قدرتهای غربی در کنفرانس گوادلوپ چگونه نجات حکومت پهلوی را ناممکن دانستند؟
اندیشیدن به غیرقابل تصور
هرچند گفته شد هیچ تصمیم رسمی در این کنفرانس گرفته نشد اما در واقع نتیجه غیررسمی کنفرانس عدم حمایت از حکومت پهلوی بود و وظیفه برقراری ارتباط با امام خمینی و بحث در مورد تغییر احتمالی حکومت برعهده رئیسجمهور فرانسه والری ژیسکار دستن گذاشته شد
انقلاب ایران بهزعم جامعهشناسان یکی از انقلابهای بزرگ تاریخ معاصر جهان است که در زمره انقلابهای کلاسیک چون انقلاب فرانسه و روسیه شمرده میشود. این انقلاب در عین اینکه موضوع مطالعات فراوان بوده به تئوریهای توطئه نیز دامن زده است. گروهی از هواداران سلطنت در ایران، کنفرانس گوادلوپ را توطئه قدرتهای جهانی برای سرنگونی محمدرضاشاه پهلوی میدانند اما این کنفرانس چه بود و چگونه میتوانست به سرنگونی رژیمی قدرتمند که تا چندی پیش از آن، توسط رئیسجمهور آمریکا جزیره ثبات معرفی شده بود، کمک کند؟
رهبران کشورهای غربی در کنفرانس گوادلوپ با دیدن تظاهرات انقلابی و خشم مردم از نظام موجود و نیز با اطمینان از اینکه روحانیون موضعی ضدکمونیستی دارند و تغییر رژیم در ایران منجر به قدرتگیری کمونیستها نخواهد شد و حتی همکاری ارتش با نیروهای معتدل نزدیک به امام خمینی میتواند منجر به روی کارآمدن حکومتی نزدیک به غرب شود، نجات محمدرضاشاه را غیرممکن دانستند و از این رو او را در مسیر حوادث به حال خود رها کردند. گوادلوپ نه یک نشست برای تصمیم درباره ایران که نشانه تسلیم کشورهای غربی در مقابل روند حوادث داخلی ایران بود.
کنفرانس گوادلوپ از 14 تا 17 دی 1357 به دعوت رئیسجمهور فرانسه، والری ژیسکار دستن در گوادلوپ برگزار شد. 26 دیماه 1357 نیز محمدرضاشاه پهلوی برای همیشه ایران را ترک کرد. کنفرانس گوادلوپ به عنوان یک نشست غیررسمی G7 برای آمادهسازی نشست آینده در توکیو و با هدف بحث در مورد مسائل امنیت بینالمللی و امنیت انرژی اعلام شد.
مجمعالجزایر گوادلوپ در غرب اقیانوس اطلس در دریای کارائیب، جنوب مونتسرات و شمال دومینیک در آمریکای مرکزی قرار گرفته است و یکی از پنج شهرستان فرادریایی فرانسه بهشمار میرود. هرچند موضوعات تصویب سریع قرارداد SALT II برای محدودسازی جنگافزارهای آمریکا و شوروی و فروش جنگندههای بریتانیایی هریر به جمهوری خلق چین و استقرار موشکها در اروپا نیز در این نشست مورد گفتوگو قرار گرفت اما بحران ایران مهمترین موضوع این نشست امنیتی بود.
کنفرانس باید تصمیم میگرفت که آیا غرب به حمایت از محمدرضاشاه پهلوی ادامه دهد یا اینکه باید به دنبال مذاکره با حریف سیاسی او آیتالله روحالله خمینی باشد؟ فرانسه که از امام خمینی در نوفل لوشاتو میزبانی میکرد بانی و دعوتکننده کنفرانس گوادلوپ بود. علاوه بر میزبان، والری ژیسکار دستن از فرانسه، رئیسجمهور جیمی کارتر از ایالات متحده آمریکا، نخستوزیر جیمز کالاهان از بریتانیای کبیر و صدراعظم هلموت اشمیت از آلمان در این کنفرانس شرکت کردند.
