| کد مطلب: ۱۶۳۰۳
روزنامه‌نگاری در میدان مین

در نشست «موانع امنیت شغلی روزنامه‌نگاران و راه‌های تقویت آن» مطرح شد

روزنامه‌نگاری در میدان مین

«تضعیف رسانه‌ها به‌واسطه برخوردهای قهرآمیز»؛ این خلاصه حرف‌های سخنرانان میزگردی با عنوان«موانع امنیت شغلی روزنامه‌نگاران و راه‌های تقویت آن» است که به‌تازگی در مدرسه روزنامه‌نگاری و مطالعات رسانه بهاران و با حضور مهدی رحمانیان، مدیرمسئول روزنامه شرق، کامبیز نوروزی، حقوقدان رسانه‌ای و سعید ارکان‌زاده‌یزدی، مدرس و روزنامه‌نگار برگزار شد.

کامبیز نوروزی روزنامه‌نگارانی را که می‌خواهند مستقل باشند روزنامه‌نگاران حرفه‌ای خواند که نمی‌خواهند پژواک صدای حاکمیت باشند و مدام در معرض انواع و اقسام خطرند. مهدی رحمانیان زیست رسانه‌ای را به حرکت در یک میدان مین بدون نقشه تشبیه کرد؛ میدان مینی که به گفته او هر آن ممکن است پای روزنامه‌نگاران روی یک مین برود، مین منفجر و کارشان تمام شود. سعید ارکان‌زاده هم فلسفه رسانه‌ای موجود در ایران را چیزی شبیه مهندسی فرهنگی دانست که به فلسفه آزادی رسانه‌ها قائل نیست و باید برای چشم‌انداز بهتر و دگرگونی در حوزه رسانه منتظر ماند و کج‌دار و مریز طی کرد.

وضعیت دوگانه روزنامه‌نگاری در ایران

کامبیز نوروزی که اولین سخنران این میزگرد بود، حرف‌هایش را با وام گرفتن از عنوان برنامه، درباره امنیت شغلی روزنامه‌نگاران آغاز کرد؛ موضوعی که به گفته او مبتلابه سه دهه اخیر برای روزنامه‌نگاران بوده است. او در تعریف امنیت شغلی گفت: «من مفهوم امنیت شغلی را در معنی کلی‌تر ثبات شغلی می‌دانم. ذیل این مفهوم با دو مفهوم دیگر روبه‌روییم؛ یکی امنیت شغلی و دیگری امنیت حرفه‌ای. امنیت شغلی به روابط بین روزنامه‌نگار و کارفرما برمی‌گردد. در این مفهوم، ضوابط و قواعد کار مورد بحث است. مثل برخورداری از حقوق و مزایا، مصونیت از اخراج و حقوق مختلفی که در قانون کار برای افراد در نظر گرفته شده است. در مفهوم امنیت حرفه‌ای، مقصود محفوظ ماندن روزنامه‌نگار از تعرض به سبب انجام وظیفه حرفه‌ای است.»

به گفته نوروزی روزنامه‌نگار در هر حوزه‌ای که کار می‌کند، باید از تعرض مصون باشد: «این تعرض عموماً از سوی سازمان‌های حکومتی اتفاق می‌افتد. درواقع رابطه بین روزنامه‌نگار و حاکمیت در این بخش پررنگ است. مثل اینکه یک روزنامه‌نگار عکس، خبر یا مقاله‌ای منتشر می‌کند و بعد به‌واسطه آن باید پاسخگوی مراجع امنیتی یا قضایی باشد.»

او رسانه‌ها را به چند دسته تقسیم کرد: «دسته اول، نشریاتی که رؤسای مؤسسات‌شان را رهبری منصوب می‌کنند، مثل کیهان و اطلاعات. این دسته ثبات اداری و مدیران مسئول ثابت دارند و در دوران طولانی تغییری هم در آنها اتفاق نمی‌افتد. دسته دوم رسانه‌هایی هستند که رسماً متعلق به سازمان‌ها یا وزارتخانه‌های خاصی هستند. وضعیت این رسانه‌ها، تابع تغییراتی است که در مدیریت بالادستی آنها اتفاق می‌افتد. مثلاً روزنامه همشهری در زمان آقای کرباسچی راه‌اندازی شد، بعد از مدتی شهردار تهران عوض شد و به تناسب این تغییرات، مدیریت این روزنامه هم دچار تغییر شد. دسته سوم رسانه‌هایی هستند که متعلق به سازمان خاصی نیستند اما به تعبیری وابسته‌اند. مثل خبرگزاری فارس، روزنامه فارس و تسنیم. دسته چهارم خبرگزاری‌ها و روزنامه‌هایی‌اند که مستقل هستند و متعلق به بخش خصوصی‌اند. مثل روزنامه‌های شرق، اعتماد، ابتکار، دنیای اقتصاد، هم‌میهن، سازندگی و جهان صنعت.»

