زبان سرخ رسانه؛ چراغ خانه قدرت
رسانه، دیدهبان قدرت است و اگر این کارکرد به انجام نرسد، خود نهاد قدرت، متضرر بزرگ خواهد بود. صاحبان قدرت، قدر زبان سرخ رسانههای آزاد را بدانند. نگاه امنیتی به روزنامهنگاران جسور و بیپروا را بردارند و جای آن، دست حمایتگرانه بگذارند. قدرت اگر خردمند باشد، میداند که تحمل رسانه، حفظ خویش است.
رسانه آزاد تهدید نیست، بلکه فرصت است؛ فرصتی برای اصلاح درونزا، برای بازسازی اعتماد و برای دوام یک نظام سیاسی. رمز پایداری دولتها در جهان امروز، وجود سازوکاری خوداصلاحگر از مسیر رسانههای مستقل و منتقد است. روزنامهنگاران صریح و حقیقتگو، دشمن نیستند. زبان سرخ آنان، نعمتی بزرگ برای هر حکومت خردمند است. آنانکه از سر ناآگاهی یا سوءتدبیر، نقد رسانه را مخل امنیت میپندارند، درحقیقت کشور را از مهمترین پشتوانه استراتژیک خود محروم میکنند.
دشمنان این سرزمین، از بستن دهان رسانههای آزاد و میداندادن به دروغگویان رسمی، بیش از هر سلاح دیگری بهره میبرند، چراکه بیاعتمادسازی، همان نقطهای است که امنیتملی از درون تهی میشود. در ماههای اخیر، روند نگرانکنندهای بابشده و آن توقیف وبسایت رسانههای آنلاین و کاغذی در چارچوب رویههایی سلیقهای است. چنین اقداماتی بیتردید مصداق تحدید آزادی اطلاعرسانی و تهدید فعالیت مطبوعات مستقل است.
حاکمیت و نهادهای مسئول بدانند که مدارا و تحمل در برابر رسانه، نشانه ضعف نیست. نیتخوانی و برخورد سلیقهای با رسانهها، بریدن شریانهای شفافیت است. متأسفانه برخی مراکز فراقانونی برای کنترل قلمهای مستقل، در پستو نشستهاند و با عینک بدبینی، اهل رسانه را رصد میکنند. این رویکرد بهنفع نظام نیست.
زبان سرخ روزنامهنگاران مستقل، گرچه گاه تلخ و گزنده بهنظر میرسد، اما درحقیقت نوشداروی سلامت جامعه است. نقد صادقانه آنان، اگر مجال بروز یابد، پیشازآنکه فساد ریشه بدواند و استخوانسوز شود، آن را از بن میخشکاند. تاریخ، گواهی روشن است بر این حقیقت که هرگاه رسانهها آزاد بودهاند، دولتها از سقوط و فسادهای بزرگ در امان ماندهاند.
در یک نوشته تحقیقی دکتر محسنیانراد، پژوهشگر ارتباطات، آورده که مطبوعات ایران از ابتدای انتشار، 80 سال در انحصار دولت، ابزار مدح و ثنای مقامها و ماشین تبلیغاتی دولت بوده است. سپس حدود 19 سال، اگرچه انحصار دولت پایان یافته و ملت نیز مطبوعات منتشر میکردند، مجازاتهای غیرقانونی روزنامهنگاران و توقیفهای متعدد، سبب شده بود که آنها در شرایط خفقان بهسر برند.
حدود 19 سال دیگر، اگرچه فشار مستقیم حکومت دیده نمیشود، مجازاتهای غیرقانونی، توقیفهای سلیقهای و تبعیضها منتهی به شکلگیری مطبوعات متعدد، خودسانسور و کمعمر شده است. حدود 29 سال نیز مطبوعاتی مشابه دوره خودسانسور اما بهصورتی خنثی و غربزده مشغول فعالیت بودند. در کل این مدت، فقط حدود 16 سال مطبوعات از آزادی برخوردار بودند که آنهم بهدلیل نهادینه نشدن شرایط کار سالم در فضای آزادی، عملکرد آنها غالباً فرصتطلبانه و فحاشی بوده است.
پس از پیروزی انقلاب اسلامی، مطبوعات ایران توانستند برای اولینبار در تاریخ حیات خود، آزادی را آنگونه تجربه کنند که بهجای فحاشی و تبدیلشدن به مطبوعات زرد، به اندیشهورزی بپردازند. رسانهها در دوره جنگ محدود شدند و چند روزنامه رسمی بههمراه معدودی مجله باقی ماند. انتشار روزنامه سلام و مجلاتی چون آدینه، ایران فردا و بعدها پیام امروز، قدری فضا را تغییر داد، ولی نسیم آزادی بعد از دوم خرداد 76 وزیدن گرفت. در ایندوره نسلی از روزنامهنگاران حرفهای پا به عرصه گذاشتند و مطبوعات بهمثابه رکن چهارم دموکراسی، در این دوره معنا یافت، اما افسوس که سرنوشت غمباری یافتند.
در طول این سالها، تعداد زیادی رسانه دولتساخته شامل خبرگزاریها، روزنامههای رنگارنگ و کانالهای خبری متعدد با بودجههای کلان به منصه ظهور رسید که عمده وظیفه آنها، تأیید و توجیه سیاستها، پاسخ به مخالفان و نیز بیاثر کردن قلمهای مستقل و ناهماهنگ با افکار قالبی بود. محرومشدن کشور از قلمهای صادق و منتقد و رشد رسانههای اینچنینی و روزنامهنگاران دولتی، آواری از فسادهای کلان اقتصادی و سیاسی پدید آورد و تاثیر بزرگی بر بیاعتمادسازی مردم برجای نهاد.
شاید کسانی که زبان سرخ رسانه را برنتافتند و روزنامهنگاران را مجیزگو و زینت خواستند و برآن پای فشردند، امروز از کار خود پشیمان هستند و آرزو میکنند که ایکاش، حرف تلخ اهل قلم را به جان و دل میخریدیم و امروز در برابر فساد اداری، چنین سرافکنده مردم و نگران آینده نمیشدیم.
رسانه، دیدهبان قدرت است و اگر این کارکرد به انجام نرسد، خود نهاد قدرت، متضرر بزرگ خواهد بود. صاحبان قدرت، قدر زبان سرخ رسانههای آزاد را بدانند. نگاه امنیتی به روزنامهنگاران جسور و بیپروا را بردارند و جای آن، دست حمایتگرانه بگذارند. قدرت اگر خردمند باشد، میداند که تحمل رسانه، حفظ خویش است.