هرچند گفته شد هیچ تصمیم رسمی در این کنفرانس گرفته نشد اما در واقع نتیجه غیررسمی کنفرانس عدم حمایت از حکومت پهلوی بود و وظیفه برقراری ارتباط با امام خمینی و بحث در مورد تغییر احتمالی حکومت برعهده رئیسجمهور فرانسه والری ژیسکار دستن گذاشته شد.
وضعیت انقلابی
در سراسر سال 1357 در ایران تظاهرات و اعتصابات روبه گسترش بود و از 17 شهریور کاملاً از کنترل حکومت خارج شد. 14 آبان 1357 تهران در آتش بود و ساختمانهای اداری، شرکتهای خارجی، سینماها، مغازههای فروش مشروبات الکلی، اتوبوسها، اتومبیلها و بالاتر از همه ساختمانهای بانکها مورد حمله گروههای مخالف قرار گرفت.
در آن روز نزدیک به 400 شعبه بانک به آتش کشیده شد. دولت آشتی ملی نخستوزیر جعفر شریفامامی که با سیاست امتیاز دادن به مخالفان روی کار آمد کاملاً شکست خورده بود. در 15 آبان 1357، نخستوزیر شریف امامی استعفا داد و حکومت نظامی به رهبری سپهبد غلامرضا ازهاری جایگزین وی شد. امام خمینی که از تبعید طولانیمدت خود در عراق به نوفللوشاتو در نزدیکی پاریس رفته بود، ائتلافی بین بخشهایی از روحانیت، اپوزیسیون روشنفکر چپ و ملی را رهبری میکرد که هدف مشترکشان سرنگونی شاه بود.
انتظار میرفت اتحاد جماهیر شوروی از چنین تغییری استقبال کند که منجر به سرنگونی مهمترین متحد غرب در همسایگیاش میشد اما افکار عمومی کشورهای غربی بهویژه آمریکا را حامی رژیم شاه میدانست. والری ژیسکار دستن، رئیسجمهور فرانسه، متقاعد شده بود که محمدرضاشاه پهلوی از حمایت کمی از سوی مردم ایران برخوردار است.
سفیر فرانسه گزارشهایی را به پاریس فرستاده بود که اقتصاد فلجشده توسط اعتصابات، تظاهرات و گاهی درگیریهای خشونتآمیز بین نیروهای امنیتی و مخالفان، تنها در صورتی بهبود مییابد که شاه، ایران را ترک کند و امام خمینی از تبعید خود در پاریس به ایران بازگردد. تا قبل از ورود امام خمینی به پاریس در 15 مهر 1357، دولت فرانسه اطلاع واقعی از اینکه او کیست و چه نقشی در اعتصابات و تظاهرات جاری در ایران ایفا کرده و اهداف سیاسی او چیست، نداشت.
دولت فرانسه در بدو ورود امام خمینی به وی هشدار داده و تصریح کرده بود که اقامت وی در فرانسه با الزام به عدم تحریک اعمال خشونتآمیز در ایران است. با اوجگیری وقایع انقلابی ژیسکار دستن به وزیر کشور خود کریستین بونه دستور داد که امام خمینی را به الجزایر اخراج کند. در پاسخ به سوال دولت فرانسه، محمدرضاشاه گفت: «اخراج خمینی یک موضوع کاملاً فرانسوی است و ایران هیچ ارتباطی با این تصمیم ندارد» و در نتیجه ژیسکاردستن اخراج را متوقف کرد زیرا نمیخواست ریسک سیاسی مرتبط را به تنهایی تحمل کند.
رئیسجمهور فرانسه اندکی قبل از کنفرانس گوادلوپ برای دریافت تصویری دقیق از وضعیت ایران، میشل پونیاتوفسکی فرستاده ویژه خود را به تهران فرستاد. پونیاتوفسکی در 6 دی 1357 با محمدرضاشاه ملاقات کرد و بعداً در پاریس گزارش داد که پادشاه خسته، بیمار، درمانده، تنها است و در عین حال از تصمیمی قاطع برای فرمان سرکوب گسترده معترضان از طریق ارتش عاجز است.