به گفته او هم امنیت شغلی و هم حرفه‌ای در این چهار دسته به نحو تبعیض‌آمیز و ناروایی متفاوت است: «در دسته اول، روزنامه‌نگاران و مسئولان آن، حقوق و مزایا و ثبات شغلی خوبی دارند. تا به حال اتفاق نیفتاده که روزنامه‌نگاری از این رسانه‌ها احضار شود. اگر از مدیرمسئول کیهان شکایت شده در مراجع قضایی با تسامح بسیار زیادی با او برخورد شده است. البته این کار خوبی است اما کاش این کار خوب برای بقیه روزنامه‌ها هم اتفاق بیفتد که با تسامح با آنها برخورد شود. در دسته دوم، وضعیت رسانه‌ها وابسته به وضعیت مسئولان بالادستی است. مثلاً زمانی که آقای کرباسچی شهردار تهران و روزنامه همشهری به این طیف نزدیک‌تر بود، حتی همشهری توقیف هم شد و بعضی روزنامه‌نگارانش محاکمه هم شدند. این اتفاق برای روزنامه ایران هم افتاد. در دسته رسانه‌های نزدیک به سازمان‌ها، هم امنیت شغلی مناسبی وجود دارد و هم امنیت حرفه‌ای. کسی با آنها کاری ندارد درحالی‌که مطالب بسیار قابل نقدی از نظر حقوقی در این رسانه‌ها منتشر می‌شود.»

این حقوقدان در ادامه گفت: «این سه دسته در قالب گفتمان حاکم در بخشی از نظام حرکت می‌کنند و معمولاً مُبلغ سیاست‌های حاکم‌اند و با آنها کاری ندارند. اما مهمترین موارد نقض امنیت شغلی و حرفه‌ای دقیقاً شامل آن دسته از رسانه‌های کشور می‌شود که مروج روزنامه‌نگاری حرفه‌ای‌اند. یعنی نشریات وابسته به بخش خصوصی که از هیچ نهاد آشکار و پنهانی هم رانت و بودجه‌ای نمی‌گیرند.»

به گفته نوروزی بنابراین امنیت حرفه‌ای و شغلی روزنامه‌نگاری در ایران وضعیت دوگانه‌ای دارد: «هرگاه رسانه به هسته قانونی قدرت نزدیک‌تر است، از امنیت حرفه‌ای برخوردار است. آقای عباس عبدی برای این دسته از رسانه‌ها عنوان بوق را به کار می‌برد. رسانه‌هایی که در داخل نظام حرکت و نظام حقوقی را رعایت می‌کنند، اما مایل نیستند فقط پژواک سیاست‌های حاکم باشند، هم در خطر توقیف‌اند، روزنامه‌نگاران‌شان در خطر بازداشت‌اند و انواع مخاطرات دیگر آنها را تهدید می‌کند. روزنامه‌نگاران این رسانه‌ها در وضعیت مالی بسیار بدی هم قرار می‌گیرند.»

رسانه‌داری در ایران، دوی با مانع

در ادامه این نشست مهدی رحمانیان، مدیرمسئول روزنامه شرق از تجربه شروع کار رسانه‌ای‌‌اش و البته موانعی که بر سر راهش قرار گرفته، گفت: «من از سال ۱۳۷۷ رسماً کار رسانه می‌کنم. هفته‌نامه شرق را در زاهدان راه‌اندازی کردیم و حدود چهار سال بعدش به روزنامه تبدیل شد. سال ۱۳۸۲ هم روزنامه رسماً در تهران راه‌اندازی شد. من اگر بخواهم از مشکلات و موانع روزنامه‌نگاری در ایران بگویم، شرح حال شرق را باید بگویم تا درک شود که رسانه‌ها در ایران در چه وضعیتی قرار دارند.»

