بازگشت به ۱۲ بهمن/درباره گفتمان امام خمینی هنگام ورود به ایران و نسبت آن با آنچه مسعود پزشکیان میگوید
در نگاه نخست به نظر میرسد هر آنچه باید دربارۀ سالروز بازگشت پیروزمندانۀ رهبر فقید انقلاب به میهن در پی ۱۴ سال و سه ماه دوری نوشته شود، طی ۴۵ سال گذشته گفته و نوشته شده و نویسندۀ این سطور هم طبعاً در آنها سهمی داشته است. ۴ مقوله اما سبب میشود از آن رخداد یا به بهانۀ آن بنویسیم.
در نگاه نخست به نظر میرسد هر آنچه باید دربارۀ سالروز بازگشت پیروزمندانۀ رهبر فقید انقلاب به میهن در پی 14 سال و سه ماه دوری نوشته شود، طی 45 سال گذشته گفته و نوشته شده و نویسندۀ این سطور هم طبعاً در آنها سهمی داشته است. 4 مقوله اما سبب میشود از آن رخداد یا به بهانۀ آن بنویسیم:
بی همتا
نخست آنکه همتای چنین روز و موقعیت و مناسبتی را در تاریخ درازدامن این سرزمین نمیتوان سراغ گرفت و فارغ از ارزشداوریها و قضاوتها دربارۀ آنچه بعداً ذیل عنوان جمهوری اسلامی ایران و در دورههای مختلف آن اتفاق افتاده شبیه آن را تنها در تاریخ اسلام و با یادآوری بازگشت مسالمتآمیز پیامبر اسلام به مکه میتوان دید. از این رو پرداختن همهساله جا دارد ولو قلم گاه به تکرار رود اگرچه به عمد به نوشتههای پیشین اتکا نمیشود تا این احساس درنگیرد.
نسل تازه
دوم از این رو که با گذشت 46 سال اکنون اکثر باشندگانِ این سرزمین را مردمانی تشکیل میدهند که 12 بهمن 1357 یا در این جهان نبودهاند و بعدتر به دنیا آمدهاند یا چون کودک و نوجوان بودهاند تجربه مستقیم ندارند.
تحرکات آن سو
سوم به این دلیل که در سالهای اخیر و با انقلاب حیرتانگیز ارتباطات، تلویزیونهای ماهوارهای و شبکههای اجتماعی به شکلی گسترده به بازخوانی انقلاب 57 پرداخته و بعضاً با انگ «پنجاهوهفتی» انقلابیون آن دوران را ولو بعدتر به صف منتقدین و مخالفان پیوسته باشند نواخته و مقصر قلمداد کردهاند و چون بعد از تشدید تحریمها کشور از ریل توسعه خارج و گرفتار فشارهای خارجی و توهمات و تنگنظریهای داخلی شده و نسل تازه از تحقق آرزوهای خود و چهبسا تأمین زندگی عادی بازمانده دچار تردید و تشکیکهایی در ضرورت و حتی اصالت انقلاب 57 شدهاند و سلطنتطلبان هم با استفاده از این فضا و تغییر نسل به تکاپو و تطهیر افتادهاند.
رئیسجمهوری دیگر
وجه چهارم اما بهروزتر و مهمتر است و آن هم این است که امسال رئیسجمهوری دیگر بر سر کار است که شعار خود را «وفاق ملی» قرار داده و چون بر سر این که وفاق چیست بحثهایی درگرفته میتواند از گفتمان آیتالله خمینی در دوران 118 روزۀ اقامت در نوفل لوشاتو- دهکدهای در حومۀ پاریس- الهام یا وام بگیرد و وفاق را بازگشت به همان گفتمان معرفی و تفسیر کند.
ترجیح بهار 60
صداوسیما و رادیکالها البته علاقهای به گفتمان نوفل لوشاتو ندارند چون مبتنی بر جذب و جمهوریت و دموکراسی و مشارکت است حال آن که طی دهههای گذشته یک دَم از حذف و دفع و پارهپاره کردن جامعه و راندن و تاراندن نیروهای سیاسی که حاضر به کرنش در برابر آنها نشده یا در قابها و قالبهای تنگشان جای نگرفتهاند باز نایستادهاند.