ژیسکاردستن آمریکا را مسئول اوضاع متشنج در ایران میدانست. ایالات متحده در دهههای اخیر بر روابط ایران و جهان غرب مسلط بوده و به گفته رئیسجمهور فرانسه، مسئولیت ویژهای در قبال ثبات سیاسی ایران برعهده گرفته بود. براساس اطلاعاتی که در اختیار رئیسجمهور فرانسه قرار گرفته بود هم سفیر آمریکا و هم تقریباً تمام نهادهای دیگر آمریکایی که در ایران فعالیت میکردند از شاه فاصله گرفته بودند.
اندیشیدن به غیرقابل تصور
برخلاف ارزیابیهای غربی از وضعیت ایران، در 18 آبان 1357، سفیر ایالات متحده در ایران، ویلیام اچ. سالیوان تلگرافی با عنوان «اندیشیدن به غیرقابل تصور» به واشنگتن فرستاد. سالیوان در ارزیابی خود از وضعیت، دو گروه را در نتیجه وضعیت انقلابی موثر دانست: روحانیت و ارتش. از نگاه سالیوان روحانیت و ارتش هر دو ضدکمونیست بودند.
اگر بتوان ارتش و روحانیون را متقاعد به همکاری کرد، امام خمینی میتواند به ایران بازگردد و نقشی شبیه نقش مهاتما گاندی در هند داشته باشد. امام خمینی سیاستمداری از اپوزیسیون بورژوازی را به عنوان نخستوزیر پیشنهاد میکند که ارتش نیز بتواند او را بپذیرد. سپس نیروهای سیاسی میانهرو انتخابات مجلس مؤسسان را سازماندهی کرده و قانون اساسی جدیدی را برای ایران پیشنویس میکنند که نیروهای غیرکمونیست، اسلامگرایان طرفدار غرب را تقویت میکند.
براساس این ملاحظات، کارکنان سفارت ایالات متحده با رهبران اپوزیسیون، از جمله آیتالله سیدمحمد بهشتی، نماینده امام خمینی در تهران، تماس برقرار کردند. از دیدگاه سالیوان سفیر ایالات متحده، اولین گفتوگوهای هماهنگی بین سفارت آمریکا و مخالفان در مورد چگونگی ادامه کار امیدوارکننده بود.
یک روز قبل از کنفرانس، در 13 دی 1357، رئیسجمهور کارتر شورای امنیت ملی را تشکیل داد. همه حاضران بر این عقیده بودند که شاه «آسیب جبرانناپذیری دیده است». قبل از عزیمت به گوادلوپ، زبیگنیو برژینسکی، مشاور امنیتی رئیسجمهور کارتر، به مطبوعات جهانی تاکید کرد که ایالاتمتحده به طور کامل از محمدرضاشاه حمایت خواهد کرد.
او تفسیر این بیان را باز گذاشت که معنی این حمایت در جزئیات چیست. آمریکاییها ابتدا در گوادلوپ میخواستند با فرانسه، بریتانیا و آلمان در مورد اقداماتی برای پایان دادن به بحران در ایران هماهنگی کنند اما خطر اصلی که غرب باید با آن دست و پنجه نرم میکرد، افزایش قدرت کمونیستها بود. قبل از شروع کنفرانس، رئیسجمهور جیمی کارتر تلگرافی به محمدرضاشاه ارسال کرده بود که در آن اعلام شده بود ایالات متحده از دولت بختیار حمایت میکند و اگر محمدرضاشاه بخواهد برای مدت نامحدودی ایران را ترک کند، بهعنوان مهمان در ایالات متحده پذیرفته خواهد شد.
دوره زمانی اقدامات امنیتی لازم توسط دولت ایالات متحده انجام خواهد شد. رئیسجمهور جیمی کارتر از شاه خواست اطمینان حاصل کند که رهبران ارشد نظامی ایران در صورت ترک کشور در کشور باقی میمانند. در 4 ژانویه 1979 برابر با 14 دی 1357، روز ورود شرکتکنندگان کنفرانس به گوادلوپ، رئیسجمهور کارتر ژنرال رابرت ای. هایزر را برای تماس با رهبران نظامی ارشد ارتش ایران به تهران اعزام کرد.
