کم رنگ شدن وفـاق/دولت پزشکیان با چه شرایطی روبهروست؟
در اوایل کارِ آقای پزشکیان، نشانههای خوبی از سطح قابل قبولی از اجماع و وفاق و همراهی با رئیسجمهور از جمله رأی اعتماد به تمام اعضای کابینه از طرف مجلس، بروز کرد، اما با گذشت زمان، این نشانهها نهفقط کمرنگ شد بلکه امروزه ستیزهجویی علنی با دولت و نمایندگان آن از سوی برخی نیروهای درون حاکمیت، به وضعیتی بدتر از دور دوم ریاستجمهوری آقای روحانی رسیده است.
روزی که سعید حجاریان، ریاستجمهوری سیدمحمد خاتمی را سبب ظهور «حاکمیت دوگانه» در ایران دانست، بعید میدانم ارائۀ مفهومی مثبت از این عبارت مرادش بوده باشد. نخستین ویژگی «حاکمیت»، یگانه بودن آن است، زیرا همین ویژگی است که دستگاه دولت را کارآمد میکند. حاکمیت دوگانه یا چندگانه به جز در دوران «گذار» از یک حاکمیت به حاکمیت دیگر، اساساً وضعیتی مخرب است و مایۀ نزاع درونسیستمی و در نتیجه ناکارآمدی ماشین دولت و انباشت بحران در جامعه میشود.
اینکه چرا امکان ظهور «حاکمیت دوگانه» در ایران وجود دارد، بحث نظری مبسوطی را طلب میکند، اما نوعی تفسیر از قانون اساسی که بر دو بُنی بودن یا ثنویتِ منبع مشروعیتِ حکومت انگشت میگذارد، مهمترین علت این امر است. با این حال، «حاکمیت دوگانه» بهرغم مضمون منفی آن به پارهای سوءتفاهمات سیاسی در جامعۀ ایرانی دامن زد؛ بهطوریکه برخی از اصلاحطلبان آن را پدیدهای مثبت پنداشتند و بر همین اساس، منازعۀ رئیسجمهور با سایر ارکان قدرت را ترغیب و تشویق کردند بدون آنکه به اثرات آن بر کارآمدی دولت به خوبی بیاندیشند.
در سوی دیگر ماجرا، اصولگرایان نیز که خود یکی از عوامل اصلی دوگانه شدن حاکمیت بودند، به جای تلاش در جهت یگانه کردن آن، روی صورت لفظی و ظاهری این پدیده حساسیت فوقالعاده نشان دادند و موضوع را به سرعت امنیتی کردند.
به هر حال، ناکامیها و خطرات ناشی از دور دوم ریاستجمهوری حسن روحانی، بخش مهمی از جامعه را متقاعد کرد که «حاکمیت دوگانه» به معنای ایجاد دوقطبی و یا نزاع بین قوۀ مجریه با سایر نهادهای حاکم، تنها ثمرش پنچر شدن چرخ دولت و ناتوانی آن در حل مشکلات فراروی جامعه است و بنابراین، یک بار برای همیشه باید از آن خداحافظی کرد. در واقع همین طیف از جامعه در انتخابات سال 1400 شرکت نکرد تا با پیروزی مرحوم سیدابراهیم رئیسی در انتخابات و یکدست شدن قدرت، کشور از قفل و بلاتکلیفی دوگانگی حاکمیت رها شود.
فوت غیرمترقبۀ مرحوم رئیسی اما کشور را بار دیگر در معرض انتخابات قرار داد. تجربههای گذشته پیش رو بود و کمتر کسی گمان میکرد که شورای نگهبان با تأیید صلاحیت فردی با دیدگاههای انتقادی نسبت به سیاستهای جاری، بار دیگر زمینهساز بروز پدیدۀ حاکمیت دوگانه شود.
برخلاف انتظار عمومی اما شورای نگهبان نام مسعود پزشکیان را در بین نامزدهای تأییدصلاحیت شدۀ ریاستجمهوری اعلام کرد. مسعود پزشکیان از منتقدان بسیاری از سیاستها و رویههای جاری در کشور بود و در جریان تبلیغات انتخاباتی، با صراحت کامل نظرات خود را از طریق تریبون صداوسیما به جامعه منتقل کرد.
این اتفاق، نوعی سردرگمی در بین تحلیلگران سیاسی ایجاد کرد. آنها از خود میپرسیدند که اگر آقای پزشکیان مصمم به اجرای وعدهها و نظرات خود باشد، آیا بار دیگر صورتی از حاکمیت دوگانه در کشور ظهور نخواهد کرد؟ با این حساب، پس چرا شورای نگهبان صلاحیت او را تأیید کرده است؟ مگر شورای نگهبان و نهادهای مؤثر در تصمیمگیریهای آن، علاقهای به تکرار حاکمیت دوگانه و ناکارآمد شدن دولت پیدا کردهاند؟ پاسخ به این پرسش به طور قاطع منفی بود، زیرا ناظران سیاسی از حساسیت دستگاههای رسمی نسبت به پدیدۀ حاکمت دوگانه و حتی استفاده از این لفظ بیخبر نبودند.
