یک پیشنهاد شاذ و مرزبندیها
مرور یکی از اتفاقهای اخیر برای شناخت فضای سیاسی کشور خالی از لطف نیست. چند روز پیش آقای مهدی نصیری در مصاحبه بیبیسی فارسی پیشنهاد شاذ «جبههای از شاهزاده تا تاجزاده» داد. شاذ از آن جهت که قرابتی بین این دو در جزء و کل سیاست نیست. از تبار و خاستگاه که بگذریم، یکی استقلال از دولتهای خارجی را اصل میداند و دیگری در پی تجمیع نیروهای خارجی علیه حاکمیت با هدف قدرت گرفتن خودش است.
یکی خشونتپرهیز و دیگری تنها معطوف به براندازی با هر روشی است. یکی حامی حقوق فلسطینیان در چارچوب راهبردها و چارچوبهای کمهزینه برای مردم فلسطین است و دیگری از افراطیترین دولت اسرائیل در یکی از جنایتبارترین وقایع تاریخیاش حمایت میکند. یکی جمهوریخواه است و دیگری سلطنتطلب.
یکی در پی گذار به دموکراسی است و دیگری در پی گذار به خودش. اساساً طبیعی است که ائتلاف با «شاهزاده» معنایی ندارد جز پذیرش سروری شاهزاده و حداکثر یافتن جایی ذیل دم و دستگاه او. شاه که با کسی فالوده نمیخورد. کما اینکه در پی تلاش برای مصادره اعتراضات ۹۶ و ۹۸ شعارهای سلطنتطلبانه حتی در شکل واکنشی داده نشد، اما رضا پهلوی با عدهای دیگر شورایی ائتلافی درست کرد که به چند ماه نکشیده برچیده شد.
به هرحال، این پیشنهاد عجیب از جانب آقای نصیری داده شد. پیشنهادی که برای یک برانداز که تنها به «گذار از» با هر هزینه و هر سرانجامی فکر کند شاید معنادار باشد، اما برای آنکه «گذار به» و چگونگی آن را اصل میداند، نمیتواند معتبر باشد.
طبیعی بود که این پیشنهاد دور از ذهن توجه چندانی برنیانگیزد. خاصه آنکه پیش از این افراد دیگری این پیشنهاد را مطرح کرده بودند و هیچ طنینی نداشت. بهعلاوه، مروری بر مواضع و نوع انتخاب مطالب در کانال شخصی آقای نصیری نشان میدهد که در امتداد تغییر و تحولات سریع و شدید ایشان، اندکاندک گرایش خاصی به پهلوی شکل گرفته است.
اما آقای نصیری که عضو هیچ جریان سیاسی خاصی محسوب نمیشود که آن مجموعه را در مظان اتهام و پاسخگویی قرار دهد. پس این همه موضعگیری و مصاحبهها و یادداشتهای قطاری که با شدت و حدت خاصی هم بیان میشوند، به چه معناست؟ بهخصوص که حاصل این هیاهو چیزی جز جدی کردن این ایده و مشابه آن در آینده نیست. اما به نظر میرسد که این محاسبات در موضعگیریها ملاحظه نشده است.
میتوان پذیرفت که برخی افراد در نتیجه فضای شکلگرفته در این باره ورود کرده و حرفی زده باشند. اما نوع ادبیات بهکاررفته و غلظت آن و تعداد زیاد مواضع، با عرض پوزش از بسیاری از افراد محترمی که در این باره ورود کردند، نشان از نوعی انجام وظیفه و ریاکاری سیاسی دارد. شاید بیان غیرمستقیم اما روشن تاجزاده که در پی این هیاهوها و بعد از ملاقات هفتگی با خانواده، فایل صوتی مناظرهاش با مراد ویسی در نقد سلطنتطلبی را بازنشر و در کانالش دیده شد، نمونهای از یک واکنش کافی باشد.
اما سایر واکنشهای شدید و غلیظ، بیش از آنکه نقد آقای نصیری و ایده او باشد، نوعی اثبات خود برای دیگری به نظر رسید. یک موضعگیری غیراصیل که لاجرم بر دل ننشیند. البته برخی دوستان برای اینکه مقصود خود را کامل کرده باشند، لگد غیرمستقیمی هم به دیگران مثل حزب اتحاد زدند و با تیترهای دوپهلو، دورچین غذا را هم فروگذار نکردند.
اما تنها پاسخی هم که آمد، از روزنامه جوان بود که نوشت: مهدی نصیری «باطن» اصلاحطلبان است که «ظاهر» شده است و حالا اصلاحطلبان که سالهاست با باطنی غیر از شخصیت متظاهرشده خود با مردم و نظام روبهرو شدهاند، از اینکه یک تازهوارد قواعد بازی را رعایت نکرده (یا هنوز نیاموخته) و باطن آنان را آشکار کرده است، بهشدت دلخور و هراسان شدهاند و در اقدامی سیستماتیک هر روز یکی از آنان، تکذیب و رد و تکفیر نصیری را برعهده میگیرد!
واقعیت آن است که با بسیاری از مواضع دوستان به صورت مجرد میتوان موافق بود؛ اما آنچه قلمرو یک نیروی سیاسی را در حوزه موضعگیری سیاسی شکل میدهد و به آن اعتبار و وجاهت میبخشد، نوع انتخاب اولویتها و دوز ورود به موضوعات مختلف است. سیاست را این جزئیات معنادار میکند نه حرفهای بزرگی که همه عالم در آن جا شود. این غیرتی که برخی دوستان درباره موضع شخصی یک نفر - از شاهزاده تا تاجزاده - داشتند، بعضاً درباره شرایط خود تاجزاده که هزینه سنگینی را صرفاً بابت نقد صریح و بدون لکنت میدهد، دیده نشده است!
اتفاقات مهمی در کشور رخ میدهد که بعضاً این عزیزان در اظهارنظر پیرامون آنها غایبند. ناگهان چه میشود که اینطور غیورانه و بدون محاسبه نتیجه عملشان به سود یک حرف نسنجیده به میدان میآیند و با آب و تاب موضع میگیرند.
حرف اصلی این یادداشت این است که متاسفانه همینگونه موارد است که اعتبار سیاست در افکارعمومی را مخدوش میکند. به نظر میرسد سیاستی میتواند اعتماد برانگیزد و کسب نمایندگی سیاسی کند که خود را از این شائبهها دور نگه دارد.
در خاتمه بگویم که برخی از عزیزانی که در این چند روز موضع گرفتهاند، اثباتشده هستند و به اصولمداری شناخته میشوند. حداکثر نقد به آنها این است که چرا در این جو قرار گرفتید و به حرفی که قبولش ندارید، بیجهت ضریب بالا دادید. ولی این عزیزان شامل دیگر نقدهای این متن نیستند و انشاالله که جسارت نویسنده را میبخشند.