| کد مطلب: ۴۱۲۸۴

خوابگاه سوخته کوچه ویران/گزارش میدانی «هم‌میهن» از کوچه‌ای در محله سیدخندان که در بمباران شب آخر جنگ از بین رفت

از یک خوابگاه دخترانه فقط یک‌نفر زنده ماند

خوابگاه سوخته کوچه ویران/گزارش میدانی «هم‌میهن» از کوچه‌ای در محله سیدخندان که در بمباران شب آخر جنگ از بین رفت

چند ساعت قبل از انفجار، «مهتاب» در تختش به خواب رفت و حدود چهار بامداد در کوچه از خواب بیدار شد. مهتاب ساکن خوابگاهی دخترانه در محله سید خندان بود. انفجار شب آخر حملات شدید اسرائیل به تهران، چند ساختمان آن‌طرف‌‌تر رخ داده بود، اما موجش او را با تنِ زخمی و لباسی اندک به بیرون پرتاب کرده بود. همان موقع، مهدی که در کوچه بالاتر زندگی می کرد و خودش هم بر اثر موج انفجار از جا کنده و پرت شده بود، مهتاب را میان خون و خاک و هیاهو در خیابان دید؛ هراسان، خونین، مبهوت، بدون کفش و با کلماتی بریده‌بریده. او را سوار موتورش کرد، به خانه مادرش برد، زخم‌هایش را بستند، لباس تنش کردند و بعد با اورژانس تماس گرفتند. پلیس هم آمد. مهتاب را بردند.

مهدی به «هم‌میهن» می‌گوید، هنوز صدای او در گوشش مانده که مدام می‌گفته: «دوستام… دوستام… دوستام سوختن.»: «آمدم سر خیابان، دیدم از کوچه پایینی دود و آتش به هوا می‌رود. رفتم موتورم را برداشتم و خیابان شریعتی را آمدم پایین. دیدم یک دختر، خونی، مدام جیغ می‌‌کشید. نمی‌فهمید چی دور و برش است و فقط داد می‌‌زد. بردمش خانه مادرم.» مهدی می‌گوید مادر61 ساله‌اش، سرطان پیشرفته دارد و بدنش پر از بخیه است.

او آن شب به‌دلیل موج انفجار به دیوار کوبیده شد و هنوز هم نمی‌تواند حرف بزند: «انگار غم عالم را ریخته باشند توی صورتش. وقتی آن دختر می‌گفت دوستاش سوخته‌اند، مادرم مبهوت نگاهش می‌کرد. آنطور که خود آن دختر می‌گفت، از آن خوابگاه دخترانه سه دختر دیگر بیرون نیامدند و او فقط زنده مانده بود.»

خوابگاه حالا فقط یک‌دیوار نیمه‌ فروریخته است: ته‌‌مانده آینه‌‌ای شکسته،  ردِ یک چمدان نیمه‌سوخته،  یک سماور و چند لیوان شکسته. به دلیل همین دیوار فروریخته خوابگاه است که کفش‌های دخترها که در ورودی خوابگاه در قفسه‌هاست، هنوز پیداست. کفش‌های زنانه‌ای که حالا پوشیده از خاک است. زن میانسالی که در طبقه پایین خانه‌‌ای اطراف خوابگاه زندگی می‌‌کند، می‌گوید: «آن خوابگاه هر شب پر از صدای دخترانه بود. حالا نگاه کن! سکوت، ترس و بوی خاک.» 

علی، مرد 45 ساله‌ای که در کوچه مسجد، دفتر کار داشته و حالا اثری از دفتر کارش نیست می‌گوید، شنیده‌ام دخترانی که در این خوابگاه بودند، زخمی شده‌اند اما زخم‌شان آنقدر زیاد بوده که احتمالاً زنده نمانده باشند: «ساکنان محله همان‌شب دختری را دیده بودند که با صورتی زخمی در کوچه می‌دوید.» 

مثل حفره‌ای در یک محله

در کوچه‌‌ای منهدم‌شده بالای پل سیدخندان، در خیابان شریعتی  حالا فقط صدای خاک است که روی خاک می‌‌نشیند. کوچه‌ای در خیابان شریعتی که حالا برای آواربرداری دور تا دورش را پارچه کشیده‌اند تا دو جرثقیل بزرگ سنگ و آهن‌ها را از روی خانه‌های خراب‌شده بردارند؛ سه‌شب از بمباران گذشته، اما بوی آوار و گوگرد هنوز در هوا مانده؛ همان جایی که ساکنان زنده‌مانده‌اش می‌‌گویند، سه دختر در خوابگاه دخترانه‌اش جان باختند. 

