کارتونیست نقـاد است نه مداح /گفتوگو با هادی حیدری درباره شکایت دادستانی تهران از او برای یک کاریکاتور انتقادی که هنوز برطرف نشده است
هادی حیدری، کارتونیست و منتقد اجتماعی برجسته، در طول ۳۰ سال فعالیت حرفهای، انتقادی و مستقل در رسانهها همواره سعی کرده است تا قلماش را از گزند دروغ، فساد و وابستگی به یک جریان خاص پاکیزه نگه دارد.

هادی حیدری، کارتونیست و منتقد اجتماعی برجسته، در طول ۳۰ سال فعالیت حرفهای، انتقادی و مستقل در رسانهها همواره سعی کرده است تا قلماش را از گزند دروغ، فساد و وابستگی به یک جریان خاص پاکیزه نگه دارد.
او با طراحی کاریکاتورهای تند و انتقادی، نقش خود را بهعنوان صدای آگاهیبخش جامعه ایفا کرده و مقابل تصمیمهای اشتباه هر دولتی از جناحهای راست و چپ ایستاده است. یکی از مهمترین ویژگیهای کار حیدری، تأکید بر نقد طنازانه بهجای توهین بهویژه استفاده از شوخیهای تیز و سمبلهای تصویری برای بیان دیدگاههای سیاسی و اجتماعی است.
آخرین جنجال پیرامون کاریکاتور انتقادی این کارتونیست، به لایحه «مقابله با محتوای خلاف واقع در فضای مجازی» مربوط میشود که توسط دادستانی تهران از او شکایت شد. به اعتقاد حیدری، در آن کاریکاتور نه به مردم و نه مسئولان توهین نشده؛ بلکه در نرمترین حالت ممکن به لایحهای که خطر جدی برای آزادیبیان بود، انتقاد شده است.
حیدری در گفتوگو با «هممیهن» از چالشهای مواجهه با فرهنگ کمتحملی نسبت به نقد و تفاوتهای برداشتهای اجتماعی نسبت به کاریکاتورهای انتقادی سخن گفته است. او همچنین تاکید دارد که نقد، حتی در قالب طنز و کاریکاتور، باید مرزهای اخلاقی خود را حفظ کرده و هرگز به توهین تبدیل نشود. حیدری به اهمیت حفظ استقلال حرفهای و عدمتسلیم در برابر فشارهای سیاسی اشاره کرده و معتقد است که کاریکاتوریستها و منتقدان باید بهعنوان دیدهبان جامعه شناخته شوند تا فساد و انحرافات در ساختارهای معیوب شفافسازی شود.
دادستانی تهران در حالی برای شما درخصوص طراحی و انتشار کاریکاتور انتقادی از «لایحه مقابله با محتوای خلاف واقع در فضای مجازی» اعلام جرم کرد که در دنیا برداشتهای مثبتی به مفهوم و کارکرد حیوان «خر» در مقایسه با نگاههای منفی در فرهنگ ایرانیها وجود دارد. همچنین کلیت آن طرح مرتبط با حکایت معروف ایرانی بود، اما همچنان واکنشهای تند جریانهای خاص را در پی داشت. از نظر شما منشأ این نگاه به جامعه، مردم یا برخی از مسئولان برمیگردد؟
از نظر من هم این تفاوت نگاه، خیلی عجیب و سوالبرانگیز است. برخی افراد کشیدن کاریکاتور خر، الاغ و حیوانهای دیگر را به خودشان نسبت میدهند و فکر میکنند که کاریکاتوریست قصد توهین به آنها را دارد. این در حالی است که لایحه فضای مجازی بهانهای برای طراحی و انتشار آن کاریکاتور بود تا انتقادم را نسبت به آن لایحه بیان کنم. همچنین مفهوم کلی آن طرح؛ مربوط به حکایت معروف ملانصرالدین بود و من هم روی خر عبارت وفاق را نوشتم تا انتقادم از تغییر مسیر این مفهوم را نشان بدهم.
