| کد مطلب: ۲۲۰۲۷

بازخوانی ۶۰ سال کشمکش داخلی در اسرائیل که منجر به وقوع هفتم اکتبر و درگیری در کرانه باختری شده است

کابینه یاغی‌ها

کابینه یاغی‌ها

اسموتریچ همانند بن‏‌گویر به‌‏عنوان یک فعال در زمینه سیاست‌‏های نژادپرستانه ضدعرب فعالیت می‌‏کرد و به‏‌عضویت یک حزب راست‏‌گرای بسیار کوچکی به‌‏نام حزب صهیونیست مذهبی درآمد. اسموتریچ و بن‏‌گویر از نظر ایدئولوژی همچنان از راست‏‌گرایان افراطی هستند اما حالا به سیاستمداران حرفه‏‌ای تبدیل شده‌‏اند که امروز مناصب قدرتمندی را در دولت بنیامین نتانیاهو در اختیار دارند.

در یک سال گذشته، چشم‌های جهان بر جنگ غزه دوخته شده که هنوز هم پایانی برای آن دیده نمی‌شود اما منطقه دیگری وجود دارد که زندگی در آن روزبه‌روز غیرقابل‌تحمل‌تر شده و توجه کمتری را به‌خود جلب کرده است: کرانه باختری.

هفته گذشته ارتش اسرائیل حملاتی را در کرانه باختری انجام داد که نشان داد خشونت در این منطقه افزایش شدیدی پیدا کرده است. در این حمله نیروهای مسلح فلسطینی، شهرک‌نشینان اسرائیلی و ارتش این رژیم با یکدیگر درگیر شدند و اسرائیل مدارس و بیشتر خانه‌های این منطقه را تخریب کرد.

پس از حمله اسرائیل به غزه، ارتش این رژیم عملیات نظامی خود را در کرانه باختری نیز آغاز کرد. در هفته اول سپتامبر، اسرائیل حملاتی را در جنین و دیگر شهرهای کرانه باختری آغاز کرد که همچنان ادامه دارد. با اینکه شدت حملات در غزه در ماه‌های گذشته بسیار شدیدتر است اما عملیات اسرائیل در کرانه باختری نشان‌دهنده تشدید درگیری‌ها و اعمال خشونت بیشتر علیه ساکنان فلسطینی است.

از اکتبر گذشته، دست‌کم ۶۲۲ نفر از ساکنان کرانه باختری از جمله ۱۴۲ کودک از سوی ارتش اسرائیل و شهرک‌نشینان یهودی کشته شده‌اند. ۱۵ اسرائیلی نیز تاکنون جان خود را از دست داده‌اند. یسرائیل کاتس، وزیر خارجه اسرائیل می‌گوید: «اسرائیل باید با تهدید (کرانه باختری) همانگونه که با زیرساخت‌های تروریستی در غزه مبارزه می‌کند، برخورد کند از جمله تخلیه موقت ساکنان فلسطینی و هر اقدام دیگری که لازم است. این جنگ برای همه‌چیز است و ما باید در آن پیروز شویم.»

Untitled-2

اثرات فوری و منفی عملیات اسرائیل در کرانه باختری همانند آن‌چیزی است که در غزه رخ می‌دهد. علاوه بر کشتار و جراحات فلسطینی‌ها، شهرک‌نشینان یهودی بسیاری از ساکنان کرانه باختری را از خانه‌هایشان بیرون کرده‌اند. ارائه خدمات بهداشتی با محاصره بیمارستان‌ها مختل شده است. بولدوزرها خیابان‌ها را اشغال کرده‌اند و تمام زیرساخت‌ها رو به نابودی‌اند.

اسرائیل در بیانیه‌های رسمی خود، همانگونه که مرسوم است، اهداف خود را «تروریست‌هایی» می‌نامد که هدف آنها اجرای عملیات نظامی برای از بین بردن اسرائیل است. اما همانند غزه، این غیرنظامیان هستند که قربانی مستقیم و غیرمستقیم حملات نظامی‌اند. به‌گزارش اندیشکده ریسپانسیبل استیت‌کرافت، آنچه امروز در کرانه باختری رخ می‌دهد، فصل دیگری از داستان طولانی و تراژیک رهبران اسرائیلی است که انتخاب‌شان ادامه درگیری‌های ناتمام و رنج بی‌پایان شهروندان فلسطینی است.