نیروهای امداد، پلیس و تیم‌های آواربرداری حالا سر کوچه‌‌اند. اما آن‌چیزی که رفته، فقط چند دیوار و سقف نیست و این کوچه مثل حفره‌ای در این محله شده؛ ساکنان کوچه کناری می‌گویند، بچه پنج‌ساله‌ای را هم دیده‌اند که از زیر آوار بیرون می‌کشیدند.

مغازه‌دار‌های 200 متر پایین‌تر از کوچه مسجد، هنوز خرده‌شیشه‌های شب انفجار را جمع می‌کنند. یک مغازه لوازم‌التحریری قدیمی از موج انفجار، تمام پنجره‌هایش شکسته. مرد صاحب مغازه با دستمالی در دست، ویترین‌ها را تمیز می‌کرد که خودکارها، مدادها و دفترهایی را که سالم مانده بودند را دوباره بچیند و بعد شیشه‌فروش محله را بیاورد که شیشه نو بیاندازد: «ساعت سه و 40 دقیقه صبح به کوچه روبه‌رویی حمله شد. من نمی‌دانستم دقیقاً کجای سیدخندان را زده‌اند. صبح زود خودم را به اینجا رساندم که دیدم دقیقاً سر کوچه روبه‌رویی بوده و تمام شیشه‌های مغازه و این مغازه‌هایی که می‌بینید، شکسته است.»

شیشه‌های یک مغازه دیگر 10 متر پایین‌تر از کوچه مسجد هم آسیب دیده؛ صاحب آن می‌گوید آنقدر انفجار در اینجا سنگین بوده که تا شعاع تقریباً یک‌کیلومتری آسیب دیده: «داخل این کوچه خوابگاهی دخترانه بود که شنیده‌ام سه نفر از دخترانی که آن شب در خوابگاه خوابیده بودند، کشته شده‌اند. کسانی که در این کوچه زندگی می‌کردند و آن شب انفجار در خانه بودند این‌ها را به من گفتند. می‌دانم هنوز عده‌ای دنبال عزیزان‌شان می‌گردند که هنوز از زیر آوار بیرون نیامده‌اند.»

یکی از رانندگان تاکسی‌های خطی سیدخندان که چندساعت بعد از انفجار، منطقه منفجرشده را از نزدیک دیده به «هم‌میهن» می‌گوید: «یکی از همکاران ما آن‌شب ساعت سه‌ونیم صبح ـ نیمه‌شب ـ زیر پل سیدخندان در ماشین دراز کشیده بوده تا ساعت چهار مسافر ببرد. تازه چشم‌هایش گرم می‌شود که صدای انفجار می‌شنود و از جا کنده می‌شود. می‌رود از نزدیک ببیند چه خبر است که می‌بیند چنان شعله ای سر به آسمان گذاشته که حتی در جنگ ایران و عراق هم در جبهه‌ها ندیده بوده. من چون تاکسی دارم بسیاری از نقاط شهر را در دوهفته گذشته دیدم که در انفجار می‌سوختند یا ویرانه‌ای از آن‌ها مانده بود. دلم برای این شهر و مردمانش می‌سوزد.»

خانه ترکش‌خورده، خانه خراب‌شده

در میانه کوچه منهدم‌شده خیابان شریعتی که دیگر خانه‌ای در آن سالم نمانده، ساختمانی است که یک ‌روز آرایشگاه بود، یک دفتر کار داشت و چند اتاق برای زندگی. خانه‌ای که زیر بارِ یک‌بمب فروریخت و فقط یادها در آن مانده. 

علی که دفتر کارش در این ساختمان بوده، میثم پسر نوجوانی را نشان می‌دهد که پدر و مادرش صاحب کل ساختمان بودند و حالا انفجار تمام آن را تخریب کرده. او که همراه خانواده 10 نفره‌اش چندروز پیش این ساختمان را ترک و به شهری دیگر رفته بودند، از دیروز برگشته‌اند تا ببینند می‌شود چیزی از دل این سنگ‌ها و آجرها بیرون کشید. ماشین‌شان جلوی ساختمان پارک بوده، زیر آوار له‌شده و محله هنوز نفهمیده دقیقاً چه بر سرشان آمده: «به ما زنگ زدند که بیایید به خانه‌تان ترکش خورده. ما آمدیم و دیدیم دیگر چیزی از خانه تقریباً نمانده. یک اسکلت و راه‌پله‌هایی که می‌شود هنوز از آن بالا رفت.»