از نظر رحمانیان، سال ۱۳۸۲ که روزنامه شرق راه‌اندازی شد، سال متفاوتی بود: «یا روزنامه‌های حرفه‌ای توقیف یا به شکلی از چرخه رسانه حذف شده بودند و شرق در یک موقعیت خاص متولد شد و به دلیل اینکه کسانی که کار حرفه‌ای روزنامه‌نگاری می‌کردند در این روزنامه جمع شده بودند، ما روز اول با تیراژ ۵۰ هزارتا در تهران منتشر شدیم. تیراژی که قابل‌توجه و ۵۰ درصد آن هم برگشتی بود. این تیراژ رفته‌رفته بیشتر شد و ما به تیراژ ۱۰۵ هزارتا در روز رسیدیم. اما در همان سال انتخابات مجلس بود و روزنامه به مدت دو هفته از سوی دادستانی توقیف شد.»

به گفته او، توقیف روزنامه مثل هواپیمایی است که موقع تیک‌آف به آن شلیک می‌کنند: «برای ادامه کار روزنامه‌نگاری، توقیف مهمترین مانع رسانه‌ها در ایران است. بعد از توقیف اول، ما ادامه دادیم و روزنامه سعی کرد با همان انرژی ادامه دهیم. در سال ۱۳۸۵ دوباره شرق توقیف شد. این توقیف حدوداً شش ماه طول کشید. مانع دوم انقطاع تجربه است. یک تعداد خبرنگار حرفه‌ای مثل یک تیم فوتبال با هم هارمونی پیدا کردند و وقتی که شش ماه یک روزنامه توقیف می‌شود، خبرنگار نمی‌داند که کی این روزنامه رفع توقیف می‌شود و طبیعتاً هم نمی‌تواند صبر کند و درنهایت از آن رسانه یا از کشور خروج می‌کند یا شغلش را عوض می‌کند.»

رحمانیان گفت: «در سال ۱۳۸۶ بعد از رفع توقیف روزنامه را راه‌اندازی کردیم و حدود دو ماه منتشر کردیم که برای بار سوم توقیف شدیم. توقیف قبلی و این‌بار از سوی هیئت‌ نظارت بر مطبوعات صورت گرفت. در اغلب این پرونده‌ها هم ما بعداً تبرئه شدیم. این توقیف دوسال‌ونیم طول کشید. بالاخره هر خبرنگار وفاداری هم که باشد، باید یک جایی برای خودش پیدا کند. ما با پوست کلفتی بعد از دوسال‌ونیم مجدد روزنامه را منتشر کردیم. برای بار چهارم در مهرماه ۱۳۹۱ توقیف شدیم. این دفعه سه‌ماه و ۱۰ روز طول کشید. همان موقع وقتی با مسئولان قضایی صحبت می‌کردم، گفتم ما چند بار توقیف شدیم و بعدش تبرئه شدیم. گفت شما می‌توانید بروید شکایت کنید. گفتم به کی شکایت کنیم؟ در هر حال از سال ۱۳۹۱ تا الان درحال انتشار شرق دوره پنجم هستیم.»

زیست رسانه، زیست در بحران

به گفته رحمانیان وقتی این چیزها را کنار هم می‌گذارید می‌بینید که زیست رسانه در ایران، زیست در بحران است: «یعنی ما مدام در یک بحران زیست می‌کنیم. یا به تعبیری، حرکت در یک میدان مین بدون نقشه است. هر آن ممکن است پایمان روی یک مین برود و منفجر شود و کارمان تمام شود. برخورد سلیقه‌ای از نظر رحمانیان مانع سوم است: «یعنی خط قرمزهایی که وجود دارد خط قرمزهای مشخصی نیست. من به تجربه یاد گرفتم که در چه چیزهایی باید احتیاط کنیم و روی چه مسائلی اصلاً کار نکنیم. اما واقعاً باز هم می‌بینیم که مثلاً مطلبی نوشته می‌شود و بخشی از سیستم از آن خوشش نمی‌آید و همین مانع بعدی می‌شود.»

او گفت: «رسانه همزاد بشر است اما رسانه به‌معنای امروزی‌اش از غرب وارد شده و مهمترین عنصری که در رسانه تعیین‌کننده است، انسان است. این انسان نیاز به امید دارد؛ اگر این امید را از آدم‌ها بگیرند دیگر رسانه هم نمی‌تواند سرپا باشد و جلو برود.»

