باید و نبایدهای کاندیداتوری
انتخابات برای جمهوری اسلامی بسیار مهم است اما درصورتیکه انتخابات واقعاً همان مفهوم ذاتی خود را داشته باشد؛ به این معنا که صرفنظر از تلقی انتخابات بهعنوان مناسکی برای اثبات مردمی بودن و تاکید بر دخالت مردم در تعیین سرنوشت خود، ضروری است حاصل این پروسه واقعاً یک انتخاب باشد. اگر مشکلات و ناراحتیهایی که مردم در زندگی جاری خود داشتهاند در دولت قبل و توسط مسئولان قبلی برطرف نشده، شهروندان باید بتوانند افرادی را انتخاب کنند که توانایی رفع مسائل و مشکلات مذکور را داشته باشند و وعدههایی که میدهند در 4 سال دوره ریاستجمهوری قابل اجرا باشد.
در حال حاضر، گاهی به جای اینکه سمت و سوی مباحث انتخاباتی به سوی مردم باشد بیشتر به سمت افراد یا جریانهای سیاسی است. باید به این موضوع توجه کرد که تا چند سال پیش افرادی از اقشار مختلف مردم در انتخابات ریاستجمهوری بهعنوان کاندیدا ثبتنام میکردند. آنها با انگیزههای بسیار ساده از خیابان به داخل وزارت کشور میآمدند و دوست داشتند ثبتنام کنند و مصاحبهای با آنها شود و اینکه امروز سازوکاری برای تحدید این نوع ثبتنامها در نظر گرفته شده خوب است.
اما ثبتنامهای حال حاضر برای انتخابات آتی کمی عجیب بود. در این رابطه گفته شد که 200 نفر برای ثبتنام در انتخابات مراجعه کرده بودند که از این تعداد حدود 80 نفر ثبتنامشان پذیرفته شد. این تعداد افرادی هستند که هر یک در گذشته سمت و مسئولیتی داشتهاند. آنها میدانند که تنها یک رئیسجمهور قرار است انتخاب شود. حال این سوال مطرح است که آیا فردی که همراه با برادر خود کاندیدا میشود با او فاصله فکری زیاد دارد؟ یا رئیس و نایبرئیس مجلس انقدر با یکدیگر فاصله دارند که میخواهند بر سر ریاستجمهوری با یکدیگر رقابت کنند؟ پاسخ این سوالات واضح است. به نظر میرسد که در حال حاضر برخی میخواهند از انتخابات استفاده دیگری کنند.
دولت گذشته به دلیل حادثهای نتوانست دوره 4 ساله خود را به پایان ببرد حالا در انتخابات پیشرو مردم به دنبال اینکه کسی از دولت قبل انتقاد نکند، نیستند. فلسفه انتخابات این است که مسئولان نقایص احتمالی موجود در دولت قبل را برطرف کنند بدون اینکه کسی را مذمت کرده یا پشت سر افرادی که حضور ندارند سخنی گفته شود. در یک انتخابات مطلوب افرادی که نامزد میشوند با داشتن برنامهای مشخص و اعلام آن باید نسبت به برطرف کردن مشکلات مردم اقدام کنند.
در حال حاضر یکی از کاندیداها وعده واگذاری میلیونها پلاک زمین داده است. خوب است ولی آیا ممکن است؟ معتقدم این نوع سخنان یا اظهارنظرهای ایدئولوژیک یا بافتن فلسفه سیاسی برای مردمی که از اول صبح با انواع مشکلات اقتصادی و عدم تناسب میان هزینههای زندگی و درآمدهایشان دست و پنجه نرم میکنند، مناسب نیست. موضوعاتی مانند تورم، مسائل اداری کشور، فساد گسترده سیستماتیک یا غیرسیستماتیک، بوروکراسی بسیار پیچیدهای که باعث معطلی شهروندان در امور مختلف میشود، مشکلات اقتصادی مردم و فقری که حداقل 40 درصد جمعیت کشور را در بر گرفته است، اینها بسیار مهم است و تقریباً فصل مشترک نطقهای همه سخنرانان داوطلب در وزارت کشور هست، ولی هیچکدام نگفتند برنامه آنها چیست؟ با چه ساز و کاری؟ روشن است باید ریشههای این فشار اقتصادی در امور داخلی و روابط خارجی کشور مورد بررسی قرار گیرد. از طرف دیگر در نسل جوان نارضایتیهای بسیاری مشاهده میشود. زبان این نسل با زبان نسل گذشته متفاوت است و باید به مطالبات آنها رسیدگی شود.