میثم که سر تا پایش خاکی است، می‌گوید بیا خودت از نزدیک ببین چه بلایی بر سر ساختمان‌مان آمده. ساختمانی چهارطبقه و تودرتو، از آن خانه‌های قدیمی محله سیدخندان. آوار خانه زیر پا لق‌لق می‌کرد. طبقه همکف خانه آرایشگاه زنانه‌ای که الان شیشه‌های، صندلی‌ها، سشوارها و لوازم آرایش‌اش با خاک پوشانده شده، روزی بروبیایی برای خودش داشته. آرایشگاهی که مادر میثم چندماه پیش راه انداخته بود تا دست دخترش را که در همان ساختمان زندگی می‌کرده، بند کند.

مبلمان، کمدها، سقف، همه بر سر هم افتاده‌اند؛ قابلمه‌های مچاله‌شده در آشپزخانه روی‌هم‌ریخته بودند، تمام بشقاب‌ها شکسته و انگار این آشپزخانه از همان اول همین بوده؛ مخروبه‌ای بدون پیچیدن بوی غذا در آن. 

میثم می‌گوید، بیا برویم خانه خواهرم: «این مبل‌ها را خودم برای خواهرم خریدم.» مبل‌های آبی‌ای که تکه‌وپاره روی زمین در میان آوارها و شیشه‌های خردشده، دیگر نمایی به خانه نمی‌دهند. 

کوچه مسجد پر از خانه مسکونی بود؛ چند واحد از 120 واحد مسکونی که محمدصادق معتمدیان، استاندار تهران گفته است بعد از حمله‌های اسرائیل به تهران تخریب شده‌اند. به گفته او، بیش از ۱۲۰ واحد مسکونی به‌طور کامل تخریب و بیش از ۵۰۰ واحد دیگر دچار خسارت جدی شده‌اند. معتمدیان این را هم گفته است که بخشی از زیرساخت‌های عمومی استان به‌ویژه شهر تهران در حوزه آب، برقف گاز و حتی یک مرکز درمانی در پایتخت مورد حمله دشمن قرار گرفت.

کشته‌شدگان این کوچه هم حالا جزو آمار شهدا شده‌اند؛ وزارت بهداشت دیروز اعلام کرده در پی حملات اسرائیل، 4 هزار و 870 نفر مجروح و 627 نفر شهید شده‌اند. به گفته حسین کرمانپور، رئیس مرکز اطلاع‌رسانی وزارت بهداشت، تهران و کرمانشاه بیشترین مجروح و شهید را به خود اختصاص داده‌اند. استان‌های خوزستان،  لرستان، اصفهان، مرکزی، آذربایجان شرقی، همدان، زنجان و گیلان هم در رتبه سوم تا دهم از نظر آمار مجروحان و شهدا قرار می‌گیرند. به گفته حسین کرمانپور، ‌1/86 درصد شهدا در محل حادثه جان داده و فقط 9/13 درصد در ورود بیمارستان شهید شده‌اند که نشان از عمق تخریب و آوار و آتش است.

دیگر آمارهایی که او اعلام کرده، از این قرار است: 

 بستری موجود: ۹۷۱  درمان / ترخیص: ۳۴۳۶ 

 درمان در محل: ۲۵۵  شهید: ۶۱۰  تعداد اعمال جراحی: ۶۸۷  کادر درمانی و بهداشتی آسیب‌دیده: ۲۵ (مصدوم: ۲۰، شهید: ۵)  آمبولانس آسیب‌دیده: ۹  بیمارستان آسیب‌دیده: ۷  واحدهای بهداشتی آسیب‌دیده: ۴  پایگاه اورژانس آسیب‌دیده: ۶ 

 تعداد مصدوم خانم: ۱۸۵  تعداد مصدومان کمتر از ۲۰ سال: ۶۵ (کوچک‌ترین ۳ ساله)  تعداد شهدای خانم: ۴۹ (2 مادر باردار در تهران و اصفهان)  تعداد شهدای کودک: ۱۳ (کوچک‌ترین ۲ ماهه)

به کانال تلگرام هم میهن بپیوندید

دیدگاه

ویژه جامعه
پربازدیدترین
آخرین اخبار