ارتباط میان حمله اسرائیل به غزه و عملیات نظامی در کرانه باختری، انتقال هرچه زودتر منابع نظامی از جنوب اسرائیل به کرانه باختری است تا اسرائیل از آسیب‌پذیری خود در این منطقه جلوگیری کند. این اقدام نشان می‌دهد که اصرار اسرائیل بر اشغال اراضی فلسطینی امنیت آن را به‌شدت تضعیف کرده است.

تشدید حملات در کرانه باختری

رونان برگمن، خبرنگار اسرائیلی نیویورک‌تایمز است که به‌خاطر گزارش‌هایش درباره جنگ اسرائیل و حماس برنده جایزه پولیتزر شده. او در گفت‌وگو با پادکست دیلی روزنامه نیویورک‌تایمز بدتر شدن اوضاع کرانه باختری و تاریخچه طولانی نقش بازیگران سیاسی تندرو در داخل اسرائیل را توضیح می‌دهد.

تحقیقات برگمن نشان می‌دهد تمام اتفاقاتی که در غزه و کرانه باختری رخ می‌دهند با قدرت‌گرفتن راست‌های افراطی در اسرائیل مرتبط است؛ داستان 60 سال کشمکش داخلی در اسرائیل که شرایط امروز را رقم زده و بر اثر آن بسیاری از شهروندان اسرائیلی که خواستار یک کشور قانونمند و دموکراتیک‌اند مغلوب ملی‌گرایان افراطی شده‌اند؛ افراط‌گرایانی که حالا در تل‌آویو در صدر دولت قرار دارند و اسرائیل را به ورطه بحران موجودیت کشانده‌اند.

Itamar_Ben_Gvir_3_(cropped) copy

برای برگمن رسیدن به این نتیجه از سال 2015 و زمانی آغاز شد که یک تروریست اسرائیلی در خانه‌ای در شهرک دوما در کرانه باختری بمب‌گذاری کرد و سه خانواده فلسطینی از جمله علی دوابشه کودک 18 ماهه کشته شدند. شهرک‌نشینان یهودی جملات تهدیدآمیزی را روی دیوار خانه این خانواده نوشته بودند.

برگمن پس از این حادثه با یک ژنرال اسرائیلی و رئیس سابق شین‌بت، آژانس امنیتی اسرائیل به‌نام آمی آیالون صحبت می‌کند. شین‌بت سازمانی است که می‌توان آن را معادل اف‌بی‌آی دانست. برگمن از آیالون می‌پرسد، دهه‌هاست که تندروهای یهودی حملات بسیاری را علیه فلسطینیان انجام داده‌اند، خانه‌ها و دام‌هایشان را از بین برده‌اند، علیه آنها خشونت اعمال کرده‌اند و آنها را به‌قتل رسانده‌اند، چرا شین‌بت نمی‌تواند از وقوع چنین حملات وحشتناکی جلوگیری کند؟ شین‌بت حداقل تا پیش از هفتم اکتبر به حفاظت از شهروندان اسرائیلی دربرابر هر گونه حملات تروریستی از سوی شبه‌نظامیان عرب شهرت داشت.

اما چرا این سازمان نمی‌تواند از شهروندان فلسطینی در برابر تروریست‌های یهودی دفاع کند؟ برگمن می‌گوید برای دستگیری یک تروریست، از هر قومی که باشد، باید دستورالعمل مشترکی وجود داشته باشد. اما آمی آیالون به برگمن می‌گوید، دولت اسرائیل، سازمان‌های دفاعی، دادستان‌ها و پلیس شین‌بت را سرزنش می‌کنند که نمی‌تواند از شهرک‌نشینان تندرو و ملی‌گرایان راست افراطی که حمایت سیاستمداران و کابینه دولت را دارند، محافظت کند. آیالون می‌گوید، سیاستمداران به شین‌بت القا می‌کنند که اگر تروریست‌ها یک شهروند یهودی را بکشند، اتفاق وحشتناکی است، اما اگر یک عرب توسط تروریست‌ها کشته شود با اینکه اتفاق خوبی نیست ولی خیلی هم بد نیست.

علاوه بر آن مقامات اسرائیلی درباره تحقیقات و بررسی افراط‌گرایی یهودیان، پاسخ‌های شوکه‌کننده‌ای می‌دهند. برخی از آنها می‌گویند چون خشونت علیه عرب‌ها جایز است، خیلی طول نمی‌کشد که قانون‌شکنان، تبعیدشدگان، افراط‌گرایان یهودی و حتی تروریست‌های یهودی به سیاستمداران قانون‌گذار تبدیل شوند و به عضویت دولت اسرائیل درآیند.