صداوسیما و رادیکالها به جای توجه به ادبیات رهبر فقید انقلاب در آن 118 روز و آنچه در مصاحبههای متعدد گفته و وعده داده بود به امامِ بهار 1360 و نطقهای پرعتاب و خطاب ناشی از تشدید تنش میان اولین رئیسجمهوری ایران با سران حزب جمهوری اسلامی علاقۀ وافر دارند و هرگاه هم رئیسجمهوری اصلاحطلب یا اعتدالگرا بر سر کار باشد برای یادآوری سرنوشت ابوالحسن بنیصدر بیشتر احساس تکلیف میکنند!
مدعی اما ناآشنا
بامزه اینکه برخی از مدعیان چنان با مقولۀ نوفل لوشاتو بیگانهاند که 10 سال قبل و در همین بهمنماه (سال 93) وقتی در تهران و در مقابل سفارت فرانسه در تقبیح کارتونهای نشریه «شارلی ابدو» تجمع کردند تابلوی خیابان نوفل لوشاتو را کندند و خواستار تغییر نام آن شدند و همین نشان میداد در حالی مدعی انقلاباند که شناختی از تاریخ انقلاب 57 ندارند و مشخصاً نمیدانند نوفل لوشاتو نام دهکدهای بوده که امام خمینی از مهر تا بهمن 1357 در آن سکونت و اقامت و دیدار و مصاحبه داشته و آنقدر با نام آیتالله خمینی گره خورده که موتور جستوجوی گوگل هم در مقابل این نام به تصاویر رهبر فقید انقلاب میرسد.
رئیسجمهوری کنونی ایران نیز اگرچه برخلاف 3 رئیسجمهوری پیشین دیگر (بنیصدر، خاتمی و روحانی) در نوفللوشاتو حضور نداشته اما به عنوان دانشجوی جوان و سال سوم پزشکی و 24 ساله طبعاً فعال بوده و نام نوفللوشاتو برای او یادآور گفتمان وفاقبخشی است که به پیروزی انقلاب انجامید.
با این مقدمه روشن است که چرا میتوان و شایسته است به 12 بهمن 1357 و گفتمان نوفللوشاتو پرداخته شود و کافی است تصور کنیم قرار بود آیتالله خمینی مستقیماً و در همان شهریور 57 از نجف به تهران میآمد یا به جای فرانسه به کشوری دیگر مثلاً سوریه رفته بود و از آن 118 روز خبری نبود.
ابتدا تصور میشد پرهیز صداوسیما از آشناساختن نسل جوان با خمینیِ نوفللوشاتو به سبب تغییرات وسیع در حاکمیت بعد از سال 60 و حذف لیبرالهاست اما بعدتر مشخص شد اصولگرایی ایرانی با آن گفتمان -معطوف به جمهوریت و دموکراسی- مشکل دارد و قصه تنها بر سر این نیست که در مهمترین نطقها و مصاحبههای امام خمینی در پاریس و در دو سوی ایشان صادق قطبزاده و ابراهیم یزدی نشستهاند که یکی به فرانسه برمیگرداند و دیگری به انگلیسی و در برخی بنیصدر هم حاضر است.
درست است که نهضت امام خمینی از 15 خرداد 1342 شروع شد اما روندی را که به عنوان انقلاب 57 میشناسیم در واقع از 17 شهریور همان سال جدیتر شد و جهان تصویر رهبر آن انقلاب را با مصاحبهها و نطقهای نوفللوشاتو میشناسد و از این رو آن گفتمان امروز و از منظر تنوع میتواند محور وفاق باشد و اساساً هنر امام خمینی همین بود که گفتمانهای متنوع مخالف رژیم پهلوی را که بعضاً نامتجانس بودند یککاسه کرد و علیه شاه و سلطنت به کار گرفت؛ هرچند که اتکای اصلی او به تودههای مسلمان و احساسات مذهبی آنها بود.
قبایل و گفتمانها
ابنخلدون جامعهشناس و تاریخنگار مشهور جهان عرب در 700 سال قبل برای پیامبر اسلام دو معجزه برشمرد: اولی طبعاً قرآن کریم و دومی متحد ساختن قبایل و طوایف با این تأکید که کارستانی از این دست از عهدۀ دیگری بیرون است. رژیم پهلوی بر دو گفتمان استوار بود: یکی باستانگرایی و دیگری توسعۀ آمرانه و این دو هیچیک در جامعه بازتاب درخوری نداشت و در مقابل به این گفتمانها میتوان اشاره کرد: اسلام انقلابی با محوریت دکتر شریعتی، ملیگرایی با نماد دکتر مصدق، ملیمذهبیها با چهرههایی چون مهندس بازرگان، اسلام آمیخته به مارکسیسم و مشخصاً در قالب سازمان مجاهدین خلق، چپ مارکسیستی و علاوه بر اینها اسلام سنتی.