مدیرمسئول روزنامه شرق در ادامه گفت، وقتی یک رسانه چهاربار توقیف می‌شود از همه جهت آسیب می‌بیند: «هم نیروی انسانی و هم اقتصادی‌اش دچار مشکل می‌شود. الان موانع بر سرکار رسانه‌ها در دنیا وجود دارد و اینگونه نیست که فقط ما با مانع روبه‌رو باشیم ولی ما علاوه بر تمام موانع در کشورهای دیگر، مانع داریم. ما در سال‌های گذشته با چند بحران روبه‌رو بودیم: یکی بحران تحریم بود؛ کاغذ و مرکب با افزایش قیمت مواجه شده که آسیب زده است. البته این موضوع درباره رسانه‌های مستقل است. کرونا که آمد واقعاً آسیب جدی‌ای به ما زد. زمانی تیراژ روزنامه‌ها و مجلات به ۲۰ میلیون می‌رسید اما من الان مطمئنم که تیراژ روزنامه‌های ما زیر ۲۰۰ هزارتاست.

زمانی «همشهری» به تنهایی ۴۵۰ هزار تا تیراژ داشت، «صبح امروز» ۷۰۰ هزار تیراژ داشت. دوستان‌مان در روزنامه «خرداد» می‌گفتند ما وقتی شروع به چاپ می‌کردیم تا فردا غروبش مشغول چاپ بودیم و مشتری هم داشت. الان رسانه‌های مکتوب ما برای توزیع‌شدن، پول پرداخت می‌کنند. خنده‌دار است که روزنامه باید بفروشد اما الان خیلی از روزنامه‌ها فروش ندارند و برای توزیع، پول می‌دهند. وقتی وضعیت اقتصادی خوب نیست و بنگاه‌ها یا تعطیل یا نیمه‌تعطیلند، بخش آگهی روزنامه هم آسیب می‌بیند و این باعث می‌شود که رسانه نتواند آنطور که باید ظهور و بروز داشته باشد.»

به گفته رحمانیان یک مشکل دیگر هم موضوع مجوز رسانه‌هاست: «ما الان نزدیک ۱۳ هزار مجوز رسانه داریم. تا آنجایی که من می‌دانم هیچ جای دنیا اینگونه نیست. خود همین ساختن شبه‌رسانه‌ها باعث شده که رسانه مفهوم خودش را از دست بدهد. موضوع دیگر خارج شدن مرجعیت رسانه‌ای از داخل کشور است. هرچند مرجعیت سیاسی هم در کشور در حال از دست رفتن است. یعنی رسانه وقتی اعتبار نداشته باشد به آن مراجعه نمی‌شود. وقتی این موضوعات را با هم جمع می‌کنیم، باید به کسانی که الان در عرصه رسانه کار می‌کنند، به‌عنوان یک هنرمند نگاه کنیم که با یک هنر ویژه دارند کاری می‌کنند که به‌شدت سخت و زیان‌آور است. البته در حوزه تامین اجتماعی هم این شغل، شغل سخت و زیان‌آوری است گرچه رعایت نمی‌شود.»

او در ادامه گفت: «وقتی همه این موارد را کنار هم می‌گذاریم، می‌بینیم که مدیریت و خبرنگاری در رسانه سخت است. موانع بیرونی‌ای که حکومت بر سر راه رسانه می‌گذارد مسئله‌ای است که هیچ‌وقت حل نشده است. از قبل از انقلاب این موضوع بوده و بعد از انقلاب هم ادامه پیدا کرده است. اخیراً وزارت ارشاد یک رتبه‌بندی برای رسانه‌ها در نظر گرفته است و روزنامه جوان رتبه یک رسانه‌های ایران شده است.

این موضوع با هیچ متر و معیاری قابل پذیرش نیست. من به کارکنان این روزنامه احترام می‌گذارم ولی اگر بخواهیم واقعیت را بگوییم روزنامه‌ای مثل «دنیای اقتصاد»، رتبه‌ی یکِ روزنامه‌ها را دارد؛ از نظر تیراژ، تعداد صفحات، نیروی انسانی و تخصصی بودن. در این رتبه‌بندی ۱۰ روزنامه در رتبه یک است و ۱۰ روزنامه در رتبه دو. روزنامه‌هایی مثل شرق و اعتماد در رتبه دو قرار گرفته‌اند. همه این‌ها را که جمع می‌کنیم، می‌بینیم که رسانه‌داری در ایران دوی با مانع است. یعنی مدام باید از موانع بپریم تا شاید به هدفی که می‌خواهیم برسیم.»

photo_2024-05-18_16-18-33

کدام روزنامه‌نگاری

سعید ارکان‌زاده حرف‌هایش را با محکوم کردن وضعیت اینترنت در ایران شروع کرد و گفت، بسیار جای تأسف است که الان مهمترین رسانه ایران یعنی همان اینترنت در سیاه‌ترین روزهای خودش است.

