فصل کند، ناآرامیها و بیثباتیها در این کشور استمرار خواهد داشت. در یمن هم همینگونه است. در یمن شیعیان زیدی ۴۰ درصد جمعیت را تشکیل میدهند و اگر قرار باشد یمن به آرامش و ثبات برسد، باید همه طوایف این کشور در یک ساختار مشارکتی متناسب با موقعیت و جایگاه خودشان در جامعه، قدرت را تقسیم کنند. در بحرین هم مادامی که این مسئله حل نشود، مشکلات وجود دارد.
به نظر من تهران باید این اطمینان را به دولت بحرین بدهد که ایران اساساً قصد ندارد در امور داخلی بحرین دخالت کند. ما از ثبات و امنیت بحرین خوشحال میشویم و با ثبات شدن بحرین منوط به این است که حقوق همه طوایف از جمله اکثریت شیعهمذهب در این کشور رعایت شود. اما باید توجه داشت که نهایتاً این مسئله، مسئله داخلی بحرین است.
شاید بتوان وضعیت روابط ایران و بحرین را تا حدودی، نه عین به عین، اما تا حدی با روابط ایران و تاجیکستان تشبیه کرد. اینکه ایران در موقعیتی اجماع در داخل کشور ایجاد شد که رابطه با دولت تاجیکستان بر روابط نهادهای ایران با گروههای غیردولتی ارجحیت دارد.
در مورد تاجیکستان این اتفاق افتاد، در مورد جمهوری آذربایجان و افغانستان و حتی پاکستان هم همین بحثها در جریان است. باید توجه کنیم که مسئله فقدان دولتهای باثبات و پایدار و ایجاد دولت-ملتهای منسجم و یکپارچه در منطقه ما یک مسئله مزمن و عمومی است. اما حتی در شرایطی که بسیاری از همسایگان ما از نظر داخلی دچار ناآرامی، بیثباتی و نارضایتیهایی هستند، به نفع ما و به نفع منطقه است که در همه این کشور دولت مستقری حضور داشتهباشد و این دولت بتواند مرزهای امن ایجاد کند و به توسعه دست پیدا کند.
تمامی آثار ناشی از بیثباتی و ناامنی در منطقه به همه کشورهای دیگر منتقل میشود و زمینهساز مداخله خارجی میشود. فراموش نکنیم که کشوری مانند بحرین، یک کشور کوچک چه از لحاظ جغرافیایی، چه از لحاظ جمعیتی، چه از لحاظ توان اقتصادی و نظامی است. طبیعی است که بحرینیها نسبت به سیاستهای همسایگان بزرگتر و قدرتمندترش نگرانی داشتهباشد. این مسئولیت قدرتهای بزرگتر در منطقه است که به کشورهای کوچکتر اطمینان بدهند که امنیت، استقلال، حاکمیت ملی و تمامیت ارضی این کشورها نقض نمیشود تا این کشورهای کوچکتر مجبور نشوند برای حفظ توازن و حفاظت از حاکمیت ملی و اقتدار حکومت خودشان به یک قدرت بزرگتر مثل آمریکا، روسیه، چین یا اروپا متوسل شوند.
این وظیفه و ماموریت قدرتهای بزرگتر در منطقه است و ایران هم باید این اطمینان را به همسایگان کوچکتر خودش بدهد که ما هیچ انگیزه و علاقهای نداریم که این کشورها بیثبات شوند و هدف ما برقراری روابط حسنه، دوستانه و پایدار با حکومتهای این کشورها است. حتی این احتمال وجود دارد که اگر نگرانیهای منامه از رابطه با حکومت ایران برطرف شود، وضعیت شیعیان بحرین هم بهبود پیدا کند، چراکه نگرانیهای حکومت این کشور از اینکه این گروهها با حمایت ایران به تهدیدی برای حاکمیت تبدیل شوند، کاهش پیدا خواهد کرد.