بدیهی است که مراد این نیست که امام خمینی با اینها ائتلافی تشکیل داده بود یا ادعا شود یک مرجع تقلید با مارکسیستها متحد شده بود که به روشهای مسلمانان مسلح هم باور نداشت چه رسد به آنها اما همه دریافتند او فراتر از آن گفتمانهاست و خواسته یا ناخواسته در کنار هم قرار گرفتند و اختلافات داخلیشان بعد از برانداختن شاه درگرفت و اگر در ادامه روحانیت بازی را بُرد شاید به خاطر آن بود که رژیم پهلوی تنها چند نهاد را از سرکوب سیستماتیک دور داشته بود: روحانیت و بازار و دیگر نهادها یا مجال پرورش نیافتند (مثل احزاب که ساختههای خودشان را هم تاب نیاوردند و به حزب رستاخیز انجامید) یا مانند ارتش، استقلال نشان نداشتند و در خدمت یک شخص بودند و او که رفت نمیدانستند چه کنند.
خطای شگفتآور شاه در تغییر تاریخ هجری خورشیدی به شاهنشاهی صدای نمایندگان گفتمان اسلام سنتی و مرجعیت قم را هم درآورد و همه در نفی شاه و سلطنت متحد شدند و البته موتورجنبش تازه در دهۀ 50 را پیشتر علی شریعتی روشن کرده بود و کار به جایی رسید که وقتی در 30 دی 1357 مسعود رجوی و موسی خیابانی و چند تن دیگر از بازماندگان مجاهدین خلق که بعدتر رهبران این سازمان شدند در اطلاعیهای اذعان کردند «اگر آفتاب خمینی نمیتابید در گوشۀ زندان پوسیده بودند.»
پروژۀ شاپور بختیار این بود که شاه را به خروج از کشور وادارد، بازگشت آیتالله خمینی را به تأخیر اندازد و در این فاصله مردم را داخل و آمریکا را در بیرون مجاب کند که از او حمایت کنند تا حکومتی بدون شاه شکل گیرد و آیتالله خمینی هم به قدرت نرسد. بختیار تنها در اولی موفق شد و اگرچه ارتش هم از کودتا منصرف شد اما نتوانست امام خمینی را از بازگشت بازدارد و به عکس مصممتر شد.
زیرکیهای آیتالله
او هوش وافر سیاسی خود را در روند منتهی به 12 بهمن و در خود آن روز نشان داد. نخست با تصمیم به بازگشت برخلاف تمایل بختیار که چند روز با بستن فرودگاهها خود را نشان داد. دوم در تغییر برنامه سخنرانی چون قرار بود ابتدا در فرودگاه نطقی تشکرآمیز انجام دهد و سپس به دانشگاه تهران برود و بعد در بهشت زهرا به شهیدان خفته در آن ادای احترام کند. برنامه سخنرانی دانشگاه اما حذف شد احتمالاً وقتی مطهری دریافت در کنترل و مدیریت مجاهدین و چریکهاست و در بهشت زهرا هم به یاد شهیدان بسنده نکرد و مشروعیت رژیم پهلوی را از منظر حقوق بشر و موروثی بودن آن و این که هر نسلی حق دارد سرنوشت خود را تعیین کند زیر سؤال برد و اگرچه این نطق در تهران انجام شد اما ذیل گفتمان نوفل لوشاتو قابل تفسیر است.