او روی نیروی کار روزنامه‌ها، یعنی روزنامه‌نگاران دست گذاشت و وضعیت حال حاضر آنها را بررسی کرد: «در تجربه روزنامه‌نگاری در ایران در ۱۵ سال اخیر احتمال حفظ شغل توسط روزنامه‌نگاران در روزنامه خیلی پایین است. البته باید بپرسیم که کدام روزنامه‌نگاری؟ ما انواع روزنامه‌نگاری داریم؛ یک روزنامه‌نگاری حکومتی و یک روزنامه‌نگاری مستقل داریم که هدف‌شان تجارت و پول درآوردن است، اما یک روزنامه‌نگاری سوم هم داریم که اسمش را می‌گذارم روزنامه‌نگاری حرفه‌ای. هدف این روزنامه‌نگاری خیر عمومی است.

سطح امنیت شغلی در این سه دسته به‌کلی متفاوت است. هرچند در زمان تاسیس روزنامه‌های غیرحرفه‌ای هم ما روزنامه‌نگاران حرفه‌ای داشتیم. هرکدام از این سه دسته یک اخلاق حرفه‌ای دارند اما اگر بخواهند دسته‌بندی رسانه‌شان را عوض کنند شغل‌شان را از دست خواهند داد. چنانچه کسانی که روزنامه ایران و همشهری را راه انداختند، الان نمی‌توانند در آن روزنامه‌ها کار کنند. غیر از امنیت شغلی، تفاوت در سطح دستمزد، فرهنگ سازمانی و اخلاق حرفه‌ای روزنامه‌نگاری هم داریم.»

او گفت که ثبات شغلی یعنی اینکه روزنامه‌نگاران در سطح خودشان بمانند یعنی مثلاً یک روزنامه‌نگار در روزنامه خودش بماند: «البته روزنامه‌نگاران حرفه‌ای، نه کسانی که مانند کارمندند. شاید چندصد انسان در این کشور در حال انجام روزنامه‌نگاری حرفه‌ای‌اند. این افراد باید مدام در رسانه‌ها جابه‌جا شوند، حوزه خبری‌شان را مدام تغییر دهند و قالب محتوایی‌شان را هم باید عوض کنند. این تغییرات مدام باعث‌شده که تجربه روزنامه‌نگاری در این صنف انباشته نشود. یکی از نمودهایش هم این است که ما یک روزنامه‌نگار حرفه‌ای سن‌وسال‌دار که تمام‌وقت در یک روزنامه مشغول به کار باشد، خیلی کم داریم.»

به گفته رحمانیان میزان دستمزدها هم موضوع مهمی است: «نمی‌دانم چه اتفاقی افتاده که دستمزد روزنامه‌نگاری معمولاً کف دستمزدهای موجود در بازار کار است. مشکلات دیگری مانند فناوری هم وجود دارد. فناوری‌ها کمک کردند که روزنامه‌ها بیشتر دیده شوند. مثلاً الان صفحه‌های مجازی روزنامه‌های شرق و هم‌میهن خوب کار می‌کنند اما یکسری روزنامه‌نگار هستند که مثلاً پادکستر یا یوتیو‌بر شده‌اند. این فری‌لنسری ازقضا به ثبات شغلی افراد کمک کرده‌، اما همه نمی‌توانند این کار را انجام دهند.»

او در ادامه گفت: «موضوع مهم دیگر این است که روزنامه‌نگارها به سوژه‌های امنیتی تبدیل شده‌اند. روزنامه‌نگارها سوژه‌های اجتماعی و فرهنگی نیستند. مدام در معرض یک اتفاق‌اند و به‌عنوان یک خطر به آنها نگاه می‌شود، نه افرادی که همراهند. همین موضوع استرس و ریسک کار روزنامه‌نگاران را بالا می‌برد. فرقی هم ندارد در چه حوزه‌ای بنویسند. یعنی ممکن است شما یک چهره ورزشی باشید اما تبدیل به یک سوژه امنیتی شوید. اقتصاد ضعیف نگه‌داشته‌شده‌ی رسانه‌ها، موضوع دیگری است. نگذاشتند که پول در رسانه‌ها بچرخد. هروقت تیراژ و فروش رسانه‌ها بالا می‌رفت تن و بدن مدیرانش بیشتر می‌لرزید. گویی دست‌هایی وجود داشت که اقتصاد رسانه‌ها را ضعیف نگه می‌داشت.»

