عبور از ذهنیت نادرست
آنچه که تاکنون و در چند دهه گذشته در تشکیل کابینه رخ داده، ناشی از ذهنیتی نادرست بوده است. این ذهنیت که ما در مرحله مردمسالاری رقابتی هستیم و هر گروهی که اکثریت را به دست آورد میباید و میتواند کابینه کاملاً همسویی را با فرد منتخب و گروه او تشکیل دهد و در چارچوب مسائل کشور و در ذیل حاکمیت قانون امور را پیش ببرد و در صورتی که موفق باشد، مردم دوباره به او رأی خواهند داد و اگر نه در انتخابات بعدی نامزد رقیب را بر خواهند گزید.
همچنین این پیشفرض وجود داشت که در طول این مدت دستگاه دولت و حکومت همگی یکپارچه در خدمت سیاست فرد پیروز و منتخب ملت هستند و هیچ خللی در فضای عمومی و اداری کشور رخ نخواهد داد.
تجربه ۳۵ سال اخیر اما نشان داده است این مفروضات اشتباه بوده است. ما در ظاهر رقابت قانونی داشتیم ولی در واقعیت امر ستیز و حذف جریان غالب در کشور بوده است. هر جریانی که در قدرت دولت حضور نداشته یا در نهادهای دیگر بوده یا در بیرون حکومت بوده در نظر یا در عمل علاقهای به موفقیت جریان موجود در قدرت نداشته و آن را تخطئه میکرده است و جریانی هم که در دولت بوده سعی داشته در دولت یا از هر طریق دیگر بقای خود را تثبیت کنند و در این راه از انجام هر اقدام ممکنی فروگذار نمیکنند.
نمونههای فراوانی برای اثبات این ادعا هست. در دور اول آقای هاشمی این وضعیت کمتر بود یا اصلاً نبود ولی از دور دوم ماجرا آغاز شد. در زمان آقای خاتمی از ابتدا به اوج رسید. قتلهای زنجیرهای آغاز آن بود و بحرانهای درونسیستمی ادامه مییافت. در زمان احمدینژاد مسئله متفاوت شد در نهایت به تقابل ۸۸ رسید و سپس خانهنشینی او پیش آمد.
با آمدن روحانی و به سرانجام رساندن برجامی که باید مایه وحدت میشد ولی عامل تفرقه گردید و دور دوم او تبدیل به بدترین دوران سیاسی کشور پس از انقلاب شد.
با آمدن آقای رئیسی گمان کردند که همه حذف شدهاند و یکدستسازی درمان دردهای سیاسی است. ولی هنوز سه سال نگذشته بود که در این مدت انواع بحرانها را تجربه کردند و در نهایت دیدند نهتنها ۶۰ درصد مردم از دست رفتهاند در میان ۴۰ درصد باقیمانده هم اقلیت شدهاند! حالا هم که بازی را باختهاند در حال تخریب فضای دولت و مهرهچینی و جابهجایی هستند. این بازی به زودی تمام خواهد شد ولی یک چیز قطعی است: با این دستفرمان نمیتوان به راه ادامه داد. همه باختهاند بدون استثنا.
اگر بخواهیم ازاین دور باطل که نتیجهای جز یأس و ناامیدی ندارد، بیرون بیاییم؛ باید تحلیل و تصور و پیشفرضهای خود را از میدان بازی سیاست تغییر دهیم. اولین و مهمترین فرض این است که بپذیریم هیچ گروهی و جریانی نمیتواند دیگری را حذف کند. کوشش برای حذف دیگری نتیجهای جز فرسوده کردن خود ندارد.
باید همدیگر را پذیرفت و بهسوی رقابت قانونمند حرکت کرد. تندروهای اندکی که مانع و مخالف این مسیر هستند، چارهای جز تغییر نگاه یا برکناری از جریان اصلی سیاست تا تغییر رویکرد ندارند.
در مرحله بعد، باید بر روی اصولی کلی که تامینکننده خیر و صلاح و خواست مردم است، توافق کرد. در گام سوم کابینهای فراجناحی را که متضمن رویکردی تعاملی بر مبنای اصول مورد توافق است، تشکیل داد و با حداقل اختلافات بهسوی توسعه همهجانبه گام برداشت.
اطمینان داریم این کار سخت است ولی هم با رویکرد دکتر پزشکیان همراه است و هم با انتظارات نخبگان سیاسی کشور. همه از این وضع خستهاند. راههای گذشته قابل تکرار نیست؛ چون بر تحلیل و ذهنیتهای نادرستی مبتنی بود.