| کد مطلب: ۴۱۴۶۰

قهرمان یا اهریمن؟ هالیوود تعیین می‌‏کند

در روزهایی زیست می‌کنیم که بیش از همیشه، زورگویی بر حق‌طلبی چیره شده است. جنگ ۱۲ روزه و ترور دانشمندان هسته‌ای، نمونه بارز این ستمگری و ستمدیدگی است.

قهرمان یا اهریمن؟ هالیوود تعیین می‌‏کند

در روزهایی زیست می‌کنیم که بیش از همیشه، زورگویی بر حق‌طلبی چیره شده است. جنگ 12 روزه و ترور دانشمندان هسته‌ای، نمونه بارز این ستمگری و ستمدیدگی است. دستگاه پروپاگاندای دشمن نیز همیشه از طریق روش‌های هوشمندانه و تکنیکال‌اش نیز در زمینه تبلیغات جهت دوگانه‌سازی روایت، دقیق عمل کرده است. سینمای هالیوود، که فیلم‌هایی مانند اوپنهایمر نمونه مشخص آن هستند، دانشمندان هسته‌ای آمریکا را به طور مداوم ستایش می‌کند و آن‌ها را به‌عنوان نوابغ فکری به تصویر می‌کشد که با معضلات اخلاقی عمیق برای امنیت ملی دست‌وپنجه نرم می‌کنند.

از سوی دیگر، آمریکایی‌ها، در همکاری با رژیم صهیونیستی، سیاست ترورهای هدفمند دانشمندان هسته‌ای ایران و حملات نظامی به تأسیسات هسته‌ای کشور را دنبال کرده و برنامه هسته‌ای ایران را به‌عنوان یک تهدید وجودی معرفی می‌کند. حال این سوال مطرح می‌شود که چگونه برنامه‌های هسته‌ای «خوب» و «بد» به‌صورت استراتژیک برای خدمت به منافع ژئوپلیتیکی خاص ساخته می‌شوند؟ هالیوود به‌عنوان یک قدرت فرهنگی جهانی، نقش مهمی در شکل‌دهی به درک عمومی و هویت ملی ایفا می‌کند و اغلب تلاش‌های پیچیده تاریخی و علمی را به روایت‌های قابل دسترس تبدیل می‌نماید.

این روایت‌ها خنثی نیستند، بلکه عمیقاً در چارچوب‌های ژئوپلیتیکی ریشه دارند و بر نحوه درک جوامع از پیشرفت علمی، امنیت ملی و اخلاق بین‌المللی تأثیر می‌گذارند. هالیوود تاریخچه‌ای طولانی به‌عنوان یک ماشین تبلیغاتی دارد، که در ابتدا سرمایه‌داران اولیه یهودی هالیوود از کلیشه‌های دنیای قدیم دوری می‌کردند و جذب در جامعه آمریکایی را ترویج می‌دادند. در دهه‌های ۱۹۳۰ و اوایل ۱۹۴۰، هالیوود عمدتاً از مقابله مستقیم با یهودی‌ستیزی برای محافظت از بازارهای خارجی گسترده و جلوگیری از نظارت سیاسی اجتناب می‌کرد.

پارادوکس اصلی مورد بحث، ستایش دانشمندان هسته‌ای آمریکایی است که با وجود پتانسیل مخرب، قدرتی عظیم را به بشریت هدیه دادند. این در تضاد آشکار با حمایت از حذف دانشمندان هسته‌ای ایران و بمباران مستقیم تأسیسات هسته‌ای آن‌ها قرار دارد. این وضعیت سؤالات مهمی را در مورد اعمال گزینشی استانداردهای اخلاقی و نقش روایت در توجیه اقدامات متفاوت ایجاد می‌کند.

روایت تجلیل

فیلم اوپنهایمر (۲۰۲۳) ساخته کریستوفر نولان، بر زندگی جی. رابرت اوپنهایمر، فیزیکدان نظری که پروژه منهتن را رهبری کرد، تمرکز دارد. این فیلم او را به‌عنوان یک نابغه خلاق به تصویر می‌کشد که پا جای پای شخصیت‌های برجسته‌ای مانند اینشتین و بور می‌گذارد. روایت، به شخصیت متناقض او و اضطراب‌های عمیق مسئولیت که با چنین قدرتی همراه است، می‌پردازد. فیلم، پروژه منهتن را به‌عنوان تلاشی بی‌سابقه از سوی دولت آمریکا برای پیشی گرفتن از آلمان نازی زمینه‌سازی می‌کند، که انگیزه اولیه را به‌عنوان یک ضرورت دفاعی در برابر یک دشمن آشکار تثبیت می‌نماید.

