| کد مطلب: ۳۹۴۶۵

بداهه‏‌سازی هدایت‏‌شده / یوئن یوئن انگ در کتاب خود از الگوی متفاوت توسعه چین نوشته است

اتفاقی که در چین در نیم‌قرن اخیر و پس از مرگ مائو رخ داده است، یکی از فصل‌های قابل تأمل تاریخ بشر است که بسیاری در جهان گمان می‌کنند، می‌توان از آن تقلید کرد یا با یافتن منطق حاکم بر روند آن، به الگویی قابل توصیه به جهان عقب‌مانده و دنیای در حال توسعه رسید.

بداهه‏‌سازی هدایت‏‌شده / یوئن یوئن انگ در کتاب خود از الگوی متفاوت توسعه چین نوشته است

اتفاقی که در چین در نیم‌قرن اخیر  و پس از مرگ مائو رخ داده است، یکی از فصل‌های قابل تأمل تاریخ بشر است که بسیاری در جهان گمان می‌کنند، می‌توان از آن تقلید کرد یا با یافتن منطق حاکم بر روند آن، به الگویی قابل توصیه به جهان عقب‌مانده و دنیای در حال توسعه رسید.

از این منظر اخیر، همانطور که زمانی تصور می‌شد هر کشور خواهان توسعه‌ای باید مسیری را که جهان غرب پیمود، بپیماید، اینک برخی گمان می‌کنند توسعه به سبک چین، روندی متناسب‌تر و معقول‌تر برای آن‌دسته از مللی است که تجربه شکل‌گیری درازمدت نهادهای موجود در جوامع غربی در آنها مفقود یا معیوب است و در ضمن قصد دارند در زمانی کوتاه‌تر از آنچه تجربه طبیعی توسعه در غرب بوده است، به دروازه‌های جهان پیشرفته برسند و در عداد کشورهای توسعه‌یافته قرار گیرند. برای قضاوت در این زمینه اما لازم است مروری تاریخی داشت بر آنچه چین در دهه‌های اخیر از سر گذرانده است.

 دو طرح فاجعه‌بار مائو

می‌دانیم که چین در این دوران صدها میلیون نفر را از فقر نجات بخشید و رشد اقتصادی غبطه‌برانگیزی را نیز تجربه کرد. درآمد سرانه نیز از کمتر از 100 دلار به 12500 دلار رسید. این کامیابی‌ها همه در حالی فراهم آمدند که چین در دوران حکمرانی سه‌دهه‌ای مائو، عصری فاجعه‌بار را از سر گذراند. نخست و طی سال‌های 1958 تا 1961، طرح ایدئولوژیک رهبر چین با نام «جهش بزرگ به جلو» که قصد داشت به تولید سرعت بدهد، منجر به گرسنگی گسترده و جان‌باختن ده‌ها میلیون انسان و کشتن میلیون‌ها پرنده‌ای شد که مائو تصور می‌کرد در کنار موش‌ها، پشه‌ها و مگس‌ها به نابودی محصولات کشاورزی می‌پردازند، بنابراین امحای آنها مایه افزایش برداشت غلات می‌شود.

دومین طرح خطای مائو اما «انقلاب فرهنگی» یک‌دهه‌ای سال‌های 1966 تا 1976 بود که در آن جوانان موسوم به «گارد سرخ» به جان کسانی که خود دشمنان خلق می‌نامیدند، افتادند و هر کسی را که کوچک‌ترین ردپایی از مناسبات غربی و بورژوایی در زندگی‌اش بود، بی‌آبرو کردند. پیامدهای این پروژه حتی دامان برخی از شناخته‌شده‌ترین رهبران حزب کمونیست را نیز گرفت. برای نمونه بر سر دنگ شیائو پنگ، کلاه بوقی گذاشتند که در مقایسه با ضرب و جرح و بریدن گوش، بینی و زبان، مجازاتی مودبانه بود و البته بعد از آن، او را برای کار اجباری به کارخانه‌ای در استان جیانگشی فرستادند تا پیچ‌های ناصاف را صاف کند.