به اعتقاد ارکان‌زاده، دستمزدهای کم و برخوردهای قضایی مزید بر علت شد که انباشت رسانه‌ها کم باشد: «سطح بسیار پایین آزادی در رسانه‌ها در ایران مسئله‌ساز است. قبل از انقلاب هم این موضوع وجود داشت اما اینگونه نبود که خط قرمزها اینقدر سیال باشد. یکسری خطوط قرمز روشن وجود داشت مثل اینکه به خاندان سلطنت و انقلاب سفید نپردازید. برخوردهای ساواک هم وجود داشت و دفتر نخست‌وزیری اعمال نظر می‌کرد اما ماجرا اینقدر سیال نبود. الان اینقدر خط قرمز وجود دارد که یک روزنامه‌نگار بعد از مدتی می‌گوید من اصلاً دارم چه کار می‌کنم؟ و از این کار زده می‌شود.»

ارکان‌زاده گفت که همه این ماجراها باعث شده که روزنامه‌نگاری از یک شغل تمام‌وقت به یک شغل پاره‌وقت تبدیل شود که نمی‌شود با آن معیشت یک خانواده را چرخاند و تبدیل به تفنن شده است: «تعداد اندک روزنامه‌نگارهایی که در کارشان مانده‌اند، به شغل دیگری رو آورده‌اند و کار تولید محتوا و مارکتینگ می‌کنند.»

راهکارهایی برای روزنامه‌نگاری

در بخش آخر این نشست، کامبیز نوروزی موانع امنیت شغلی روزنامه‌نگاران را برآیندی از حقوق و آزادی‌های رسانه دانست: «اگر سطح حقوق و آزادی رسانه‌ها بالا باشد قطعاً امنیت شغلی و حرفه‌ای روزنامه‌نگاران هم بالا می‌رود. امنیت شغلی و حرفه‌ای هم مؤثرند. دو دسته از نشریات از موضوع برخوردها با آزادی کاملاً در امان هستند: رسانه‌های حکومت یا نزدیک به حکومت. سطح حقوق و مزایای آنها نسبت به بقیه رسانه‌ها بسیار بالاتر است و امتیازات دیگری هم دارند.

روزنامه‌‌نگاران این رسانه‌ها به‌ندرت تحت تعقیب کیفری قرار گرفته‌اند. موجودیت خودشان هم در امان است و به خوبی هم از این حق بهره‌برداری می‌کنند. اما این دسته اثر منفی در کیفیت روزنامه‌نگاری دارند؛ مثل هر کالای دیگری برای جلب مخاطب باید کیفیت ارائه شود. به‌ویژه در عصر ارتباطات که سطح پسند مخاطب بالا رفته است. زمانی بود که ساعت سه بعدازظهر باید در صف می‌ایستادیم که بتوانیم یک کیهان بخریم. الان اینگونه نیست؛‌ پلتفرم‌هایی وجود دارد که سطح تقاضا را ارتقاء داده است. روزنامه‌ها باید بیشتر بفروشند تا درآمد داشته باشند اما وقتی منبع درآمدی ثابت باشد این مشکل وجود ندارد. این شیوه روزنامه‌نگاری دولتی است که میانگین کیفیت روزنامه‌نگاری را پایین می‌آورد.»

نوروزی گفت ما با مخاطبی طرفیم که در کانون دنیای رسانه‌ای‌شده به انواع و اقسام منابع خبری دسترسی دارد و سطح تقاضای رسانه‌ای‌اش ارتقاء پیدا کرده است: «موقعی بود که یک روزنامه کیهان بود و یک صفحه حوادث، اما الان ببینید چقدر مشابه این صفحه‌های حوادث زیاد شده و اکنون حوادث‌نویسی روزبه‌روز سخت‌تر می‌شود. افزایش روزنامه‌نگاران آماتور در رسانه‌های حرفه‌ای نکته دیگری است.