از آنجا که «وفاق» ناظر بر مردم نیست و صرفاً یک مفهوم است، باورم برای طراحی هم این بود که نشان بدهم وفاق بهسمت دیگری حرکت میکند و رئیسجمهور هم بهسمت دیگر. بااینحال یک عده کاریکاتور را بهانهای برای توهین جلوه دادند و مطرح کردند که به مردم توهین شده است. درصورتیکه کلیت طرح به هیچ قومیت و گروه خاصی از مردم نقد یا اعتراض نداشته است. بههرحال من بهعنوان کاریکاتوریست، زمانی که متوجه چنین برداشت اشتباهی از طرح شدم، بسیار تعجب کردم که چگونه عدهای این کاریکاتور را توهین تلقی و جنجال برپا کردند.
البته، در اینجا باید به تاثیرگذاری کاریکاتور نسبت به سایر تولیدات رسانهها ازجمله مقالهها و گزارشهای خبری هم اشاره کنم. آن طرح باز هم ثابت کرد که یک تصویر یا کارتون میتواند جای صدها مقاله و یادداشت انتقادی عمل کند و یک جریان سیاسی ـ اجتماعی راه بیندازد. باور منتقدان نسبت به لایحه فضای مجازی این بود که در درازمدت میتواند تهدیدی جدی برای آزادیبیان باشد و بهقول برخی روزنامهنگاران، سیلی آخر این انتقادات در قالب کاریکاتور زده شد و درنهایت موجب شد تا بهسرعت از مجلس پس گرفته شود.
باز هم تاکید میکنم که برخلاف تصور دادستانی، فرد حقیقی در آن طرح به خر تشبیه نشده بود. با این وجود، در دنیا بسیار مرسوم است که کارتونیستها، سیاستمدارهای معروف را در سه یا چهار فریم به حیوان تبدیل میکنند. بهعنوان مثال، یک گروه بسیار معروف کارتونیست فرانسوی یک جریان هنری بهراه انداختند تا کاریکاتور سیاستمداران معروف را طراحی کنند.
تبدیل فرانسوا میتران، رئیسجمهور سابق فرانسه به بوقلمون و پرنس چارلز به اسب ازجمله این موارد است. حتی همین گروه در یک برنامه رسمی، کتاب طرحهای خود را که جلد آن هم کاریکاتور میتران بود، به رئیسجمهورشان هدیه کردند و با استقبال هم مواجه شد. در مقابل در کشور ما منتقد، نویسنده، روزنامهنگار و کاریکاتوریست همواره باید نگران این باشند که اثرشان ممکن است با واکنش تند یک صنف یا گروه خاصی مواجه شود. علت آن هم نبود روحیه نقدپذیری و آستانه پایین تحمل در جامعه ایران است. درصورتیکه مکالمات روزمره ایرانیها حتی در زمان تلخترین اتفاقها هم از شوخیهای کلامی و تصویری پُر بوده است و روحیه و مواجهه شوخطبعانه با مسائل داشتهاند.
باتوجه به حساسیت بالای برخی گروهها و مسئولان نسبت به نقد طنازانه یا کاریکاتور و اینکه برخی افراد اگر از پیشوند آقا، خانم یا دکتر برای خطابکردن آنها استفاده نشود، معترض میشوند؛ چه میزان فکر میکنید که میتوان برای شوخی، مرز تعیین کرد؟
مرزبندی زمانی معنا پیدا میکند که شوخی به توهین تبدیل شود. من بهعنوان شاگرد گلآقا در طول فعالیت حرفهای خودم، متمرکز بر این بودم که هیچگاه توهین نکنم و صرفاً کاریکاتور را وسیله نقد قرار دهم. براساس آموزههای گلآقا، همواره این را ملاک قرار دادم تا کاریکاتور را زشت طراحی نکنم و به جنبههای زیباشناختی آن هم توجه کنم. به این دلیل که فرد مورد انتقاد در کاریکاتور، خانواده و اقوام دارد و احتمال اینکه به آنها بربخورد، وجود دارد.
ازطرفدیگر سمبل ابزار اصلی کاریکاتوریست است و زمانیکه میخواهید تحجر را نشان دهید، ناخودآگاه یکی از سمبلهایی که بهسمت آن میروید، آجر و دیوار است. زمان انتقاد از سانسور هم از سمبلهای رایجی چون تیغ و قیچی استفاده میکنید. این سمبلها چه از نوع بومی و چه از نوع بینالمللی در ذهن مردم آشناست و بهراحتی میتوان از آنها برای بیان باور، انتقاد و تحلیل کاریکاتوریست بهره برد.