 قدرت‌گیری دنگ

چرخ روزگار اما چونان چرخید که بعد از مرگ مائو، شیائو پنگ به یکی از قدرتمندترین رهبران چین بدل شود و هم او بود که در دهه هشتم حیاتش، با دست زدن به اصلاحاتی اساسی در زمینه‌های صنعتی، کشاورزی، اقتصادی و دیپلماتیک، چین را در راهی متفاوت از آنچه مائو می‌راند، به حرکت درآورد. دنگ و همکارانش به سیاست‌های متعصبانه مائو اعراض کردند و به‌جای آرمان‌پردازی‌های بی‌بنیاد، کوشیدند حقیقت را در واقعیت‌های موجود بجویند.

اینگونه بود که به سوی اصلاح مناسبات خارجی خود به‌خصوص با آمریکا رفتند، تعامل با جهان خارج را برگزیدند، نظام کشت و زرع جمعی را به نظامی معقولانه‌تر که در آن خانواده‌ها می‌توانستند مازاد تولید کشاورزی خود را به فروش برسانند تغییر دادند، مناطق ویژه تجاری تاسیس کردند و در آنها تجارت و سرمایه‌گذاری خارجی را تشویق کردند، در توزیع بودجه نیز از الگوی تمرکزگرایانه پیشین دست کشیدند و اختیارات بیشتری به دولت‌های محلی در تقسیم آن و اخذ تصمیم‌های منطقه‌ای دادند و حتی دوره قانونی رهبری در حزب را نیز کاهش دادند تا بدین‌طریق دیگر دچار بلای کیش شخصیت و ناتوانی حزب در برابر تصمیم‌های خطای رهبری لجوج و خودرأی چون مائو نشوند.

تیان‌آن من و تور جنوب

 مسیر پیش‌روی آنها البته چندان نیز هموار نبود و اعتراضات شکل‌گرفته در جنبش دانشجویی در سال 1989 که به‌خصوص به تجمع معترضان در میدان تیان آن من و نیز 400شهر دیگر انجامید، نشان می‌داد که تبعات تلخ دهه‌ها حکمرانی بد چگونه تاب‌آوری جامعه را سست کرده است. شیائو پنگ و بخش عمده حزب کمونیست در سرکوب آن جنبش دموکراسی‌خواهانه البته به خود تردیدی راه نداد اما آنها به این نکته نیز توجه کردند که خواسته‌های معترضان به تورم، فساد سیاسی، خویشاوندسالاری و نظام گزینش و استخدام ایدئولوژیک نمی‌تواند فقط با تانک و تفنگ پاسخ و آرام بگیرد. بر همین اساس بود که دنگ در سال 1993 مسافرتی طولانی را طراحی کرد که به «تور جنوب» معروف شده است. این سفر هم محبوبیت او را بازیابی کرد، هم او را قادر ساخت که با ترمیم شکاف‌های پیش‌آمده میان رهبری حزب و توده‌ها، طرح تشکیل «بازار سوسیالیستی» را اعلام کند. 

بازار سوسیالیستی تناقض‌گویی نیست؟

شاید برای شما این پرسش پیش بیاید که بازار سوسیالیستی دیگر چه صیغه‌ای است؟ تا آنجا که مشهور است دو نوع نظام اقتصادی می‌توان طراحی کرد؛ نظام مبتنی بر بازار آزاد و منطق عرضه و تقاضا و نظام سوسیالیستی مبتنی بر مالکیت عمومی و منطق کنترل دولتی بر توزیع منابع. در اینجا باید گفت راهی که چینی‌ها در این زمینه برگزیدند، تلفیقی از این هر دو روش بود که باید پذیرفت اجرای آن، نیازمند جزئی‌نگری‌های بسیار زیادی است.