وظیفه اصلی هایزر دو چیز بود؛ در صورت خروج محمدرضاشاه به خارج از کشور باید از خروج ژنرالهای نیروهای مسلح ایران جلوگیری شود و ژنرالها باید در حد توان خود از شاپور بختیار نخستوزیر جدید حمایت کنند. همان روز گرهارد ریتزل، سفیر آلمان در ایران، دورنمای تشکیل یک دولت غیرنظامی تحت رهبری شاپور بختیار را اینگونه ارزیابی کرد: «این احتمال وجود دارد که بختیار، اگرچه قبلاً توسط نمایندگان رادیکال اپوزیسیون رد شده و از جبهه ملی اخراج شده است، موفق شود یک دولت ائتلافی غیرنظامی تشکیل دهد که در ابتدا توسط مخالفان رادیکال تحمل شود. این امر مستلزم آن است که شاه آماده باشد تا امتیازات قابل توجهی را از جمله کنارهگیری عملی از سلطنت بدهد.»
کنفرانسی برای راه نجات
در آغاز رسمی کنفرانس، تمرکز بحث بر روی محدودیت تسلیحات استراتژیک و آخرین تحولات در روابط با جمهوری خلق چین بود. روز بعد، بحث درباره محدودیت تسلیحات استراتژیک ادامه یافت و به دنبال آن موضوع ایران مطرح شد که در آن ابتدا باید ارزیابی مشترکی از وضعیت ایران به دست میآمد. کارتر، که در ابتدا به شاه توصیه کرده بود حکومت نظامی برقرار کند، پس از شکست این دولت به رهبری ژنرال غلامرضا ازهاری، معتقد بود که شاه «غیرقابل توقف» است.
پرزیدنت کارتر دیگر به این فکر نمیکرد که چگونه شاه را نجات دهد، بلکه به این فکر میکرد که بعد از شاه در ایران چه کند. رئیسجمهور والری ژیسکاردستن در کتاب خود Le Pouvoir et La Vie درباره بحث در گوادلوپ نوشت: «رئیسجمهور جیمی کارتر بهطور غیرمنتظرهای به ما گفت که ایالات متحده تصمیم گرفته است دیگر از رژیم شاه حمایت نکند.
بدون حمایت ایالات متحده، رژیم از دست رفته است. هنوز گزارش میشل پونیاتوفسکی را داشتم که به من اطلاع داده بود شاه کاملاً توانایی بازیگری دارد، اما پر از غم و اندوه، خسته و سرخورده. او تصور میکرد که ایالات متحده به حمایت از او ادامه خواهد داد. اما در عرض یک هفته مسیر تغییر کرد. جیمی کارتر وضعیت را بیشتر برای ما توضیح داد. ارتش قدرت را به دست میگیرد و نظم را در کشور برقرار میکند. رهبران نظامی همه طرفدار غرب هستند، بیشتر آنها در ایالات متحده آموزش دیدهاند».
کارتر با تصمیم خود مبنی بر توقف حمایت از شاه، سران کشورهایی را که در گوادلوپ گردهم آمده بودند، در مقابل یک عمل انجامشده قرار داد. رئیسجمهور والری ژیسکاردستن با ارزیابی کاملاً متفاوت از رئیسجمهور کارتر به کنفرانس آمده بود: «شاه وقتی با پونیاتوفسکی صحبت کرد وضعیت را کاملاً به وضوح تشریح کرد. او گفت: این یک جنبش نوسازی مذهبی قدرتمند است که در مبارزات طولانیمدت روحانیت شیعه و خاندان پهلوی به مرحله نهایی رسیده است.»
براساس این ارزیابی، با حمایت سیاسی مناسب تثبیت اوضاع در ایران و ادامه اجرای برنامه اصلاحات سیاسی محمدرضاشاه، یعنی انقلاب سفید، کاملاً ممکن بود. با توجه به اظهارات کارتر، ژیسکاردستن معتقد بود که رهبران نظامی و مذهبی ایران نیروهای تعیینکننده هستند و باید آنها را گردهم آورد. کالاگان، نخستوزیر انگلیس گزارش داد که بنا بر اطلاعات وی، شاه تا چند روز دیگر ایران را ترک خواهد کرد. او فرض میکند که در یک دولت جدید، ایران موضعی طرفدار اعراب در مورد مسائل سیاست خارجی اتخاذ خواهد کرد.
