بهشتیپور: چین و روسیه نمیخواهند طرف متعد در برجام تنبیه شود
تحلیلگر مسائل بینالملل با اشاره به اینکه در حال حاضر چین و روسیه به این واقعیت اذعان دارند که طرف غربی مسبب اصلی مشکلات برجام است، گفت: منافع مشترک سه کشور در مقطع کنونی آنها را به هم نزدیک ساخته است. روسیه اعلام کرده قطعنامهها را قبول ندارد و اجرا نخواهد کرد و به نظر میرسد چین هم در عمل اجرا نخواهند کرد.

به گزارش هممیهن آنلاین و به نقل از ایرنا، اجماع شکلگرفته درباره بازگشت تحریمها علیه ایران؛ شکنندهترین اشتراک دیدگاهی است که جامعه جهانی پس از مدتها تجربه میکند. چین و روسیه دو عضو شورای امنیت، بازگشت تحریمها را غیرقانونی و قطعنامه ۲۲۳۱ را پایان یافته اعلام کردهاند. کشورهای عضو جنبش عدم تعهد و دوستان ملل هم بر پایان تحریمها و بازگشت پرونده ایران به حالت عادی تأکید دارند. مجموع رویدادهای یک ماه گذشته حکایت از آن دارد که مواضع دو قدرت جهان و شماری از کشورهای نظام بینالملل در حال تغییر است.
مبنای چنین تغییراتی، کیفیت و تداوم آنها موضوعاتی هستند که برای رسیدن به تحلیلی درست باید مورد ارزیابی قرار گیرند و به این منظور با «حسن بهشتیپور» تحلیلگر مسائل بینالملل به گفتوگو پرداختیم.
همزمان با پایان قطعنامه ۲۲۳۱ و از سوی دیگر بازگشت تحریمهای شورای امنیت علیه ایران، چین و روسیه بر پایان این قطعنامه و غیرقانونی بودن بازگشت تحریمها تاکید کردند؛ این موضع پکن و مسکو را در شرایط کنونی چگونه ارزیابی میکنید؟
برای ارزیابی این موضوع باید به تاریخ روند گذشته توجه کنیم. بین سالهای ۲۰۰۶ تا ۲۰۱۰ که این قطعنامهها علیه ایران صادر میشد، هم چین و هم روسیه به آنها رأی مثبت دادند. به این دلیل که چین و روسیه، مانند آمریکا و اروپا، تصور میکردند قصد ایران از غنیسازی اورانیوم؛ تولید سلاح هستهای است. ما باید بدون تعارف و مجامله این را هم بپذیریم که میدانستیم چین و روسیه نه به خاطر همراهی با آمریکا یا اروپا، بلکه به این خاطر که آنها ایران دارای سلاح هستهای را تهدیدی علیه خود میدیدند، به آن قطعنامهها رای مثبت میدادند. این نکته بسیار مهمی است تا دلیل مخالفت امروز چین و روسیه را درک کنیم.
واقعیت آن است که وقتی ایران برجام را امضا و ۱۵ گزارش مدیرکل وقت آژانس تایید کرد که ایران تمام تعهدات خود در چارچوب برجام را تا قبل از خروج آمریکا از این توافق یعنی در اردیبهشت ۹۷ و حتی یک سال پس از آن انجام داده است؛ چین و روسیه با این واقعیت مواجه شدند که نهاد بینالمللی ناظر بر فعالیتهای هستهای ایران بهصراحت دارد تایید میکند که تمام تعهداتی که در برجام و قطعنامه شورای امنیت (یعنی ۲۲۳۱) پیشبینی شده بود؛ اجرا شده است و به همین دلیل در این مقطع موضع چین و روسیه نسبت به گذشته تغییر کرد و این دو کشور بهصراحت از خروج آمریکا از برجام انتقاد کردند.
اروپاییها هم در مقطع خروج آمریکا تعهد کردند که آن را جبران کنند و حتی به ایران یازده بند وعده مکتوب دادند اما در عمل هیچ یک را اجرا نکردند. بنابراین در حال حاضر و پس از گذشت ۱۰ سال، چین و روسیه به این واقعیت اذعان میکنند که طرف مقابل مسبب اصلی مشکلات در اجرا نشدن برجام بوده است، طرف ایرانی طبق گزارش آژانس، برجام را اجرا کرده و این اروپاییها بودند که خلف وعده کرده و به بهانه آنکه مشمول تحریمهای آمریکا میشوند؛ تعهدات خود را انجام ندادند.