جدای از این، توهین بحث متفاوتی از شوخی است و هیچکس آن را برنمیتابد و بههیچوجه نمیتوان برای آن خط و مرز مشخصی تعریف کرد. البته بسته به فرهنگ فردی و شخصی هر فردی ممکن است به یکنفر دکتر نگویید، آن را توهین تلقی کند، اما فرد دیگری خیلی راحت با این قضیه کنار بیاید. درمجموع نمیتوان برای شوخی و توهین مرز مشخصی تعیین کرد، اما در هر صورت کاریکاتوریست باید هدف خود را از طراحی کاریکاتور مشخص کند و هرگز بهدنبال تحقیر و توهین نباشد.
به اعتقاد شما نمیتوان برای شوخی و انتقاد در کاریکاتور حد و مرز مشخصی تعیین کرد. بااینحال برونسپاری اصول طراحی کاریکاتور به سایر اقشار جامعه میتواند تاثیرگذار باشد و از این طریق به یک نگاه و فهم مشترک نسبت به نمادهای یک کاریکاتور رسید؟
میتوان اصول و مفاهیم کلی در حرفه کاریکاتوریستها را به یک قانون تبدیل کرد، اما این را هم باید در نظر گرفت که نگاه هر یک از کارتونیستها متفاوت است. برخی از آنها باور دارند که باید خیلی تیز نقد کرد و حتی به توهین تنه بزنند. اما برخی دیگر سعی میکنند تا پاکیزهتر عمل کنند. بههمیندلیل نمیتوان قاعده مشخصی دراینخصوص تعیین کرد. حتی اگر این اتفاق هم بیفتد، نمیتوان با نهادهای امنیتی و نظارتی به یک نگاه مشترک رسید.
در همین ماجرای اخیر، با اینکه دولت و شخص رئیسجمهور شکایتی از من نکرده بودند، اما دادستانی علیه من اعلامجرم کرد. بهنظر میرسد عدهای با این کار بهدنبال بهانه بودند تا از تصویری که هیچ ارتباطی به آنها نداشت، استفاده و جنجال بهپا کنند. در این میان نیز، من را بهعنوان یک منتقد که وظیفه ذاتی خود را انجام داده و میدهم، قربانی کردند. این در حالی است که انتقادم را به نرمترین شکل ممکن مطرح کردم و هیچ جایی از آن طرح نمیتوانید توهین به یک شخص یا مردم را پیدا کنید.
در متن شکایت دادستان طرح شده که کاریکاتور شما به مسئولان توهین کرده است، اما رئیسجمهور بهصراحت اعلام کرد، از شما شکایتی ندارد. چهمیزان تفاوت نگاه دستگاههای نظارتی با مسعود پزشکیان نسبت به انتقاد و کاریکاتور در نقد شما از رئیسجمهور تاثیرگذار بوده است؟
در متن خبر دادستانی درباره کاریکاتور من اعلام شده بود که در آن به مردم توهین شده، اما جرم من در سامانه ثنا قوهقضائیه، توهین به مسئولان ذکر شده است. این در حالی است که هیچکس از دولت از من شکایت نکرده بود. حتی رئیسجمهور هم اعلام کرد که بهعنوان فرد حقیقی، شکایتی از کاریکاتوریست ندارد. جدای از این، من با شناختی که از رئیسجمهور داشتم و میدانستم که ظرفیت و آستانه تحمل بالایی در نقد دارند، بهسمت نقد عملکرد او در ارسال لایحه فضای مجازی رفتم. بااینوجود بعضی افراد نزدیک به ریاستجمهوری، واکنش متفاوتی نسبت به خود رئیسجمهور نشان دادند. نمیدانم دلیل آنها برای این برخورد چیست.
شاید در نظر دارند تا در نگاه رئیسجمهور یک تصویر حامی از خودشان بسازند که اینگونه کاتولیکتر از پاپ شوند. البته این رویکرد فقط در قبال رئیسجمهور رخ نمیدهد؛ بلکه این وضعیت نسبت به سایر مسئولان از وزرا و مدیرانعامل شرکتها گرفته تا مدیرمسئول رسانهها هم تکرار میشود.