بنابراین لازم است که تماسهای بیشتری با کشورهای حوزه خلیجفارس برقرار شود. پس از گفتوگو سران کشورها در مورد وضعیت ایران، رئیسجمهور کارتر خواستار روشن شدن سوالات زیر شد: «آیا آمریکا باید مستقیماً با [امام] خمینی تماس بگیرد؟ آیا حمایت از کودتای نظامی سودمند خواهد بود؟ تا چه زمانی آمریکا باید از دولت موقت تحت رهبری شاپور بختیار، حمایت کند؟»
سایروس ونس، وزیر امور خارجه ایالات متحده پیشنهاد کرد که هیئتی به رهبری سفیر سابق تئودور ال. الیوت برای مذاکره مستقیم با امام خمینی به پاریس برود. الیوت فارسی صحبت میکرد و قرار بود در گفتوگوی مستقیم امام خمینی را متقاعد کند که بختیار برای بازگشت امام خمینی به ایران باید فرصت بیشتری داشته باشد. ظاهراً هیچ توافقی بین شرکتکنندگان در کنفرانس حاصل نشد.
در 20 دی 1357، کارتر با ژیسکاردستن در پاریس تماس گرفت تا از او بپرسد که آیا فرانسه میتواند میان آمریکا و خمینی میانجیگری کند یا خیر؟ ژیسکاردستن با برقراری ارتباط با امام خمینی موافقت کرد و مأموریت سفیر الیوت و به همراه آن تماس مستقیم نمایندگان دولت آمریکا با امام خمینی لغو شد.
جیمز کالاهان در گزارشی که به مجلس عوام از کنفرانس گوادلوپ ارائه داد، هیچ اشارهای به موضوع ایران به عنوان یکی از محورهای گفتوگو نکرد. تنها در پاسخ به یکی از نمایندگان که از او پرسید: «در رابطه با ایران، آیا نخستوزیر احساس کرد که پیشرفت جدی در تدوین سیاست مشترک غربی برای مقابله با وضعیتی که میتواند برای منافع غرب در یک حوزه استراتژیک کلیدی اهمیت زیادی داشته باشد، حاصل شده است؟» پاسخ داد: «در مورد سیاستی که باید اتخاذ شود، بحث جدی داشتیم.
در میانه یک وضعیت نامشخص در حال ملاقات بودیم بنابراین من ادعا نمیکنم که ما به یک تصمیم دقیق در مورد اینکه نگرش غرب چگونه باید باشد، رسیدیم. اما یک موضوع روشن شد [مکث]؛ وضعیت دشواری است. شاه امروز رفت. واقعاً موضوع خوشایندی نیست. من فکر میکنم درست است که بگوییم با ادامه دیدار مقامات ما سعی خواهیم کرد شرایطی را ایجاد کنیم که از منافع غرب محافظت شود اما در عین حال به مردم ایران اجازه دهد رهبران خود را به درستی و امیدوارم به صورت دموکراتیک انتخاب کنند». سردرگمی و یأس و بلاتکلیفی در این گزارش مشخص بود.
مسئله عرضه نفت
در مورد عرضه نفت، اتفاق نظر وجود داشت که اتفاقات ایران منجر به افزایش قیمت نفت خواهد شد. آنها میخواستند در این زمینه با رهبری عربستان سعودی تماس بگیرند. اسرائیل و آفریقای جنوبی بهویژه از کاهش تولید ایران متاثر میشدند. به گفته ریتزل، سفیر آلمان، تولید نفت ایران از 4/5 میلیون بشکه در روز به 200 هزار بشکه کاهش یافت.
