| کد مطلب: ۱۶۵۶۵

روزنامه‌نگار نه اینفلوئنسر

هفته پیش، پیشتر از آنکه سقوط بالگرد رئیس‌جمهور صدر اخبار شود و همه بحث‌های کاربران شبکه‌های اجتماعی، به‌خصوص ایکس، حول این اتفاق متمرکز شود، خبر تقدیم جایزه همکار ما، الهه محمدی به روزنامه‌نگاران فلسطینی یکی از ترندهای شبکه‌های اجتماعی بود. این اقدام او مخالف و موافق کم نداشت، مثل هر چیز دیگری در این عالم.

از شوربختی و بد روزگار است که باید بگوئیم این فعل او متهورانه بود. حتی متهورانه‌تر از نوشتن گزارش‌اش از مراسم خاکسپاری مهسا امینی و یا هر گزارش و نوشته دیگرش؛ شوربختانه از این بابت که بدیهی‌ترین عمل اخلاقی در وضعیت فعلی جامعه ما مورد شدیدترین حملات قرار می‌گیرد.

اصلاً فرض بر این بگذارید که عده‌ای طرفدار دوآتشه اسرائیل باشند و دشمنِ حماس، چرا باید زنده کردن نام و گرامی داشتن یاد بیش از ۱۴۰ خبرنگاری که در حین انجام وظیفه‌شان در جنگ غزه کشته شدند، به مذاق‌شان ناخوشایند بیاید؟ غیر از اینکه وضعیت جامعه به جایی رسیده است که قبل‌تر بسیاری از روشنفکران هشدار داده بودند؟

وضعیتِ اینکه یا مثل ما فکر می‌کنید یا شما شأنیتی از انسان بودن ندارید و حتی حق حیات؛ وضعیتی که خلاف همه دیگر جاهای دنیا هیچ اقدام غیرحکومتی‌ای برای دفاع از مردم بی‌پناه غزه صورت نگرفت؛ وضعیتی که جامعه ما به دو دسته تقسیم شده؛ یکی آنها که عینک جهان‌بینی‌شان را از صداوسیما می‌گیرند و دسته دیگر آنها که دل‌به‌دل اپوزیسیون غرض‌دار داده‌اند و معماری فکر و حتی احساسات خود را کامل به دست آنان سپرده‌اند.

در این میان آنکه می‌خواهد جانب حقیقت باشد و نه سمت‌وسویی خاص، هر لحظه در تیررس تندرویان دو قطب جامعه قرار دارد. یک وقت جاسوس می‌خوانندش، زمانی هم می‌گویند این هم از خودشان است. این شرایط بیش از هر زمان دیگری حقیقت‌طلبی و کنشگری مبتنی بر اخلاق را سخت می‌کند. مصداق شعر عطار که میخانه و مسجد، هر دو برای آنکه نمی‌خواهد مرعوب هیچ قدرتی شود، حرام می‌شود.

باری، کار روزنامه‌نگاری اگر ذیل کار روشنفکری تعریف شده باشد و نه به مثابه یک تکنسین، همان کاریست که الهه محمدی انجام داد. اینکه فارغ از هر چیزی، تاکید می‌کنم مطلقاً هر چیز دیگری، روزنامه‌نگار باید که هر لحظه نسبت خودش را با حقیقت روشن کند. این تفاوت عمده کار روزنامه‌نگاری با اینفلوئنسری یا بخوانید شیادیست.

اینفلوئنسری به حقیقت کار ندارد، به بازار حقیقت کار دارد. بازار حقیقت یعنی آنچه در آن لحظه ترند روز است، آنچه به هر دلیلی از نظر جماعت حقیقت پنداشته می‌شود. اینفلوئنسر کار به این ندارد که حقیقت چیست، می‌خواهد سرمایه اجتماعی مقبولیت و محبوبیتش را از دست ندهد.

نگاه می‌کند که در بازار حقیقت چه چیزی بورس است و اگر خلاقیتی داشته باشد آن را در بسته‌بندی‌ جذابی ارائه می‌دهد. حتی همین‌قدر هم خلاقیت نداشته باشد هیچ اشکال ندارد، کافیست حرف و کلامی بگوید که با فهم عرفی آن لحظه و بورس بازار حقیقت هم‌آوایی داشته باشد تا این محبوبیت استمرار پیدا کند. هرچه این هم‌آوایی کمتر شود، مقبولیت کاسته می‌شود و حمله‌ها بیشتر.

کار روزنامه‌نگاری حقیقی این نیست اما. روزنامه‌نگاری حقیقی نه به خدمت قدرت سیاسی در می‌آید و نه مبهوت و منقادِ قدرت اجتماعی می‌شود. کار روزنامه‌نگاری حقیقی تاباندن نور بر تاریکی‌هاست؛ بر نقاطی که هیچ قدرتی بر آنها نور نمی‌تاباند.

روزنامه‌نگار و هرآن‌کس که حقیقت بر هر چیز دیگری برایش اولویت داشته باشد، هرگز آن را فدای محبوبیتش نمی‌کند. آنکه برای مظلومی گریبان چاک می‌کند و عربده می‌کشد و برای مظلوم یا مظلومان دیگری لب از لب نمی‌گشاید در بهترین حالت جاهلیست که دیگرانی بر ذهن و ضمیرش سیطره دارند.

در بیشتر اوقات هم آنان‌که بر ظلمی چشم می‌بندند و ظلمی دیگر را رسوا می‌کنند، هر کاری می‌کنند ربطی به حقیقت‌طلبی و آزادخواهی‌شان ندارد.

درست است که سقراط گفته است که افراد هرچه نزدیکتر به ما باشند، بیشتر مستحق اخلاقی زیستن ما هستند و بسیاری از پژوهشگران اخلاق هم این گزاره را متقن شمردند، اما واقعاً امروزه کسی می‌تواند منادی آزادی‌خواهی و حقیقت‌طلبی باشد و چشم بر آنچه در چند ماه اخیر در غزه اتفاق افتاد ببندد؟

اخبار مرتبط
دیدگاه
آخرین اخبار
پربازدیدها
وبگردی