بااینهمه چه این افراد، چه سایر مسئولان که در جایگاه یک مسئول مینشینند، باید صابون نقد را به تنشان بمالند. بهعبارتدیگر شما نمیتوانید مسئولیتی را بدون پاسخگویی در قبال آن مسئولیت قبول کنید؛ زیرا مسئولیت بدون پاسخگویی، به فساد منجر خواهد شد. اگر من بهجای مسئولان اطلاعرسانی در دفتر ریاستجمهوری بودم، از آن کاریکاتور بهعنوان برگ برنده استفاده میکردم تا ظرفیت بالای رئیسجمهور را در پذیرش انتقاد روزنامهنگارها، کارتونیستها و سایر منتقدان نشان دهم. این نگاه دکتر پزشکیان موجب میشود تا با وجود همه فشارها و درآمدهای حداقلی، فعالیت و حضور منتقدان ازجمله کاریکاتوریستها بهرسمیت شناخته شود. من نقد خود را نسبت به لایحه فضای مجازی طرح کردم، بقیه افراد هم با زبان نقد و نه توهین، مسائل را نقد کنند.
شما مجری اولین نشست خبری مسعود پزشکیان بودید و در آن زمان به شما از این جهت که وارد ساختار دولت شدهاید، انتقاد کردند. بااینحال از لایحه جنجالی دولت برای فضای مجازی انتقاد و هزینه آن را هم پرداخت کردید. آیا از آن زمان تاکنون نسبت به وفاق و دولت پزشکیان ناامید شدهاید؟
نه. ناامید نشدهام. یکسری چارچوبهای فکری کاملاً مشخص دارم که هیچگاه در مسیر کاری از آنها عبور نکردهام. امسال سیویکمین سالی است که در مطبوعات فعالیت میکنم. در این مدت، هر زمان که حس کردم، تخلف و انحرافی در هر حوزهای رخ داده، به آن موضوع انتقاد کردم. حتی برایم فرقی نداشته که دوران فعالیت کدام دولت است. در دولت خاتمی، احمدینژاد، هاشمیرفسنجانی، روحانی، رئیسی و دولت فعلی، همواره رویکرد انتقادی داشته و دارم. ذات کار من بهعنوان کارتونیست، نقد است؛ نه مداحی.
در زمان کنفرانس مطبوعاتی اول مسعود پزشکیان هم مسئولان دفتر ریاستجمهوری به این نتیجه رسیدند که یک روزنامهنگار یا کارتونیست خارج از چارچوبهای رسمی بهعنوان منتقد، برنامه را اجرا کند. در آنموقع هم، بیگدار به آب نزدم و مشورتهای لازم را دراینخصوص انجام دادم. درنهایت به این نتیجه رسیدم که حضور من در آنجا میتواند این پیام را به افراد جامعه منتقل کند که تغییری در حال رخدادن است. ما همیشه امیدوار بودیم تا تغییر مثبتی رخ بدهد و در یکسال اخیر با وجود اینکه دولت در موارد زیادی اختیار تام نداشت، اما دولت پزشکیان توانست اقدامات موثری انجام بدهد. بهعنوان مثال درخصوص لایحه حجاب، رئیسجمهور معتقد است که در شرایط فعلی اجرای آن توجیه ندارد و تاکنون هم پای این حرفاش ایستاده است.
ازطرفدیگر، ناکارآمدیهایی در برخی حوزهها وجود دارد که لازم است تا متخصصان همان حوزه پاسخگو باشند و رویه را اصلاح کنند. درباره لایحه فضای مجازی هم من بهعنوان کارتونیست احساس کردم که آزادیبیان در خطر است و انتقادم را مطرح کردم. بااینحال و خوشبختانه در آن موقعیت با رئیسجمهوری مواجه بودیم که انحرافها و اشتباهها را پذیرفت و درصدد جبران آن برآمد. این یک قدم رو به جلو است. درمجموع اگر یک قدم هم به یکسری خواستههای عمومی نزدیک شویم، احساس امید بین جامعه ایجاد میشود. البته دراینخصوص نباید خیلی ایدهآلیست باشیم. هم حاکمیت، هم جامعه نسبت به یکدیگر مسئولیت و وظایفی دارند. اگر هریک از ایندو، وظایف خود را اجرا نکنند، جامعه دچار انسداد خواهد شد.
