رفاقت رئیسجمهور یا خیر عمومی؟
این سخن رئیسجمهور که در ضرورت ترمیم کابینه به منتقدان گفتهاند؛ «من با آنها که دست رفاقت دادهام تا آخر میمانم»، من را یاد وضعیت داستان بالا میاندازد. در این گفتهی دکتر پزشکیان چندین تناقض عملی وجود دارد و ایرادات بزرگ منطقی و اخلاقی.
میگویند فردی به مجلسی دعوت بود. حاضران تاری به دست او دادند و اصرار پشت اصرار که بنوازد. او که بارها گفت به پیر و پیغمبر تارنوازی نمیدانم اما گوش جماعت بدهکار نبود. بالاخره کوتاه آمد و تار را گرفت، دستاش را روی سیمی گذاشت و شروع به «دَنگ دَنگ» کرد. حضار که از صدای زمخت و لاینقطع تارنوازی به تنگ آمده بودند، به او گفتند: ما دیدهایم تارنوازان دستشان را روی سیم دائم بالا و پایین میبرند و تو از اول در یک نقطه گذاشتی. وی در جواب میگوید: آنها دنبال همین جایی هستند که من یافتهام.
این سخن رئیسجمهور که در ضرورت ترمیم کابینه به منتقدان گفتهاند؛ «من با آنها که دست رفاقت دادهام تا آخر میمانم»، من را یاد وضعیت داستان بالا میاندازد. در این گفتهی دکتر پزشکیان چندین تناقض عملی وجود دارد و ایرادات بزرگ منطقی و اخلاقی. بهلحاظ منطقی، یعنی منطق سیاست، شما نباید مصلحت را فدای رفاقت کنید. ساختار احزاب در دل دموکراسیها اساساً برای همین پدید آمده است. فارغ از شعارهای شایستهسالاری و چنین رویاهایی، نظمی بهنام حزب برای این پدید آمد که فعالیتهای شخصی محدود شود. اگر سیاستمداری از سوی حزبی معرفی شود، ساختار حزب برای حفظ اعتبار خودش در مواقع ضروری به نمایندهاش فشار میآورد تا اعتبار حزب را حفظ کند، چراکه میخواهد بار دیگر قدرت را بهدست بگیرد. درست است، ساختار سیاسی ما حزب ندارد و سیاستمداران هم خیلی به بلندمدت خود فکر نمیکنند، ولی عجیب است که آقای پزشکیان در همین سالِ اول دور اول چنین میگوید.
بهلحاظ اخلاقی هم سخن آقای پزشکیان مشکل دارد. از هر رویکرد اخلاقی، چه نتیجهگرایی اخلاقی و چه وظیفهگرایی اخلاقی، گزارهی ایشان بهجد محل ایراد است. در اخلاق وظیفهگرایی، شما بدون هیچ تردیدی وقتی متوجه میشوید کسی در جایی نادرست قرار دارد و شما قدرت برکناری او را دارید، حتماً که باید چنین کنید. اگر هم نتیجهگرا باشید که نباید خیر جمعی را فدای خیر یک فرد، افراد یا گروهی کنید.
سخن ایشان جز ایراد منطقی و اخلاقی، در تناقض با گفتار و کردارشان است. اول که ایشان همان ابتدای کار دو شخصیت را که بیشترین نقش در ستادش داشتند و همهکار برای او کردند، کنار گذاشت. بعدتر هم که معاوناش را بهدلیل سفر به قطب در تعطیلات نوروز کنار گذاشت. عجیب است اگر رئیسجمهور او را که به گفتهی خودش با هزینهی شخصی این سفر را رفته، بهراحتی کنار گذاشت، امروز پای آنانکه دولت چهاردهم را بهسان سفرهای میبینند که مدت محدودی پهن است و سر از سفره برای لحظهای بیرون نمیآورند که به کار خلقالله برسند، چنین میایستد. ایکاش نادره رضایی، معاون هنری سابق وزارت ارشاد که یکی از پرکارترین و مؤثرترین اعضای دولت چهاردهم بود هم جزو حلقهی رفقا بود تا لااقل یکجا هم رفاقت در راستای خیر عمومی میبود. مهمتر از همه، آقای پزشکیان مگر وعده نداد که هر کاری را به اهلاش بسپارد و دوران انتخابات هزاران بار از واژهی «کارشناس» استفاده نکرد؟ سخن ایشان کجا قرابتی با آن ادعا دارد؟ یعنی اگر زمانی مسجّل شد که رفقای ایشان کاربلد نیستند و بهقول خودشان کارشناس نیستند، چون دست رفاقت دادهاند، الا و لابد تا انتها با ایشان میمانند؟ بالاخره کدام حرفشان را بپذیریم: انتخاب کارشناسانی که قرار بود وضعیت را عوض کنند یا ماندن پای رفقایی که مشغول رتق و فتق امور شخصیاند؟
آقای پزشکیان مدتی است کمتر از نهجالبلاغه ارجاع میدهد، گمان نکنم ارادتش به آن سخنان و صاحباش ذرهای کم شده باشد. برای همین در جواب این ارجاعشان میدهم به اتفاقی که بعد از جنگ جمل میافتد و علی شریعتی در چند جا آن را نقل میکند. داستان از این قرار است که بعد از جنگ جمل، یکی از یاران علی(ع) (که از دیدن حضور چهرههای بزرگی مثل طلحه، زبیر و بقیه در جبههی مقابل دچار تردید شده بود) به ایشان گفت: «ای امیرالمؤمنین! آیا ممکن است این گروه بر باطل باشند؟ با اینکه در میانشان، اصحاب پیامبر، پیشکسوتان اسلام و از بزرگان دیناند؟» علی(ع) در جواب میگوید: «تو با حق شناخته میشوی، نه حق با تو. حق را بشناس تا اهل حق را بشناسی.»
حال به آقای پزشکیان که مرید امام علی(ع) است، باید گفت که به تأسی از ایشان تلاش کنید رفقایتان را بحق بشناسید، نه حق را به رفقایتان. درست است هیچ چیز زیباتر از دوستی در عالم نیست، دوستی هم تاوان دارد، اما رسم اخلاق و حتی مصلحتاندیشی نیست که تاوان رفاقت را ملتی بدهند.