در این چارچوب حقوقی این وجه قضیه کاملاً مشخص است که چین و روسیه از موضع ایران به دلیل عدم اشاعه هستهای حمایت کرده و تلاش میکنند رویه موجود منجر به بیاعتباری آژانس بینالمللی انرژی هستهای و آسیب به NPT نشود. بازگشت تحریمها علیه ایران در واقع نشان میدهد که کشورها از NPT مصادره به مطلوب کرده و هر زمان تمایل داشتند ؛ دیگران را مشمول تحریم میکنند، در حالی که طرف متعهد نباید مجازات شود.
نکته مهمتر این است که اروپاییها سازوکار پیشبینیشده در برجام را طبق مواد ۳۶ و ۳۷ اجرا نکردند. به این معنا که آنها ابتدا باید این موضوع را که آیا نقض فاحش برجام صورت گرفته یا نه، را بررسی میکردند و اگر به نتیجه میرسیدند، به همان راهکار عمل میکردند، اما اگر نمیرسیدند، موضوع باید به یک کمیته حکمیت ارجاع داده میشد. در این کمیته سه جانبه یک طرف مدعی نقض برجام، طرف دیگر ناقض برجام و طرف ثالث، یکی از کشورهای بیطرف عضو برجام بود. این موضوع باید بررسی میشد و در صورت بینتیجه ماندن دوباره موضوع به اجلاس وزرای خارجه ارجاع میشد. این روند دقیقاً در ماده ۳۶ آمده و مراحل آنهم پیشبینی شده است، حتی حداکثر زمان هم تعیین کردهاند تا الی یومالقیامه ادامه پیدا نکند؛ مثلاً گفتهاند ۱۵ روز اگر نتیجه داد و اگر نداد، باید به مرحله بعد منتقل شود و به این ترتیب، کل روند حداکثر دو ماه طول میکشید.
اروپا حتی این روند را هم اجرا نکرد و با عجله و علیرغم همه رویههای حقوقی قطعنامه ۲۲۳۱ را بازگرداند و متأسفانه دبیرخانه شورای امنیت هم بررسی آن را در همان دورهای که کره جنوبی ریاست دورهای شورای امنیت را بر عهده داشت، ابلاغ کرد. با بررسی این بعد حقوقی، مشخص میشود که ایران کاملا حق به جانب است اما در دنیای زورگوی معاصر، موضوع حقوقی چندان ملاک نیست، بلکه آنچه عمل میشود زور و قدرت است و در عمل این قطعنامهها از سوی آمریکا و اتحادیه اروپا و کشورهای دیگر علیه ایران و از ۶ مهرماه بازگشته است.
همزمان با بازگشت تحریمها علیه ایران، میزان همراهی کشورهای مختلف از جمله چین و و روسیه با آن مهم به نظر میرسد؛ ارزیابی شما از این همراهی چیست؟ چین و روسیه تا چه اندازه به تحریمهای شورای امنیت اهمیت خواهند داد؟
روسیه در دوره ریاست بر شورای امنیت و تا دوره پایان اکتبر، از ابلاغ سازوکار تحریم و بودجهای که باید در شورای امنیت تصویب شود، جلوگیری کرده و این موضوع را ابلاغ نکرده است. روسیه در عمل اعلام کرده که نهتنها این قطعنامهها را قبول ندارد، بلکه آنها را پایانیافته تلقی میکند و چون خود را متعهد به اجرا نمیبیند بر این اساس هم اجرا نخواهد کرد. چینیها هم به صراحت مخالفت کردند اما تاکنون به صورت رسمی اعلام نکردهاند که قطعنامهها را اجرا نخواهند کرد اما به نظر میرسد، آنها هم در عمل اجرا نخواهند کرد، همچنانکه در گذشته و در بین سالهای ۱۳۸۶ تا ۱۳۹۴ هم در عمل بسیاری از آنها را اجرا نکردند.
واقعیت تلخ این است که به صرف اینکه ایران به عدم اجماع یا عدم بازگشت قطعنامهها معتقد باشد، کافی نیست و واقعیت این است که متأسفانه این نظام زور و سلطهجو عملاً این کار را انجام داده است. با این همه ایران میتواند با ترغیب کشورها به عدم اجرای آن تا حدودی موضوع را مدیریت کند و به همین دلیل نکته بسیار مهم آن است که باید در ارتباط با برخی کشورهای همسایه مانند ترکیه و امارات که به اجرای قطعنامهها پیوستهاند، به رفتار خود توجه کنیم. این میان اقدامی که به نظر من موثر خواهد بود؛ انجام اصلاحات اقتصادی در داخل کشور است تا اثربخشی این تحریمها به حداقل برسد.
چین و روسیه در زمان تصویب قطعنامهها با آنها همراهی کردند، این بار اما به نظر میرسد تفاوتی نسبت به دور قبل وجود دارد و این دو کشور در کنار نزدیک به ۱۲۰ کشور از بازگشت تحریمها حمایت نکردند؛ این شرایط چه امتیاز یا کمکی برای ایران دارد.
