زن و زنانگی در ترانه شهیار قنبری
خورشید خانم رهاتر از من و شماست
«زن» عنصری جدانشدنی از ترانههای شهیار قنبری است. او حتی در ترانههای غیرزنانهاش، نیمنگاهی به زنان و خواستههایشان دارد، گویی ذهن شاعر پیوسته درگیر زنان و دغدغههای آنان است. آنجا که در ترانه «نون و پنیر و سبزی» یک دختر بچه (گیسگلابتون) را وارد ترانه میکند: «کنار شهر آینه جنگل سبز شیشه بود/ برای گیسگلابتون اون روز مثل همیشه بود». جایی دیگر هم در ترانه «برمیگردم»، عطر خواهرش را دلیل بازگشت میداند: «بر میگردم خواهرم را ببویم». اما برای بررسی دقیقتر نگاه شهیار به زنان باید سراغ ترانههای زنانه او رفت؛ ترانههایی مثل «خورشید خانم»، «گستاخی»، «آی مردم مُردم» و حتی ترانههای عاشقانهای که حضور زنان در آنها پررنگتر است.
در میان ترانههای زنانه شهیار قنبری، «گستاخی» با صدای گیتی پاشائی ترانه متفاوتی است. ترانه «گستاخی» که برای تیتراژ فیلم سینماییای به همین نام نوشته شده، زنی را به تصویر میکشد که خود را «کنیز» و مرد محبوبش را «سرور» خطاب میکند! شهیار در کتاب «دریا در من»، در مورد این ترانه مینویسد: «این ترانه را هواداران برابری زن و مرد دوست نمیداشتند. من هم امروز با این ترانه گرفتاری دارم. با این همه از یاد نبرید که «گستاخی» غمنامه مادربزرگ است. قصه سرسپردن و خاموشماندن. قصه زخمهای کهنه زن شرقی.» بهنظر میرسد شهیار با این پانوشت تلاش کرده معنای ترانه را تلطیف کند زیرا خود ترانه نشانی از غمنامه بودن ندارد و صرفاً ترانهای عاشقانه برای تیتراژ یک فیلم است. اما اگر این ترانه را در کنار ترانههای دیگر شهیار بررسی کنیم، منصفانه است که بگوییم او تقریباً در هر ترانهای که به زنان اشاره کرده، دغدغه و نگاهی انسانی به زن دارد. حتی در عاشقانههایش هم میتوان دید که او تلاش دارد نگاهی برابریخواه به رابطه زن و مرد داشته باشد.
البته عشق یکسویه سابقهای دیرین در ادبیات فارسی دارد. عشقی که در آن یا عاشق بهشکلی خفتبار به دنبال معشوق است و هر ذلتی را میپذیرد: «مرا به هیچ بدادی و من هنوز برآنم/ که از وجود تو مویی به عالمی نفروشم» (سعدی). یا به معشوقِ خودخواه، که عاشق را دوست ندارد، با کلامی طعنهآمیز میتازد: «صبر کردم بر جفای او غلط کردم غلط/ دل نهادم بر وفای او غلط کردم غلط» (وحشی). این نگاه یکسویه حتی امروز هم در ترانه فارسی دیده میشود اما شهیار در اکثر ترانههای عاشقانهاش تلاش کرده ارتباطی مدرنتر را بین زن و مرد به تصویر بکشد. او در ترانه «به من تکیه کن» که در سال 1356 نوشته، میگوید: «به من تکیه کن! تکیه کن! تکیه کن!/ که خاصیت عشق را میشناسم... در آغاز دفترچه مشقهایم/ تو را گرچه «من» بود، «ما» مینویسم...». جدا از این نمونه، بازی با دو ضمیر «من» و «ما» یکی از پرتکرارترین بازیهای کلامی در آثار شهیار قنبری است که نشان میدهد شاعر به چیزی بیشتر از «من» میاندیشد.
او در جایی از ترانهی «بیبی آبی» میسراید: «مرا ببخش اگر تو را به باد سپردم/ اگر تو را به اوج ترانه نبردم/ مرا ببخش اگر رفیق و یار نبودم/ مرا ببخش اگر که ماندگار نبودم». تاریخ سرایش این ترانه در کتاب «دریا در من»، 1372 – 1368 ذکر شده است؛ یعنی بیش از 30 سال پیش، شهیار قنبری نادیده گرفتن زن را محکوم و از او عذرخواهی کرده است: «مرا ببخش بیبی بیمن/ مرا ببخش قندک روشن...».
دغدغههای شهیار در ترانههایی که برای زنان یا از زبان زنان نوشته، دغدغههای انسان امروز است. «خورشید خانم» ترانه دیگری است که سهدهه پیش و در سال 1371 منتشر شده و از دغدغههایی میگوید که فراتر از دهه 70 است؛ دغدغههایی که با گذشت سهدهه از سرایش «خورشید خانم» به دغدغه بخش بزرگی از نسل جدید زنان ایرانی تبدیل شدهاند. گویی شاعر، آیندهای را پیشبینی کرده که در آن، زنان به دنبال آزادیهای مدنی خود هستند: «... باید بدونه عاقبت/ دو بال پرواز میکشیم/ درای این مدرسه رو/ رنگی و دلباز میکشیم/ رو کاغذای بیصدا/ ساز میکشیم، ساز میکشیم...».
در بین ترانههای شهیار قنبری، ترانهی «آی مردم، مُردم» واضحترین غمنامه زن شرقی است. این ترانه که در سال 1384 منتشر شده، داستان زنی کتکخورده است؛ «اهل خودویرانی» که «مثل یک کوه یخ» قطرهقطره در گوشهی «مطبخ» آب میشود. شهیار در این ترانه، با توصیفها و ترکیبسازیهای همیشگیاش، تلاش کرده داستان زن کلاسیک شرقی را بازگو کند اما اوج این ترانه به عقیده من سطری از ترجیعبند آن است: «من به خود نه که به زن بد کردم!» این سطر که ترکیب «اهل خودویرانی» در ابتدای ترانه را کامل میکند، مفهومی است که لااقل در آن سالها در جامعه ایرانی بکر و تازه است: زنان علیه زنان. شاعر در این ترانه، اگرچه در جایجای متن، «مرد نامرد» قصه و فضای مردسالارانه حاکم را به چالش میکشد، اما از وظیفه زنان در قبال یکدیگر نیز غافل نمیشود و اگرچه کوتاه و جزئی اما درست و بهجا به آن اشاره میکند.
با این تفاسیر بهجرأت میتوان گفت در عصری که تعداد ترانهسرایان زن، بسیار کمتر از ترانهسرایان مرد بود (و هنوز هم چنین است)، شهیار قنبری بهعنوان یکی از سردمداران ترانه نوین، توانسته است با نگاهی منصفانه و واقعبینانه، دغدغههای زنان را نیز در ترانههای خود منعکس کند.