| کد مطلب: ۴۹۶۹۸

محور پکن-مسکو و امنیت اروپا

در دوران رهبری شی جین‌پینگ، چین امنیت را بر تمامی ملاحظات سیاسی دیگر اولویت می‌دهد. فلسفه رسمی حکومت‌داری این کشور بر اساس «تغییرات بزرگ بی‌سابقه در یک قرن» استوار است که بر افول غرب و در عین حال تداوم هژمونی آمریکا تأکید دارد.

محور پکن-مسکو و امنیت اروپا

در دوران رهبری شی جین‌پینگ، چین امنیت را بر تمامی ملاحظات سیاسی دیگر اولویت می‌دهد. فلسفه رسمی حکومت‌داری این کشور بر اساس «تغییرات بزرگ بی‌سابقه در یک قرن» استوار است که بر افول غرب و در عین حال تداوم هژمونی آمریکا تأکید دارد.

در عرصه بین‌المللی، این رویکرد به معنای آن است که رابطه چین با روسیه، مهم‌ترین مشارکت استراتژیک پکن در رویارویی با ایالات متحده محسوب می‌شود. از این رو، اروپا باید بپذیرد که چین به طور عامدانه به طولانی شدن جنگ در این قاره کمک می‌کند و سیاست خود را بر این اساس بازنگری کند.

سیاست خارجی چین در دوران شی‌جین‌پینگ حول یک پارادایم کلیدی شکل گرفته است: «امنیتی‌سازی همه‌چیز». این رویکرد، که جایگزین اولویت «رشد اقتصادی» پس از اصلاحات سال ۱۹۷۸ شده است، جهان را عرصه یک رقابت استراتژیک با ایالات متحده می‌بیند. شی‌جین‌پینگ با ارائه مفهوم «امنیت ملی کل‌نگر»، حوزه‌هایی از سیاست و اقتصاد گرفته تا فرهنگ و محیط زیست را ذیل امنیت تعریف می‌کند.

این تغییر نگرش به معنای آن است که پکن حاضر است برای حفظ امنیت و ثبات، بخشی از رشد اقتصادی خود را فدا کند. این منطق امنیتی، سیاست خارجی چین و به‌ویژه روابطش با سایر کشورها را هدایت می‌کند و چین را به سمت استفاده از ابزارهای اجبار اقتصادی علیه کشورهایی مانند لیتوانی و استرالیا و همچنین تقویت چشمگیر توان نظامی خود سوق داده است.

در این چارچوب، رابطه با روسیه برای چین اهمیتی حیاتی دارد. این همکاری که در دوران شی و پوتین به سطوح بی‌سابقه‌ای رسیده، بر اساس یک درک مشترک از تهدید از سوی غرب و به‌ویژه آمریکا بنا شده است. بیانیه مشترک فوریه ۲۰۲۲، مانیفستی برای تغییر نظم بین‌المللی موجود بود. با این حال، این یک رابطه نامتقارن است. چین شریک ارشد است و از یک روسیه تضعیف‌شده اما باثبات، منافع زیادی کسب می‌کند. 

نقش چین در جنگ اوکراین نمونه بارز استراتژی این کشور است. پکن با اتخاذ موضع «ابهام استراتژیک»، از ارائه کمک‌های نظامی مستقیم و مرگبار به روسیه خودداری می‌کند تا از تحریم‌های ثانویه و آسیب به روابط اقتصادی‌اش با اروپا جلوگیری کند. با این حال، با تأمین کالاهای با کاربرد دوگانه، حمایت اقتصادی و پوشش دیپلماتیک، به طور مؤثری ماشین جنگی کرملین را فعال نگه داشته است. بدون حمایت چین، ادامه جنگ برای روسیه بسیار دشوار می‌بود.

این رویکرد دوگانه به چین اجازه می‌دهد تا ضمن حفظ ظاهر بی‌طرفی، جنگ را طولانی کند. طولانی شدن جنگ، منابع و توجه غرب را در اروپا تحلیل می‌برد و به چین فرصت می‌دهد تا اهداف خود را در آسیا با فشار کمتری دنبال کند.

تحلیلگران چینی نیز بر این باورند که این وضعیت به نفع چین است و تلاش غرب برای جدا کردن روسیه از چین (یک «نیکسون معکوس») به دلیل تهدید مشترک از سوی آمریکا، شکست خواهد خورد. از نگاه چین، ادامه وضعیت فرسایشی در جنگ اوکراین بهترین سناریو است. پیروزی قاطع روسیه می‌تواند به تقابل مستقیم با غرب منجر شود و شکست کامل روسیه و سقوط رژیم پوتین، یک فاجعه استراتژیک برای چین خواهد بود، زیرا یک متحد کلیدی را از دست می‌دهد و با غربی یکپارچه و جسورتر روبه‌رو می‌شود. در مقابل این واقعیت، سیاست فعلی اروپا در قبال چین که همزمان آن را «شریک، رقیب اقتصادی و رقیب سیستمی» می‌داند، دچار تفرقه و عدم انسجام است. چین از این تفرقه برای پیشبرد اهداف خود بهره می‌برد.

اروپا باید به طور علنی و قاطع، چین را به عنوان «توانمندساز اصلی» جنگ روسیه علیه اوکراین معرفی کند. این کار به شکل‌دهی افکار عمومی و ایجاد پاسخگویی اخلاقی و استراتژیک کمک می‌کند. همچنین اروپا باید ضمن هماهنگی با آمریکا، استراتژی مستقل خود را در قبال چین توسعه دهد تا در برابر نوسانات سیاسی در واشنگتن آسیب‌پذیر نباشد. لازم است که اروپا ابزارهای سیاستی قدرتمندی مانند «ابزار ضداجبار» را برای مقابله با فشارهای اقتصادی چین به کار گیرد و از منافع کوتاه‌مدت اقتصادی به نفع یک رویکرد استراتژیک و منسجم عبور کند.

در نهایت، پیام اصلی این است که اروپا دیگر نمی‌تواند چین را تنها از دریچه اقتصاد ببیند. حمایت چین از جنگی در خاک اروپا، این کشور را به یک بازیگر مستقیم در امنیت قاره تبدیل کرده و نیازمند یک بازنگری بنیادین در سیاست اروپاست.

به کانال تلگرام هم میهن بپیوندید

دیدگاه

ویژه بین‌الملل
پربازدیدترین
آخرین اخبار