در این مسیر آنها کوشیدند به طرز تدریجی به توازنی میان کنترل دولتی  و تلاش‌اش برای حفظ ارزش‌های غیرسرمایه‌داری با مقتضیات بازار برسند و از هرگونه شتابی در این باره پرهیز کردند. برای نمونه، دنگ در استخدام مدیران ارشد معیارهای ایدئولوژیک و جزمی را کنار گذاشت و در عوض نوآوری‌های فنی و سازمانی، بازدهی، سودآوری و درآمدزایی را جایگزین کرد. همین امر خود پیامی مثبت به جامعه ابلاغ کرد و بر افزایش فعالیت‌های خلاقانه در میان مردم و اعتماد به دولت در حفاظت از مالکیت‌ها موثر افتاد.  روند اصلاحات در چین را  از این منظر می‌توان به‌طورکلی فراگیر و تجمعی اما تدریجی و تعدیلی دانست.

بنابراین در الگوی چینی قرار نبود نظیر چیزی که بعدتر در شوروی اتفاق افتاد، ناگهان همه‌چیز به بازار واگذار شود یا از روش‌های شوک‌درمانی بهره گرفته شود. در عوض رهنمود دنگ این بود: «با لمس سنگ‌های کف رودخانه»؛ این یعنی برای گذر از یک رود قبل از ساختن پل یا ابلاغ دستورالعملی همگانی، نخست باید تجربه اندوخت و پستی و بلندی‌های راه را شناخت. این همان چیزی است که پیش‌تر نیز از آن سخن به میان آمد: «جست‌وجوی حقیقت در واقعیت‌ها.»  

01

 بر این اساس وقتی نویسنده این کتاب به بررسی روند توسعه در چین می‌پردازد، درمی‌یابد که می‌توان آن را با اصطلاح «بداهه‌سازی هدایت‌شده» توضیح داد. در این روش که شاید نظیر «بازار سوسیالیستی» دچار تناقض‌های اولیه‌ای باشد و برخی بگویند بداهه‌سازی با هدایت جور در نمی‌آید، چینی‌ها به این نتیجه رسیده‌اند که باید به‌جای دو الگوی توسعه دولت‌محور و جامعه‌محور که هرکدام به یکی از دو متغیر هدایت و بداهه‌سازی اهمیت بیشتری می‌دهند، و البته معمولاً رفتار این دو متغیر را معکوس هم ارزیابی می‌کنند، به تلفیقی بهینه از این دو برسند.

در این تلفیق دولت و حزب در امر توسعه مداخله می‌کند، اما به‌جای کنترل، از نفوذ (اقناع مردم و کارگزاران) بهره می‌گیرد زیرا همانطور که مترجم کتاب در مقدمه خود آورده است: «در چین هم هرگاه دولت به کنترل پرداخته با مقاومت مواجه شده و هزینه‌های هنگفت آن را هم پرداخته است، و آنگاه که از طریق نفوذ وارد عمل شده است، محدودیت‌های دانشی و اندیشگی خویش را پذیرفته، با انعطاف عمل کرده و به سازگاری رسیده است، «تاب‌آوری» قابل تحسینی نشان داده است.»

  این نکته را نویسنده کتاب «یوئن یوئن انگ» نیز چنین تقریر می‌کند که کشورها باید برای توسعه به روشی متناسب با نیازها، منابع و بازیگران خود برسند. در چین، اصلاح‌گران مقیم مرکز هدایت کردند و کنشگران دولت‌های محلی به ابداع‌گری پرداختند. در عین حال آنها طراحی بازارها را شروع کردند، ولو با نهادهای ضعیف و این مسیر تکامل دوسویه با مشارکت بازیگران متعدد، جهت‌گیری‌های گوناگون و گام‌های متفاوت به گذار همزمان دولت و بازار به سوی توسعه انجامید؛ امری که البته نه خطی بود، نه آسان و نه به‌آسانی قابل تقلید.  

چین چگونه از تله فقر گریخت

نویسنده: یوئن یوئن انگ

مترجم: محمدسعید نوری‌نائینی

انتشارات:  نشر نی

قیمت: 250 هزار تومان

به کانال تلگرام هم میهن بپیوندید

دیدگاه

ویژه فرهنگ
سرمقاله
آخرین اخبار