آفریقای جنوبی 90 درصد نفت خود را از ایران دریافت میکرد، درحالیکه اسرائیل 60 درصد نفت وارداتی خود را از ایران دریافت میکرد. آفریقای جنوبی ذخایری را ایجاد کرده بود که میتوانست برای دو سال این کشور را تامین کند. اسرائیل در وضعیت بدتری قرار داشت. با این حال، میتوان کاهش تولید نفت ایران را با نفت مکزیک یا بریتانیا جایگزین کرد. زمانی که مشخص شد عرضه جهانی نفت دیگر با کاهش تولید در ایران تهدید نمیشود، زمان باقی مانده از کنفرانس به وضعیت ترکیه، آسیای جنوب شرقی و آفریقا اختصاص یافت.
در پایان کنفرانس مقرر شد هیچ تصمیم رسمی اتخاذ نشود. در نشست خبری که در پایان این مذاکرات برگزار شد، بر هماهنگی موجود بین دولتمردان تاکید شد. رابرت هلد که به گوادلوپ فرستاده شد، در فرانکفورتر آلگماینه سایتونگ در 8 ژانویه 1979 مینویسد: «مدتی طول میکشد تا هدف، معنا و اهمیت این جلسه آشکار شود». پس از این نشست برای همه دستاندرکاران کنفرانس مشخص بود که بهدنبال راهحل سیاسی و نه نظامی برای بحران ایران هستند.
کاملاً مشخص نبود که کدام راهحل را باید جستوجو کرد. صدراعظم هلموت اشمیت در دیدار با شاهزاده سعود الفیصل وزیر امور خارجه عربستان در 29 دی 1357 بر این عقیده بود: «گفتوگوها در گوادلوپ نشان داد که هیچیک از شرکتکنندگان مفهوم روشنی برای ایران نداشتند».
کنفرانس گوادلوپ فرصتی خوشایند برای کارتر بود تا با سه رهبر مهم اروپایی برای ناممکن شدن نجات شاه به توافق برسند. تنها چیزی که متفقین نیاز داشتند، نفت ایران و ثبات در منطقه بود. زمانی که ژنرال رابرت هایزر بدون اطلاع بیشتر برای یک مأموریت ویژه وارد تهران شد، نماینده کل اتحاد غربی بود، نهفقط ایالات متحده. فرماندهان نیروهای مسلح ایران تنها زمانی موافقت کردند که با وجود تبعید شاه، در ایران بمانند که از حمایت آمریکا اطمینان پیدا کردند.
وقایع بعد از کنفرانس
پس از بازگشت کارتر از گوادلوپ، سیاست ایالات متحده در قبال ایران به طور قابل توجهی تغییر کرد. واشنگتن اکنون از تشکیل سریع یک دولت غیرنظامی در تهران و حداقل استعفای موقت شاه حمایت میکرد. براساس مقاصد آمریکا، شاه باید کشورش را ترک کند تا شرایط عادی برقرار شود. این بدان معناست که ماههای حمایت از شاه به هر قیمتی که با توجه به ناآرامیهای روزافزون در ایران حفظ آن دشوارتر میشد، به پایان رسیده است.
سفیر سالیوان در 14 دی در آغاز کنفرانس گوادلوپ به دیدار محمدرضاشاه رفته بود تا به او اطلاع دهد که دولت ایالات متحده قصد دارد با امام خمینی تماس مستقیم برقرار کند. محمدرضاشاه هیچ اعتراضی به سفیر سالیوان نداشت. سالیوان با سایروس ونس، وزیر امور خارجه در گوادلوپ تماس گرفت و به او اطلاع داد که شاه هیچ مخالفتی با تماس مستقیم بین دولت ایالات متحده و امام خمینی ندارد. کارتر با این وجود ترجیح داد از طریق رئیسجمهور فرانسه با امام خمینی ارتباط برقرار کند، که سفیر سالیوان را چنان خشمگین کرد که کارتر به فکر فراخواندن سالیوان از تهران افتاد.
سالیوان قبلاً با نمایندگان امام خمینی در تهران تماس گرفته بود و میخواست با خود امام خمینی و نه از طریق دولت فرانسه ارتباط برقرار کند. سالیوان خود را معمار روابط جدید ایالات متحده و ایران میدانست و نمیخواست این اعتبار را به فرستادگان فرانسوی واگذار کند. تنها از طریق مداخله وزیر ونس بود که اختلاف بین سالیوان و کارتر حل شد و سالیوان در تهران ماند.