ازطرفدیگر، باید به این سوال هم پاسخ داد؛ آیا هزینههایی که در منطقه متحمل شدیم، ارزش آن را داشت که مردم خودمان روبهروز فقیرتر و نسبت به مسئولان بدبین شوند. بنابراین برای بررسی اینکه ساختار بهصورت درست یا اشتباه عمل میکند، باید به این درک رسید که همه ارکان ساختار از روسایجمهور و دولتها گرفته تا نمایندگان مجلس و مردم، سلسلهوار به یکدیگر مرتبط هستند و کنشهای آنها بر هر بخش، تاثیرگذار است.
جدای از ماجرای کاریکاتور انتقادی درباره لایحه فضای مجازی، همواره در سالهای فعالیت خود رویکرد انتقادی را محور قرار دادید. با وجود همه فشارها و محدودیتها بر مطبوعات، چگونه توانستید این روحیه را در خودتان حفظ کنید؟
هنوز آخرین وضعیت شکایت از من برای کاریکاتور وفاق را اعلام نکردهاند، اما درکل بهنظر میرسد که ماجرا به پایان خواهد رسید. جدای از این مورد اخیر، من همیشه بین خوف و رجاء بهسر بردهام. حرفه کارتونیست راهرفتن روی تیغ است. برخی اوقات این تیغ در مسیر حرکت موجب بریدهشدن پا میشود و در موقعیت دیگر میتوان به سلامت از آن عبور کرد. شکایت اخیر هم موضوع جدیدی برای من نیست و همواره درگیر اینگونه چالشها بودهام. اگر موضوع دیگری هم پیش بیاد و احساس کنم لازم است تا واکنش انتقادی نسبت به آن داشته باشم، حتماً اقدام میکنم.
در طول این همه سال فعالیت مطبوعاتی، همواره تلاش کردهام تا به وظیفه انتقادی خودم که با علاقه، سالها وقت و عمرم را صرف آن کردهام، عمل کنم. اگر به عقب برگردم، باز هم همین مسیر را با همه دردسرها و چالشهایش دنبال میکنم. با اینکه موقعیتهای زیادی برای عافیتطلبی داشتم تا قلمم را در اختیار یک رویکرد خاص قرار دهم و از لحاظ مالی تامین شوم، اما هیچگاه قلم خودم را نفروختم و همواره بر اصول و عقایدم پاینده بوده و هستم. از ابتدای فعالیتام تاکنون سعی کردم تا قلمم را بهاندازه وسع و دانشم پاکیزه نگه دارم.
با انتشار کاریکاتور «چشمبندان»، روزنامه شرق توقیف و برای شما پرونده امنیتی تشکیل شد، چقدر حس میکنید که آن تجربه به ماجرای اخیر شباهت دارد؟
«چشمبندان» ماجرای متفاوتی داشت. در آن زمان یک جریان سیاسی قصد داشت تا از آن سوءاستفاده و طرح را به جریانی منتسب کند که برای کل جامعه ایران ارزشمند است. کاریکاتور «چشمبندان» انتقاد به جهل بود، اما خوانش یک گروه سیاسی خاص این بود که کاریکاتوریست به رزمندگان توهین کرده است. این در حالی است که هیچ سمبلی از رزمندگان در آن طرح وجود نداشت. زمانی میتوان ادعا کرد که آن طرح به رزمندهها اشاره میکند که در آن لباس نظامی، اسلحه و سایر نشانههای مرتبط به تصویر کشیده شده باشد.
