درباره کارنامه هنری مرتضی احمدنژاد، با نظر به نمایش اخیر آثارش در نمایشگاه «درخششِ زیبایی»
سیراب از آبشخور آزادی ناب
پرویز براتی، روزنامهنگار
چگونه میتوان تصاویری از دنیای واقعی را بر گرفت و با آنها جهان خیالی خود را ساخت؟
به نظر میرسد رمز و راز تمام هنر در همین پرسش بهظاهرساده و پیشپاافتاده نهفته است. آثار مرتضی احمدنژاد (۱۳۴۳، رشت) هنرمند خودآموخته، پاسخی به این پرسش است؛ تابلوها و حجمهایی که از سرچشمههای بکر اندیشه و احساس میجوشند.
فروید، ضمیر ناخودآگاه را بهصورت دیگی جوشان توصیف میکرد. چنین دیگی از نظر بصری بهصورت سطحی منقلب و خیزنده است که گهگاه اشیایی در سطح آن ظاهر میشوند و لحظهای موّاج میمانند و بعد دوباره فرو میروند. بعضی از نقاشان میکوشند که این سطح جوشان را منعکس کنند. آنها آنقدر با رنگ و فرم به کنکاش میپردازند تا بهتدریج با الهامشان از جهان شباهت یابد. اما واقعیت هرگز ایستا نیست و همچون ابر در گذر است. احمدنژاد از آن دسته نقاشان است که تصویر ابر را میکشد، اما نه ابری که یک نقاش ناتورالیست میکشد، بلکه ابر ناشناختگی ذهن او را درگیر ساخته است.
غور در دیگ جوشان روان، از بیشکلی و بیزمانی و بیمکانی آغاز میشود و فقط هنگامی شکل میگیرد که اولین رنگها، ضمن عمل نقاشی روی بوم بنشینند. نقاش، قلم مو در دست در کرانههای ظریف و نازک خیال خود به جستوجو میرود: او با رنگ کار میکند و آن را به هزار شکل درمیآورد تا سرانجام شکلی بامعنی شروع به ظاهرشدن کند.
اما چنانچه این تصوّر ایجاد شود که برای انجام چنین کاری فقط کافی است قلم مویی در دست بگیریم و خود را به بخت و اقبال واگذاریم؛ راه به بیراهه رفتهایم.
نقاشی عملی است که به مهارت بسیار نیازمند است. فنّی است که باید آموخت و حاصل انضباطی عمیق است. برخورداری از وجه ماهرانه و تکنیک چیرهدستانه، همان بخش مربوط به «عقلانیت» است که در غیاب آن، امر شهودی بهدرستی منعقد نخواهد شد. کما اینکه همه نقاشان تأثیرگذار در این وادی، مانند دالی، مگریت، کله، ارنست و... نقاشانی هوشیار، سختکوش و استادکار بودند. مرتضی احمدنژاد بهخوبی دانسته است که با خامدستی و بیخبری از آیینِ کار، نمیتوان به اعماق و ژرفای خیال دست یافت.
در دو تابلوی او با عناوین «ماهی» و «قایق» در نمایشگاه «درخششِ زیبایی» که از اردیبهشتماه ۱۴۰۳ در هتل پارسیان آزادی برگزار شده و به مدت سهماه ادامه دارد؛ بهخوبی شاهد این جهان خیالی هستیم. تابلوی ماهی، پسربچهای را روی یک قایق به تصویر میکشد؛ درحالیکه ماهیای در آب دیده نمیشود و تابلوی دیگر، قایقی کاغذی است که میان نقاشی و تصویرسازی در نوسان است؛ نوعی طراحی معاصر که در آن هنرمند مجموعهای از مضامین آشنا را روی قایق مجسم کرده است. روش اجرایی او، همان روشهای فنّی هنر واقعگرایانه است؛ اما انشای او از عناصر واقعی یک انشای نامتعارف است. او با رفتوآمد پیدرپی در جریان سیّال ذهن و انتقال نقاشانه آن بر بوم نقاشی یا بر سطح یک حجم؛ سعی دارد قدرت خلاقهاش را رها سازد.
به اعتقاد هگل، زیباییِ اثر هنری ارزشی افزونتر از زیبایی طبیعی دارد. از همین دریچه بود که زیباییشناسی تحت تعلقات انسانی و تاریخی، به قلمرو حقیقت راه یافت و از این رهگذر، با آگاهی و آزادی دارای مرزهای مشترک شد. آثار احمدنژاد، از آبشخور آزادی ناخودآگاه ـ که نابترین نوع آزادی است ـ سیراب میشوند. او با الهام از آزادی ناخودآگاه و ادراکِ تقویتشدهاش، لحظۀ خلاق را طلب میکند و در صدد دریافتهایی ناب از لحظههای گذرندۀ ذهن و خیال است.