به باور من انتخابات نباید از آنچه که ماهیت واقعی آن است تخلیه شود و صرف تبلیغات، سخنرانی زمان ثبتنام و پاسخگویی به ایرادات مقدر شود تا مبادا کسی پشت سر دیگری صحبتی کند. گویا بسیاری از ثبتنامهای صورتگرفته فلسفه اصلی انتخابات را در خود ندارند و آنچنانکه پیشتر هم گفتهام ممکن است همین تایید یا ردصلاحیت شدن هم در جایی به کار برخی افراد بیاید.
به نظرم باید قانون انتخابات را بعد از 45 سال، توسط مجلس جدید یا لایحه دولت اصلاح کرد تا انتخاباتی آبرومند و در شأن جمهوری اسلامی برگزار شود. در حال حاضر احزاب نمیتوانند دخالت خاصی در انتخابات داشته باشند؛ اگر این امکان وجود داشت که احزاب مانند بسیاری از کشورها، اقدام به معرفی کاندیدا کنند روشی بسیار معقول و منطقی بود.
در حال حاضر که چنین امکانی وجود ندارد، لااقل وزارت کشور میتواند در زمان ثبتنام از کاندیداها برنامه بخواهد اقلاً چند صفحه کلی یک سازوکار روشن برای حل مسائل نه اینکه این افراد به جای ارائه برنامه، اقدام به سخنرانی کنند. وزارت کشور به نامزدهای ریاستجمهوری اعلام کند که اگر قرار است در انتخابات به مردم وعدههایی بدهید که واقعی و قابل اجرا باشد، برنامههایتان را ارائه کنید. بعد هم هیئتی از اساتید و کارشناسان این برنامهها را بررسی کنند که آیا برنامههای ارائهشده با امکانات کشور تطابق دارند و قابل اجرا هستند؟ بعد از این مرحله هم وزارت کشور کاندیداهایی که برنامه عملی دارند را به مردم معرفی کند. به این شیوه میتوان انتخاباتی برگزار کرد که در آن واقعاً مردم تعیینکننده سرنوشت آینده خود باشند.
سن رئیسجمهور هم از دیگر مباحث مهم در انتخابات ریاستجمهوری است. بالاخره مناصب سیاسی هم دورهای دارد و یکروزی فرد باید بازنشسته شود. کارمندان معمولاً نمیتوانند بیش از 30 تا 35 سال کار کنند. حالا اگر فردی بعد از این مدت فعالیت در پستهای مختلف وزارت و نمایندگی مجلس و...، در سن 70 سالگی رئیسجمهور شود و بار دیگر کار خود را آغاز کند، چه توجیهی دارد؟
حقیقت آن است که بازنشستگی تنها برای افراد معمولی نیست و ما که در سمتهای اجرایی بودهایم و به سنین 60 تا 70 سالگی رسیدهایم باید بپذیریم که بهتر است حداکثر در نقش مشاور و نظیر آن فعالیت کنیم و کارهای اجرایی تماموقت مانند ریاستجمهوری را به تدریج به نسلی واگذار کنیم که هم مدعی است و هم توانایی ذهنی و عملی بیش از اغلب ما دارد.
معادلات امروزی در کاندیداتوری که گویی هر کس برای خنثی کردن دیگری آمده است، به نظرم از فلسفه اصلی انتخابات برای مردمسالاری یا مردمسالاری دینی فاصله دارد. امیدواریم وضعیت انتخابات در کشور روزبهروز بهتر شود و به ایدهآلها نزدیک و نزدیکتر شویم.