در بررسی تمام این همراهیها ما باید به عنصر واقعگرایی توجه کنیم. واقعگرایی به ما یاد میدهد که به موضوعات، اقدامات و مواضعی توجه و اعتماد کنیم که عملاً تأثیر و نتیجهای برای کشور به همراه دارد. واقعیت آن است برخی از این کشورهای عضو جنبش غیرمتعهد در مقام عمل چندان همراهی موثر ندارند. همین اعضای جنبش عدم تعهد که عضو شورای حکام آژانس بینالمللی انژی اتمی بودند، در آن دوره که رأیگیری شد به نفع ایران رای ندادند.
در دنیای امروز، محور اصلی قدرت است و کشورها بر اساس منافعشان عمل و برای کشور دیگر دلسوزی نمیکنند. ایران هم در سازمان ملل، جنبش عدم تعهد، و دیگر سازمانها و نهادها بر اساس منافع خود عمل میکند. بر همین اساس به اعتقاد من اقدام موثر رویکرد اتکا به مردم است و ما باید سعی کنیم مردم را راضی نگه داشته و فشار زندگی آنها را کاهش دهیم. راهکار کاهش فشار بر مردم هم اصلاحات اقتصادی است که نزدیک به دو دهه در دولتهای مختلف مطرح شده اما اجرا نشده است و مشخص هم نیست تا چه زمانی قرار است در حد حرف باقی بماند. اجرای این اصلاحات تولید ملی را افزایش خواهد داد و این افزایش در این شرایط، موجب کاهش اثر فشار ناشی از تحریمها خواهد شد و در این تردیدی وجود ندارد. اینکه چرا چنین اصلاحاتی انجام نمیشود را باید از مسئولینی که در ۲۰ سال گذشته انجام ندادهاند پرسید.
کنار هم قرار گرفتن ایران و روسیه و چین در مقطع کنونی آیا به معنای شکلگیری نظمی نوین و بلوکی جدید است یا مجموع شرایط دو کشور را به ایران نزدیک کرده است؟
برای پاسخ دقیق به این پرسش و اینکه آیا واقعاً یک نظم جدیدی در حال شکلگیری است یا نه، باید به «روندها» توجه کنیم، نه به یک اقدام مقطعی. برای مثال صدور یک بیانیه مشترک نباید ملاک تحلیل ما باشد و به این نتیجه برسیم که پس نظم نوینی در سطح بینالمللی شکل گرفته است که در یک طرف آن ایران، چین، روسیه و یا حتی هند قرار دارند و از طرف دیگر آمریکا و متحدانش در اروپا. این برداشت درست نیست و اینگونه نتیجهگیریها علمی نبوده و مبنای تحلیلی ندارد. زمانی تحلیل ما دقیق است که روندها را ببینیم؛ به این معنا که بدانیم از گذشته چه اقدامات مشترکی بین ایران و روسیه انجام شده، و وزن و تأثیرگذاری این همکاریها در نظم بینالمللی جدیدی که در حال گذار هستیم، چقدر است. در حال حاضر هنوز نظمی در جهان شکل نگرفته و ما در حال گذار از یک نظم قدیمی به یک نظم جدید هستیم. به همین دلیل باید در تحلیلها به این موضوع مهم توجه کرد که در این نظم جدید، وزن و تاثیرگذاری این سه کشور چقدر واقعی است و تا چه حد میتوانند این نظم را شکل دهند؟
روندی که من، بهعنوان یک پژوهشگر، در روابط ایران، روسیه و چین مطالعه کردهام، فعلاً نشاندهنده یک نظم جدید نیست؛ بلکه نشاندهنده سطحی از همکاریهای جدید است. روسیه تحت تحریم شدید قرار گرفته، چین چالشهای جدی با ترامپ و دولت آمریکا دارد و ایران هم تحت تحریم شدید آمریکا و اروپاست. این منافع مشترک است که این سه کشور را به هم نزدیک کرده است و به سمت همکاریهای جدید سوق میدهد. اما اینکه این همکاریها بتواند در شکلگیری یک نظم جدید در سطح بینالمللی تأثیرگذار باشد، چنین قرائن و شواهدی فعلاً دیده نمیشود.
به این دلیل که چین و روسیه هر لحظه ممکن است با غرب معامله و تعامل کنند. برخلاف بلوکهای ایدئولوژیک گذشته مثل اتحاد جماهیر شوروی که دنبال نابودی آمریکا بود، امروز روسیه و چین دنبال نابودی آمریکا نیستند؛ بلکه بر اساس منافع خودشان دنبال تعامل هستند.