سیر بعدی رویدادها اکنون از پیش تعیینشده به نظر میرسید. در واشنگتن، سالیوان به دفاع از تماس مستقیم بین مقامات دولت کارتر و امام خمینی ادامه داد و در 14 دی، کارتر، وارن زیمرمن، مشاور سیاسی سفارت ایالات متحده در پاریس را مأمور کرد تا با ابراهیم یزدی، مشاور امام خمینی تماس بگیرد.
ابراهیم یزدی در مصاحبهای که در سال 1387 انجام داد، محتوای این گفتوگوها را توضیح داد: «تصور من این بود که نمایندگان آمریکا واقعاً از وضعیت ایران مطلع نبودند. به نظر من آنها معتقد بودند که شاه میتواند در قدرت بماند و هر تغییر و اصلاحی باید تحت رهبری او اتفاق بیفتد... آمریکاییها نگران خلأ قدرتی بودند که در صورت خروج شاه از کشور ایجاد میشد و متعجب بودند که چه کسی این خلأ را پر میکند.
سپس توافق کردیم که شاه کشور را ترک کند و شاپور بختیار نخستوزیر شود. ارتش در انقلاب شرکت میکرد و با پیشرفت انقلاب نقش جدید خود را پیدا میکرد. برژینسکی معتقد بود که پس از خروج شاه، تنها راه جلوگیری از قدرت گرفتن نیروهای کمونیستی، جلب همکاری ارتش و روحانیون است. تصور او این بود که روحانیون ضدکمونیست هستند و همچنین میتوانند تودهها را بسیج کنند.
ارتش با 400000 نفر نیز ضدکمونیست بود و برای سرکوب قیامها آموزش دیده بود. بنابراین ائتلافی از ارتش و روحانیون میتواند خطر تسلط کمونیستی را خنثی کند... آمریکاییها معتقد بودند که اگر ارتش قدرت خود را در تدبیر حفظ کند و خود را متعهد به انقلاب کند، میتواند پس از پیروزی انقلاب، سهم خود را از قدرت سیاسی به دست آورد.»
وقایع بعد از کنفرانس گوادلوپ
محمدرضاشاه در تهران برای عزیمت به آمریکا آماده شد. در ابتدا فرض این بود که شاه مستقیماً از تهران به ایالات متحده پرواز خواهد کرد. ژنرال هایزر هر روز با فرماندهان ارتش ایران که تحت فرماندهی ژنرال عباس قرهباغی بودند ملاقات میکرد تا در صورت اقتضای شرایط، برنامههایی را برای مداخله نظامی احتمالی پس از خروج شاه تهیه کنند.
در غیر این صورت میخواستند در حد توان خود از شاپور بختیار نخستوزیر حمایت کنند. سفیر شوروی در ایالات متحده، 21 دی، فون استادن سفیر آلمان را برای صرف ناهار در اقامتگاه خود دعوت کرد. او از سفیر آلمان در مورد نتایج کنفرانس گوادلوپ سوال کرد و در مورد ایران، معاهده دوستی ایران و شوروی در سال 1921 را یادآوری کرد که به اتحاد جماهیر شوروی حق مداخله مسلحانه در صورت مداخله قدرتهای ثالث را میداد.
سفیر شوروی تصریح کرد که ایران یک کشور همسایه برای اتحاد جماهیر شوروی محسوب میشود. به همین دلیل شوروی علاقه خاصی به تحولات ایران دارد. با اشاره به معاهده دوستی ایران و شوروی، سفیر مسکو تصریح کرد که مداخله نظامی غرب در ایران عواقب جدی از جمله مداخله نظامی اتحاد جماهیر شوروی را به همراه خواهد داشت.
در 21 دی، امام خمینی اعلام کرد که اقامت محمدرضاشاه در خارج از کشور تا زمانی که وی از سلطنت کنارهگیری نکند، وضعیت را تغییر نخواهد داد. در 25 دیماه 1357 محمدرضاشاه ایران را ترک کرد. بختیار نخستوزیر منصوب شاه در جلسه ویژه مجلس و سنا تایید شد. براساس قانون اساسی، محمدرضاشاه در زمان غیبت خود شورایی را به نمایندگی از خود تعیین کرده بود اما شاه طبق برنامهریزی اولیه به ایالات متحده آمریکا پرواز نکرد، بلکه به مصر رفت.