این روایت، دانشمندان آمریکایی را به‌عنوان ناجیانی معرفی می‌کند که از یک فاجعه بزرگ‌تر و شوم‌تر جلوگیری و عمل توسعه سلاح‌های کشتار جمعی را انسانی می‌کند و مخاطب را به‌جای محکوم کردن گناه، با گناهکار همدل می‌کند. این راهبرد روایی امکان ستایش دانشمند فردی و به‌تبع‌آن، پروژه علمی ملی را فراهم می‌آورد، حتی زمانی که به نتایج هولناک منجر می‌شود. این رویکرد به‌طور ضمنی نشان می‌دهد که چنین قدرت عظیمی تنها توسط کسانی که توانایی درون‌نگری اخلاقی عمیق دارند، می‌تواند مسئولانه به کار گرفته شود. این درحالی‌است که وقتی اوپنهایمر در دیدار با رئیس‌جمهور آمریکا دستان خود را آلوده به خون مردم بی‌گناه می‌داند، او یک دستمال سفید در می‌آورد و به او می‌گوید که دست‌هایش را پاک کند.

روایت تهدید

رژیم صهیونیستی، مسئولیت ترورهای هدفمند حداقل ۱۴ دانشمند هسته‌ای ایران را برعهده گرفته و ادعا کرده است که این افراد مستقیماً در ایجاد، ساخت و تولید سلاح هسته‌ای دخیل بوده‌اند. این دانشمندان ازجمله فیزیکدانان، شیمی‌دانان و مهندسان، گزارش شده است که دهه‌ها انباشت تجربه داشته‌اند. هدف اعلام‌شده پشت این ترورها، به گفته اسرائیل، دلسرد کردن جانشینان احتمالی و به عقب انداختن برنامه هسته‌ای ایران بوده است. باید از آن‌ها پرسید: تا کجا ادامه خواهید داد؛ کشتن دانشجویان فیزیک؟ حال باید پرسید، اگر روزی خود دانش یک سلاح تلقی شود چه؟ هر کسی که نوعی از دانش را در اختیار داشته یا به‌دنبال آن باشد، صرف‌نظر از دخالت مستقیم در تسلیحات، می‌تواند به‌طور نظری به یک هدف تبدیل شود.

این امر تأثیر مخربی بر پیگیری علمی در زمینه‌های ژئوپلیتیکی خاص دارد و هنجارهای تثبیت‌شده حقوق بین‌الملل بشردوستانه را از بین می‌برد. از سوی دیگر رژیم صهیونیستی با انجام ترور‌های گوناگون در سطح فرماندهان، جانشینان و جانشین جانشینان نیروهای نظامی در ایران در پی القای یک چیز است: حتی دانشمندان جایگزین را هم می‌زنیم! و با پخش مداوم اعلامیه‌هایی به مردم ایران، با این عنوان که جنگ ما با شما نیست و آمده‌ایم تا شما را نجات دهیم درصدد اقدامی وحشتناک بر می‌آیند که نتیجه آن جز تخریب و تضعیف ایران نیست.

همین امر باعث شده تا برخی نخبگان سیاسی و فرهنگی هم به دام این وعده بیفتند و دنبال اقداماتی باشند که برنامه گسترش دانش هسته‌ای را متوقف کنند؛ حال آن‌که دانش هسته‌ای هر چه باشد دانش است. حمایت از متوقف‌کردن هر دانشی درنهایت تمامیت‌خواهان را به پشت درِ سایر دانش‌ها و تخصص‌ها نیز خواهد ‌آورد. امروز فیزیکدانان، فردا هنرمندان و پس‌فردا ورزشکاران الی آخر. درست همان‌طور که از بمباران مراکز نظامی به کارخانجات و حتی منازل مسکونی هم رسید.

قهرمان ما، اهریمن آنها

دانشمندان هسته‌ای آمریکایی که جی. رابرت اوپنهایمر نمونه بارز آن است، در هالیوود به‌عنوان نوابغ پیچیده و دارای بار اخلاقی به تصویر کشیده می‌شوند که از سر ضرورت ملی، اغلب در برابر یک تهدید وجودی درک شده، عمل کردند. این امر نشان‌دهنده یک رابطه هم‌زیستی است که در آن روایت‌های دولتی چارچوب ایدئولوژیک و توجیهات ژئوپلیتیکی کلی را فراهم می‌کنند، درحالی‌که محصولات فرهنگی مانند فیلم‌ها این ایده‌های انتزاعی را به داستان‌های احساسی و حماسه تبدیل می‌کنند که پذیرش عمومی و حمایت از سیاست خارجی را تقویت می‌کنند.

در مقابل، دانشمندان هسته‌ای ایران در رسانه‌ها به‌عنوان تهدید اهریمنی جلوه داده می‌شوند که این تبلیغات منجر به ترور آن‌ها و بمباران تأسیسات‌شان، با حمایت مستقیم آمریکا می‌شود. برای عبور از این مسائل پیچیده بین‌المللی و به چالش کشیدن روایت‌های غالب، تقویت سواد رسانه‌ای انتقادی از اهمیت بالایی برخوردار است. تشویق مخاطبان به شناسایی چارچوب‌های ایدئولوژیکی، کهن‌الگوها و تاکتیک‌های تبلیغاتی به کار رفته در تصاویر سینمایی و خبری. این شامل تشخیص این است که چگونه تصاویر قهرمانانه می‌توانند اقدامات دولتی را مشروعیت بخشند و چگونه اهریمنی جلوه‌دادن، خشونت را تسهیل می‌کند.

به کانال تلگرام هم میهن بپیوندید

دیدگاه

ویژه فرهنگ
پربازدیدترین
آخرین اخبار