بنابراین، شماری از تحلیلگران به این نتیجه رسیدند که با تأیید و پیروزی آقای پزشکیان در انتخابات، قرار نیست تجربۀ تلخ دوگانه شدن حاکمیت در کشور تکرار شود. این تصور، به طور طبیعی، پیشفرضهای ضروری نهفته در بطن خود را نیز به همراه داشت بهخصوص این پیشفرض که عموم دستگاههای حاکم، خود را برای همراهی با رویکرد آقای پزشکیان آماده کردهاند و به همین جهت، پیروزی او در انتخابات، نهفقط سبب ظهور پدیدۀ حاکمیت دوگانه نمیشود بلکه فرصتی تاریخی برای وفاق و اجماع درونحکومتی به منظور تغییر سیاستها و حرکت در جهت حل مشکلات بنیادی جامعه بهوجود میآورد.
قاعدتاً این فرض برای بسیاری از شهروندانی که ضمن نارضایتی عمیق از وضع موجود، مخالف تکرار تجربۀ شکستخوردۀ حاکمیت دوگانه و در عین حال، نگران از بروز بیثباتی و هرج و مرج در جامعه بودند، بسیار وسوسهبرانگیز شد. به همین دلیل آنان عزم خود را جزم کردند و در دور دوم انتخابات به رغم تبلیغات زهرآلود شبکههای خارج از کشور، با دادن رأی به آقای پزشکیان موجب پیروزی او بر رقیبش شدند.
در اوایل کارِ آقای پزشکیان، نشانههای خوبی از سطح قابل قبولی از اجماع و وفاق و همراهی با رئیسجمهور از جمله رأی اعتماد به تمام اعضای کابینه از طرف مجلس، بروز کرد، اما با گذشت زمان، این نشانهها نهفقط کمرنگ شد بلکه امروزه ستیزهجویی علنی با دولت و نمایندگان آن از سوی برخی نیروهای درون حاکمیت، به وضعیتی بدتر از دور دوم ریاستجمهوری آقای روحانی رسیده است.
نمونۀ واضح این ستیزهجویی را میتوان در واکنشهای مربوط به حضور محمدجواد ظریف معاون امور استراتژیک رئیسجمهور در اجلاس داووس و اظهارات او در آنجا ملاحظه کرد.
روشن است که آقای ظریف به تصمیم شخص خود به داووس نرفته است. روشن است که او طبق میل شخصی خود در آنجا اظهارنظر نکرده است. روشن است که او نظرات رئیسجمهور و دستگاه دولت را در اجلاس داووس مطرح کرده است. با این حساب، این میزان حمله و هتاکی و تهدید علیه او از سوی افرادی با موقعیت رسمی در نهادهای حاکم نشانۀ چیست؟ آیا جز این است که بازتولید حاکمیت دوگانه را در ذهن جامعه زنده میکند؟
با حاکمیت دوگانه نهفقط هیچ مشکلی از کوه مشکلات این جامعه قابل حل نیست بلکه عمده وقت و انرژی دولت، باید معطوف معضلاتی شود که در داخل مجموعۀ حاکمیت برایش ایجاد میشود. چنین روندی بسیار خطرناک و بحرانآفرین است.
در ماههای اخیر، بخش بزرگی از فعالیت دولت مصروف خنثیسازی ابلاغ قانون حجاب و عفاف و رفع فیلترینگ شده است، یعنی دو مشکلی که بخش دیگری از حاکمیت برای آن به وجود آورده است! شاید دولت از این جهت خود را تا اندازهای موفق هم ببیند، اما اشتغال به خنثیسازی برنامههای بخشی از حاکمیت حتی اگر موفقیتآمیز هم باشد، به معنای حل مشکلات عینی جامعه و جلوگیری از تلبنار شدن آنها نیست و موجب کنترل بحرانهای موجود نمیشود.
مخالفان دولت در درون حاکمیت، آن را صرفاً در خدمت علایق و منویات خود میخواهند تا بدینوسیله حاکمیت یگانه شود! اگر قرار به تحقق علایق و منویات آنان بود یا باید کاندیدای خودشان رأی میآورد و یا آقای پزشکیان ردصلاحیت میشد. هیچ رئیسجمهور و دولتی در هر کجای عالم نه حاضر است و نه میتواند برنامههای خود را رها و برنامههای جناح و گروه رقیب و مخالف خود را اجرا کند.
بنابراین، اصرار بر این موضوع جز دامن زدن به نزاع درون سیستمی و نمایش دوگانگی در حاکمیت و تلف شدن وقت و انرژی دولت و ناکارآمد شدن آن، هیچ اثر دیگری ندارد. ناکارآمد شدن دولت هم در درجۀ نخست دودش به چشم جامعه و کشور و خود دولت میرود و به همین علت، نباید به آن تن در دهد.
به هر حال، آقای پزشکیان با وعدههای مشخص از مردم رأی گرفته است. یا باید از طریق همراهی و همکاری سایر قوا و ارکان قدرت، در جهت تحقق آنها حرکت کند و یا در کمال مسالمتجویی به سر کار قبلی خود بازگردد.