وعده آب و برق؟
نگاه نیروهای برانداز و مخالف سلطنت اما از وجوهی دیگر است: یکی این که امام خمینی در پاسخ به پرسش خبرنگار فرانسوی که پس از سالها دوری چه حسی از بازگشت دارد، پاسخ داد: هیچ! خود قطبزاده که کنار امام نشسته و سؤال را ترجمه کرد هم از این پاسخ شگفتزده شد و اینگونه برگرداند: آیتالله نظری ندارند! (بعدتر توضیح داده شد چون وقوع انقلاب را ناشی از ارادۀ ماورایی میدانسته نقش دیگران ولو خود را پررنگ نکرده)
دیگر این که در نطق بهشت زهرا وعده آب و برق رایگان داده درحالیکه در آن روز چنین نگفت و یک ماه بعد سه نوبت در تهران و قم به این موضوع اشاره کرد از این قرار:
نوبت نخست: در پیام ۱۴ مادهای 9 اسفند سال ۵۷، قبل از ترک تهران به مقصد قم: «من به دولت راجع به مجانی کردن آب و برق و بعضی چیزهای دیگر فعلاً برای طبقات کمبضاعتی که در اثر تبعیضات خانمانبرانداز رژیم شاهنشاهی دچار محرومیت شدهاند و با برپایی حکومت اسلامی به امید خدا این محرومیتها برطرف خواهد شد، سفارش اکید نمودم که عمل خواهد شد.» - صحیفه نور، ج۶.
نوبت دوم: در بدو ورود به قم (۱۰ اسفند ۵۷) در سخنرانی مدرسۀ فیضیه: «ما علاوه بر این که زندگی مادی شما را میخواهیم مرفه بشود، زندگی معنوی شما را هم میخواهیم مرفه باشد. شما به معنویات احتیاج دارید. معنویات ما را بردند اینها. دلخوش نباشید که مسکن فقط میسازیم، آب و برق را مجانی میکنیم برای طبقه مستمند، اتوبوس را مجانی میکنیم برای طبقه مستمند، دلخوش به این مقدار نباشید. معنویات شما را، روحیات شما را عظمت میدهیم؛ شما را به مقام انسانیت میرسانیم.» - صحیفه نور، ج۶، ص ۲۶۳.
نوبت سوم: روز جمعه ۱۱ اسفند ۵۷ در کتابخانۀ مدرسۀ فیضیه خطاب به خبرنگار روزنامه اطلاعات: «هر چه زودتر باید مشکل مسکن برای بیخانمانها و فقرای ایران حل گردد و برای هر خانواده، مسکن مورد نیازشان تأمین شود. آب و برق برای فقرا و بیبضاعتها باید مجانی گردد. به نظر من بیشتر انقلابیون واقعی یعنی آنها که نیروی عظیم و کوبنده این انقلاب بودند، مردم غیرمرفه بودند. کسانی که بیشترین کشتهها را دادند و با نیروی ایمان واقعی و اعتقاد راسخ، باعث پیروزی انقلاب شدند، همان کسانی بودند که بههیچوجه اشرافی و مرفه نبودند و از طبقه پابرهنه بودند.» - صحیفه امام، ج۶، ص ۲۶۲.
جدای اینها جذب مردم با وعدۀ آب و برق رایگان با رفاه ادعایی دوران شاه منافات دارد ضمن این که تا قبل از حذف یارانههای غیرنقدی در سال 1389 هزینه قبوض آب و برق واقعاً چندان زیاد نبود تا وعدۀ رایگان ساختن آن رشکبرانگیز باشد و با اعداد بعد از حذف یارانههای غیرمستقیم و در حال حاضر که تصاعدی هم شده قابل قیاس نبود.
جملات پربسامد
با این همه تمرکز اصلی مخالفان اما بر سر بخش دیگر است و هر چه از آن فاصله میگیریم و گسست نسلی بیشتر میشود آن هم پررنگتر میشود. آنجا که گفته شده: «اگر سلطنت رضاشاه فرض بکنیم که قانونی بوده، چه حقی آنها داشتند که برای ما سرنوشت معین کند؟ هر کسی سرنوشتش با خودش است. مگر پدرهای ما ولیّ ما هستند؟ مگر آن اشخاصی که در صد سال پیش از این، هشتاد سال پیش از این بودند، میتوانند سرنوشت ملتی را که بعدها وجود پیدا میکنند آنها تعیین بکنند؟» در این جملات امام با نفی حکومت فردی و شکل موروثی انتقال قدرت و مغایرحقوق بشر دانستن آن با ادبیات جهانی مشروعیت سلطنت را زیر سوال میبرد.در مدل مورد نظر ایشان، پارلمان بهعنوان نماد و نهاد اصلی انتخابات مدنظر بود و در دوران جمهوری اسلامی مقوله انتخابات باتمام فرازونشیبها و نقدها و کاستیها به مثابه یک دستاورد متمایزکننده با پیش از انقلاب مورد توجه بوده است.
