با هم میمانیم همدلی، پاسخ ما به ترس و وحشت
از عصر روشنگری تا کنون، گفتمان مسلط بر جهان، متکی بر واقعیتها بوده است؛ دادهها، اسناد، ارقام و مدلهای تحلیلی که قرار بود جهان را برای بشر قابل درک، قابل پیشبینی و قابل اداره سازند.

از عصر روشنگری تا کنون، گفتمان مسلط بر جهان، متکی بر واقعیتها بوده است؛ دادهها، اسناد، ارقام و مدلهای تحلیلی که قرار بود جهان را برای بشر قابل درک، قابل پیشبینی و قابل اداره سازند. اما اکنون در آستانه فروپاشی اعتماد عمومی به ساختارهای دانایی رسمی، حقیقت دیگر آنگونه که میپنداشتیم، سیاهوسفید نیست. ما اکنون در عصر وایبها زندگی میکنیم؛ عصری که در آن حالوهوا جای حقیقت را گرفته و احساس، بیش از فکت، تعیینکنندۀ جهتگیریها، داوریها و حتی تصمیمات حیاتی است.
در زبان انگلیسی، «vibe» واژهای است که در ظاهر بهمعنای ارتعاش یا موج حسی است؛ اما در فرهنگ امروز، به ادراک غریزی و مبهمی از یک موقعیت، شخص یا پدیده اطلاق میشود؛ چیزی شبیه به بویی که به مشام نمیرسد اما فضا را شکل میدهد. وایب را نمیتوان به چنگ آورد، اما بیتردید تأثیرگذار است؛ آنچنان که میتواند سرنوشت جنگی را تغییر دهد. در این روزها، ما ایرانیان واقعاً در قلب یک «وایب اضطرابی» نفس میکشیم. چند روز است که اسرائیل به ایران عزیزمان هجوم آورده و تهران، هرروز زیر آتش وحشیانه دشمن قرار میگیرد.
در چنین وضعیتی، جامعه در سطحی گسترده با ترکیبی سنگین از ترس، اندوه، خشم از دشمن، اضطراب و احساس بیپناهی دستوپنجه نرم میکند. کافی است سری به شبکههای اجتماعی یا گعدههای خانوادگی بزنیم. چیزی در فضا هست که سنگین، مبهم و نگرانکننده است. این همان وایب است؛ فراتر از تحلیلهای ژئوپلیتیک، فراتر از تیترهای روزنامه یا روایتهای رسمی. در چنین شرایطی، آنچه بهراستی خطرناک است نه فقط احتمال گسترش جنگ، که «وایب جنگ» است؛ احساس نزدیکی تهدید، انگار که مرزها بیمعنا شدهاند و هر آن ممکن است اتفاقی بزرگ در کمین باشد. این وایب، بهطرز خزندهای، سلامت روان جمعی را تهدید میکند، امید را تحلیل میبرد و کنشگری اجتماعی را از درون میفرساید.
اگر در دوران مدرن، خبر واقعی میتوانست بحران بیافریند، در دوران وایبها، حتی «احساس وقوع حادثه» کافی است برای فروریزش سازههای اعتماد اجتماعی. جامعه شناسان معتقدند، وایبها زبانی برای توصیف فضاهایی هستند که واژهها از بیانشان ناتوانند و اگرچه نامرئیاند اما اثرگذارند؛ بیواسطهاند، اما متراکم از معنا؛ فرّارند، اما پایدار در ذهن جمعی. در ایران وایبها دیرزمانی است جای تحلیلهای کلاسیک را گرفتهاند. سیاستمدارها، روزنامهنگاران و حتی کارشناسان، بیش از آنکه با داده سخن بگویند، با حس حرف میزنند.
«مردم حالشان خوب نیست»، «فضا سنگین است»، «شایعه زیاد شده»، «همه نگراناند»؛ اینها توصیفهایی وایبیاند، نه تحلیلی. اما مگر جامعه امروز را جز از مسیر حس جمعی میتوان فهمید؟ در عصر رسانههای اجتماعی، وایب بهمثابه یک الگوریتم پنهان، تصمیمگیریها را جهت میدهد. نه آنچنان که سنتیها تصور میکردند با منطق و استدلال، بلکه از خلال تصویر، لحن، ریاکشن و بیمیلیها. الگوریتمهای توئیتر یا اینستاگرام، ما را با محتواهایی مواجه میسازند که به حس ما نزدیکترند، نه الزماً درستتر یا عمیقتر. بدینسان، وایبها اکنون نهفقط بازتاب احساساند، بلکه مهندس احساسات هم هستند. شاید وایب، زبان جدیدی برای مواجهه با جهانی باشد که بیش از اندازه پیچیده، متکثر، مبهم و غیرقابل درک شده است.
در جهانی که حقیقتهای مطلق متهم به تحریفاند، که رسانهها محل نزاع قدرتها شدهاند و واقعیت گاه کمتر از دروغ اثر دارد، لابد وایب تنها امکانی است که برای فهم دیگری و درک حالوهوای جهان، باقی مانده است. آنچه امروز در ایران ما جاری است، بیش از آنکه بهمعنای توسعه جنگ باشد، بازتاب لرزشی باشد که پیش از زلزله احساس میشود. یا شاید اینگونه بهتر بتوان گفت؛ در ایران، وایب جنگ، خود جنگ است؛ زیرا احساس خطر پیش از وقوع خطر، ما را از درون متزلزل میسازد.
از منظر نظریههای ارتباطات، وایبها بازتاب سایش ذهن انسان مدرناند در تقابل با انبوه اطلاعات، فقدان قطعیت و خشونت نمادین فضای دیجیتال. وایبها شاید نوعی مکانیسم روانی باشند برای سادهسازی پیچیدگیها، برای ترجمه تهدیدها به زبان احساس و برای نجات ذهن از فرسایش مداوم اطلاعاتی. وایبها ممکن است ما را از چنگال بیمعنایی نجات دهند، اما در عین حال ممکن است ما را از جهان واقعی منفک سازند. در جامعهای که با هر پُست اینستاگرامی یا توئیت، اضطرابی لرزهای بر روان جمعی میافتد، بیش از هر چیز نیازمند بازسازی حس امنیت هستیم.آینده شاید مالِ وایبها باشد؛ اما آرامش جز از مسیر ترمیم اعتماد، ممکن نیست. و وایبِ اعتماد، نه با ترس و اضطراب، که با گفتوگو، شفافیت و آغوش باز بهدست میآید.