درصورتیکه هیچکدام از این نمادها در آن طرح وجود نداشت و یکعده صرفاً میخواستند این ادعای نادرست را به بهانهای برای جنجال سیاسی تبدیل کنند. جالب است که در آنزمان روزنامه شرق از اتهام تبرئه شد، اما پرونده من بهعنوان کارتونیست آن طرح به یک پرونده امنیتی تبدیل شد و به همین بهانه مجموعهای از کاریکاتورهای من را از سال ۱۳۷۷ تا ۱۳۹۰ تحلیل و براساس آن، برایم کیفرخواست صادر کردند. در آخر هم، با اینکه همه طرحهای من در رسانههای رسمی کشور منتشر شده بودند، بهخاطر آنها حکم یکسال زندان برای من بریدند.
بههرحال چه من، چه سایر فعالان رسانه و منتقدان باید بدانیم که برای فعالیتهای خود به کدام نهاد باید پاسخگو باشیم. این در حالی است که ما در زمان بحران نمیدانیم باید به وزارت اطلاعات، قوهقضائیه، اطلاعات سپاه، اصناف و درنهایت کدام دستگاه پاسخ بدهیم. همین نبود یک متولی واحد برای رسیدگی به مسائل روزنامهنگارها موجب خودسانسوری آنها و ازبینرفتن مرجعیت رسانههای داخلی شده است.
مردم کشورمان باید بتوانند بهصورت آیینهوار بازتابی از زندگی و مسائل خود را در رسانهها ببینند، اما گاهی به نظر میرسد امکان این موضوع نهتنها در رسانههای ایرانی وجود ندارد؛ بلکه راه نفس و حیات مطبوعات بسته شده است. درنتیجه همین فشار و هزینههای زیاد، بسیاری از همکاران ما عطای این حرفه را به لقای آن بخشیدهاند و به مشاغل یا کشورهای دیگر مهاجرت کردهاند. بااینحال همین اندک نقد و فعالیت رسانهها را هم تاب نمیآورند، درصورتیکه باید قدر منتقدان را که با همه فشارها همچنان صادقانه فعالیت میکنند، دانست و به آنها نه به چشم تهدید بلکه به چشم دیدهبان نگاه کرد. حتی میتوان از آنها برای شناسایی و رفع کاستیها کمک گرفت.
روزنامهنگارها جدای از فشارهای نهادهای ناظر با انتقاد و خشم اقشار مختلف جامعه هم مواجه میشوند. گزارشها و مواضع این صنف یکروز از سمت سلطنتطلبان، روز دیگر از طرف ارزشیها یا مردم با واکنشهای تند و قهری روبهرو میشود تا جاییکه میتوان فشار آن را از محدودیتهای ساختاری بیشتر دانست. تجربه و نگاه شما به این موضوع چگونه بوده است؟
زمانیکه توده بدون شکل جامعه خشمگین میشود، میتواند واکنش شدیدتری نسبت به سایر واکنشها در مواجهه با فعالیتهای رسانهای داشته باشد. در اینجا باید بدانیم که جامعه و ساختار حاکم، با هم مراوده دارند و نمیتوان ایندو را از یکدیگر متمایز دانست؛ زیرا حاکمیت از دل جامعه شکل میگیرد. از کجا معلوم اگر برخی افراد جامعه در جایگاه قدرت قرار بگیرند، از کسانی که قدرت دارند، خشنتر و خطرناکتر رفتار نکنند. فردی که از انتقاد ساده رفیقاش بهشدت آشفته میشود؛ احتمال اینکه در زمان قدرت بهتر از قبل نسبت به آن اتفاق عمل کند، بسیار کم است.
قصد ندارم مردم را شماتت کنم. خود من اگر تاب تحمل انتقاد فرزندم را نداشته باشم، نهتنها در زمان رسیدن به یک جایگاه قدرتمند رفتار متفاوتی نخواهم داشت؛ بلکه برخورد شدیدتری هم میکنم. میخواهم بگویم که حاکمیت آیینهای از جامعه است و در ادوار مختلف حکومتها از دل مردم شکل گرفتهاند. و در نهایت تندروی هر طیف و جناح نسبت به موضوعات مختلف در یک نقطه به ائتلاف نانوشتهای میرسد که خروجی آن یکی است. براندازی که با بدترین الفاظ، مخالف خود را میزند، با ارزشیها در یک نقطه به تفاهم میرسند. در این بین، همواره این مسیر تعادل در طرح انتقادات است که از همه گروهها فحش میخورد.