اتحاد و پارهپارگی
اکنون و 46 سال بعد و با تمام فرازونشیبها و در 12 بهمن 1403 دوباره تأکید بر وفاق است و این که چرا آن اتحادِ منجر به پیروزی در سالهای بعد نپایید؟ بدیهی است که با درافتادن بنیصدر با رهبری انقلاب و شورش کور و مسلحانه مجاهدین خلق فضا بسته شد و چون کشور درگیر جنگ هم بود سختگیریها بیشتر شد اما عادت حذف ادامه یافت و در دهه دوم جمهوری اسلامی بیشتر خود را در قالب نظارت استصوابی نشان داد و تازه وقتی رئیسجمهوری یا نمایندگانی از غربالهای شورای نگهبان هم میگذشتند باز زیر ضرب نهادهای خارج از دولت و مجلس قرار داشتند.
(همین لایحۀ افایتیاف را که دوباره به مجمع بازگشته در نظر بگیریم. دولت روحانی به مجلس وقت فرستاد و تصویب شد و از آن پس و بعد از ایرادات شورای نگهبان و ارجاع به مجمع در هیأت عالی نظارت آن گیر کرده بود چون نمیخواستند به روحانی امتیاز بدهند و مرحوم رئیسی هم به الحاق به آن باور نداشت. حالا به خواست رئیسجمهور و با موافقت رهبری قرار شده دوباره رسیدگی کنند چون ظاهراً چین و روسیه هم بدون آن با ما کار نمیکنند و همان گونه که بدون عضویت در فیفا قادر به بازیهای بینالمللی فوتبال نیستیم بدون افایتیاف هم مبادلات مالی بینالمللی بسیار دشوار و پرهزینه میشود و پزشکیان هم در انتخابات همین تشبیه را به کار برد.)
مشخص است که افایتیاف ربطی به نوفل لوشاتو ندارد اما آن گفتمان برای حاکمیت قانون و تمرکز امور در مجلس بود چندان که امام خمینی در میان شخصیتهای تاریخ معاصر بیش از هر فرد دیگر از سیدحسن مدرس یاد کرده که نماد پارلمانتاریسم بود.
یک بار وقتی از امام خمینی پرسیده بودند منظور شما از «جمهوری اسلامی» چیست پاسخ دادند: جمهوری مثل همین جمهوری فرانسه یعنی با اداره حکومت هم با انتخابات و اسلامی هم یعنی محتوای آن جمهوری، اسلامی خواهد بود. حالا هم به مناسبت چهلوششمین سالگرد 12 بهمن 1357 رئیسجمهور پزشکیان میتواند وفاق ملی را با گفتمان نوفل لوشاتو توضیح دهد که آیتالله خمینی به پیروی از پیامبر اسلام که طوایف و قبایل متعدد و متنوع را با هم متحد ساخته بود همۀ گفتمانها را متفق کرد.
انبوه یا اندک؟
از 1400 که حاکمیت یکدست شد و کار به دست کسانی افتاد که بعضاً سابقۀ حضور در همان تجمعی را داشتند که نمیدانستند چرا نام خیابانی که سفارت فرانسه در آن واقع است نوفل لوشاتوست این نگرانی هم قوت گرفت که اقیانوس انقلاب 57 با تنوع گفتمانها و دیدگاهها و گرایشها به حوض و برکه بدل شود و تنها قلیلی در آن جای گیرند و از نیمۀ تیر 1403 که فضای سیاسی با انتخاب مسعود پزشکیان تغییر کرده و او از وفاق ملی میگوید این امید شکل گرفته که گفتمان نوفل لوشاتو احیا شود چراکه مردم و رهبر فقید بر اساس آنچه در آن 118 روز گفت پیمان بستند.
به زبان تصویر حاصل گفتمان نوفل لوشاتو انبوه جمعیت با پوششها و گرایشهای گوناگون در تصاویری است که کاوه کاظمی، دیوید بارنت، میشل سبتون، عباس عطار و بهمن جلالی در سال 57 ثبت کردند و نتیجه حذف و اتهامزنی و تقلیل تصاویری که شهروندان عادی از تجمعات 50 یا 60 نفری اخیر در اعتراض به حضور ظریف در کابینه و امتناع از ابلاغ قانون حجاب ثبت کردند و جالب اینکه ضربالاجل آنان 12 بهمن به پایان میرسد. داستان همچنان بر سر پذیرش و انکار گفتمان نوفللوشاتو و اصرار بر ترجیح برکه بر اقیانوس است.