امام خمینی از پاریس برای تظاهرات بزرگ در تهران در 28 دی 1357 فراخوان داد. ارتش مداخلهای نکرد و تظاهرکنندگان فریاد میزدند «ارتش برادر ماست» و بین سربازان مستقر در خیابانهای تهران گل توزیع میکردند. همه چیز همانطور که پیشّبینی میشد، پیش رفت. فقط فرانسویها نتوانستند امام خمینی را متقاعد کنند که به بختیار زمانی بدهد که آرامش و نظم را به کشور بازگرداند.
در 12 بهمن 1357 امام خمینی به ایران بازگشت. شورای انقلاب با ارتش توافق کرده بودند که مسئولیت امنیت امام خمینی را بر عهده بگیرند. پلیس و ارتش عقب نشستند و بازگشت پیروزمندانه امام خمینی بدون حادثهای انجام شد. سفارت آمریکا اکنون تخلیه بیش از ده هزار مستشار نظامی آمریکایی را آغاز کرده بود. پروندههای حساس و سیستمهای تسلیحاتی طبقهبندیشده به ایالات متحده برده شد.
13 بهمن 1357، یادداشت تفاهمی در مورد تجدید ساختار و پایانبخشی از همکاریهای نظامی بیشتر بین «اریک فون ماربود»، نماینده وزارت دفاع آمریکا و نمایندگان وزارت دفاع ایران امضا شد. در 14 بهمن «اریک فون ماربود» و ژنرال هایزر ایران را ترک کردند. از این به بعد ارتش ایران مستقل بود.
اولین انحراف از آنچه پیشّبینی میشد در 16 بهمن رخ داد، زمانی که امام خمینی دولت نخستوزیر بختیار را غیرقانونی اعلام کرد و مهدی بازرگان را بدون مشورت با ارتش به عنوان نخستوزیر یک دولت موقت معرفی کرد.
با این اقدام، امام خمینی نقشی را که پیش از این محمدرضاشاه برعهده داشت، یعنی معرفی فرد مناسب برای نخستوزیری به مجلس را بر عهده گرفت. از آنجایی که شاپور بختیار هیچ قصدی برای استعفا نداشت، ایران برای مدت کوتاهی دو نخستوزیر داشت. 20 بهمن، تحولات کاملاً از کنترل خارج شد. درگیری بین نیروهای انقلابی و نیروهای طرفدار شاه در گارد شاهنشاهی رخ داد. در 19 بهمن 1357 در تهران حالت فوقالعاده اعلام شد.
نخستوزیر بختیار فرماندهان ارشد ارتش ایران را احضار کرد تا در مورد چگونگی ادامه راه صحبت کنند. وقتی ژنرالها دیدند بختیار عکس شاه را از دفترش برداشته و عکس مصدق را جایگزین آن کرده است، دانستند که رژیم سلطنتی به پایان رسیده است. بختیار در این لحظه حساس حمایت ژنرالها را از دست داده بود. 22 بهمن، ارتش بیطرفی خود را در درگیری سیاسی جاری اعلام کرد و سربازان خود را به پادگانها فراخواند.
با این تصمیمِ ارتش ایران، سرنوشت نخستوزیر بختیار رقم خورد. بختیار مجبور شد با هلیکوپتر از اقامتگاه رسمی خود فرار کند و مخفی شود تا اینکه در اسفندماه 1357 مخفیانه ایران را ترک کرد و به فرانسه پناهنده شد. با این کار آخرین نخستوزیر ایران به پیشنهاد محمدرضاشاه پهلوی و تایید مجلس و سنای ایران از سمت خود استعفا داد. پیشبینی گوادلوپ مبنی بر دگرگونی مسالمتآمیز نظام سیاسی در ایران کارکرد خود را از دست داده بود و انقلاب سفید شاه تمام شد و انقلاب اسلامی وارد مرحله جدیدی شده بود.