در یک رسانه حرفه‌ای هیچ‌وقت کسی که دو سال کار کرده، نباید درگیر صفحه شود؛ چون قرار است مثلاً در صفحه  گزارش یک روزنامه گزارش‌های حرفه‌ای منتشر شود که مخاطب آنها را ببیند و بخواند و چون دغدغه یک نشریه خصوصی دیده‌شدن است. اما در رسانه‌هایی که به‌دلیل برخورداری از بودجه‌ها و درآمدهای خاص و به‌دلیل اینکه کارکردشان نه جلب مخاطب بلکه ابلاغ یک سری پیام‌هاست، کار حرفه‌ای دیگر اهمیتی ندارد. افراد در این رسانه‌ها در سمت‌هایی می‌نشینند که اصلاً جایگاه‌شان نیست. مثلاً صداوسیما را ببینید؛ مدیران شبکه‌هایش با چه رزومه‌ای در این جایگاه‌ها نشسته‌اند؟ چون قرار نیست کار حرفه‌ای در این رسانه صورت بگیرد، بلکه قرار است پروپاگاندا صورت بگیرد که وظیفه‌اش ابلاغ پیام است و برای ابلاغ پیام لازم نیست فرد تخصص خاصی داشته باشد.»

به گفته او، بار منفی این الگوی روزنامه‌نگاری روی روزنامه‌نگاری مستقل می‌ریزد: «آنجاست که اگر نیلوفر حامدی و الهه محمدی یک خبر حرفه‌ای منتشر می‌کنند، باید بابت آن ۱۷ ماه بازداشت شوند. اینجاست که هر یادداشت‌نویس باید به ۱۰ فاکتور مختلف فکر کند که هرکدام از این کلمات ممکن است به کجای قدرت بربخورد و واکنش‌برانگیز شود؟ امنیت حرفه‌ای خود مؤسسات هم متضرر می‌شود و سرمایه‌های مادی و معنوی آن دچار آسیب می‌شود. الان نشریات ما قلمرو شهری هم ندارد چه برسد به بین‌المللی. چون کسی نیست که در حوزه مطبوعات سرمایه‌گذاری کند.»

او در آخر گفت که علاقه عمیق درونی دلیل ماندن روزنامه‌نگارها در رسانه‌هاست: «درآمدشان کفاف فرد را هم نمی‌دهد، مدام در معرض انواع خطرها هستند، مدام باید دلشان بلرزد که الان از کجا زنگ می‌زنند و باید به نهاد خاصی مراجعه کنند. باید حق کسب و انتشار خبر شناسایی شود و مورد احترام باشد. وقتی رسانه مستقل داخلی را به این شدت تضعیف می‌کنید، چشم جامعه از داخل به خارج دوخته می‌شود.»

سعید ارکان‌زاده هم درباره راهکارها برای بهتر شدن وضعیت رسانه‌ها گفت: «آزادی رسانه‌ها و آزادی بیان، راهکار اصلی است. آزادی نسبی‌ای که روزنامه‌نگاران بتوانند درست کار کنند. در این صورت رسانه‌ها قوی می‌شوند، اقتصادشان می‌چرخد و خودمختاری رسانه اتفاق می‌افتد. حکومت باید کمترین دخالت را در امور رسانه‌ها داشته باشد. زیرساخت‌های نوین ارتباطاتی هم باید فراهم باشد. اما همه این ماجراها بسته به این است که باید اتفاقاتی فراتر از داستان رسانه‌ها صورت بگیرد. فلسفه رسانه‌ای موجود چیزی شبیه مهندسی فرهنگی است. این فلسفه به آزادی رسانه قائل نیست و باید برای چشم‌انداز بهتر و دگرگونی در حوزه رسانه منتظر ماند و کج‌دار و مریز طی کرد.»

 عکس: GettyImages

دیدگاه

ویژه جامعه
  • عده‌ای فکر می‌کنند با پند و اندرز و کارهای اخلاقی می‌توان به صلح رسید؛ اما واقعیت می‌گوید که اینگونه نیست.

  • در غیاب آمارهای رسمی مربوط به خشونت علیه زنان، این گزارش‌های غیررسمی، رسانه‌ای و اطلاعات منتشر شده در شبکه‌های اجتماعی…

  • روز گذشته یکی از کسب‌وکارها در حوزه فناوری، نشستی برگزار کرد تا پس از پنج سال هم از تولید محصولش که یک ردیاب خودروست،…

سرمقاله
پربازدیدترین
آخرین اخبار