در واقع می‌توان گفت مقامات اسرائیلی 10 سال پیش به برگمن گفته بودند که دولت اسرائیل به تروریست‌های یهودی اجازه اعمال خشونت را می‌دهد تا حدی که آنها می‌توانند بعدها قانونگذار شوند و دولت تشکیل دهند. ‌برگمن می‌گوید گاهی برخی منابع، مقامات رسمی و سازمان‌های مردم‌نهاد داستان‌هایی را تعریف می‌کنند که باور آنها بسیار سخت است، انگار برای یک سریال تلویزیونی نوشته شده باشند اما واقعیت آن بسیار تکان‌دهنده است.

برگمن به‌همراه یک روزنامه‌نگار دیگر، ناتان اودنهایمر به‌مدت 8 سال تحقیقات خود را ادامه دادند و با صدها نفر از جمله مقامات ارشد اسرائیلی، مقامات رسمی آمریکایی، رؤسای پیشین شین‌بت و دیگر سازمان‌ها و نخست‌وزیران پیشین گفت‌وگو کردند. آنها بسیاری از اسناد محرمانه درباره اسرائیل و فلسطین را مورد بررسی قرار دادند که به وضوح نشان می‌دهد آنچه مقامات اسرائیلی در ذهن خود داشتند به واقعیت تبدیل شده‌ است.

اما دلیل آن این است که دولت اسرائیل در تمام مدت سعی کرده ماهیت نامشروع تروریسم یهودی را نادیده بگیرد. برای برگمن واضح است که اسرائیل می‌تواند در برابر دشمنان خارجی از خود دفاع کند. از نظر او خطر واقعی در داخل است. موضوع اصلی به‌چالش کشیدن اساس پیدایش یک دولت یهودی به‌عنوان نهادی دموکراتیک و کشوری قانونمند است که از همه محافظت می‌کند و قانون را برای همه اعمال می‌کند. به‌گفته برگمن عمق چالش حاکمیت تندروها، بنیان اسرائیل را تهدید می‌کند.

او می‌گوید برای بررسی چیره شدن دیدگاه راست‌گرایان افراطی در طول دهه‌ها بر اسرائیل باید به دوران پایان جنگ شش‌روزه در ژوئن 1967 بازگشت؛ سالی که جنگ سراسر خاورمیانه را فرا گرفت. در آن زمان اسرائیل برای سومین بار از زمان پیدایش خود با کشورهای عربی وارد جنگ شد. اسرائیل شبه‌جزیره سینا و نوار غزه را از مصر، کرانه باختری و شرق اورشلیم را از اردن و بلندی‌های جولان را از سوریه گرفت. درواقع اسرائیل با تصرف این مناطق، مساحتی را اضافه کرد که دوبرابر بزرگی خود بود. این کشور در تمام جهات گسترش پیدا کرد و کنترل منطقه‌ای با میلیون‌ها فلسطینی را به‌دست آورد که نشان‌دهنده پیروزی باورنکردنی علیه سه ارتش بزرگ کشور عربی بود.

کشمکش بر سر اراضی اشغالی

دوران گذار سریع اتفاق افتاد. صبح روز بعد شهروندان اسرائیلی از خواب بیدار شدند و احساس کردند حالا به یک ابرقدرت تبدیل شده‌اند. از همان روز اول مشخص نبود اسرائیل با این منطقه بزرگ که به‌تازگی به‌دست آورده می‌خواهد چه‌کار کند. خیلی‌ها در اسرائیل فکر می‌کردند این مناطق باید به کشورهای عربی برگردانده شوند تا صلح برقرار شود، یعنی یک دولت فلسطینی جدید برای میلیون‌ها نفر فلسطینی و شهروندان دیگری که پراکنده‌شده‌اند، به‌وجود آید.

اما افراد دیگری که پیشینه فراملی‌گرایی مذهبی داشتند، معتقد بودند تصاحب این مناطق هدیه‌ای از طرف خدا بود؛ اینکه یهودیان به سرزمین‌هایی که نام آنها در کتاب مقدس آمده، بازگشتند. بر اساس باور آنها خداوند کرانه باختری و نوار غزه را به اسرائیلی‌ها وعده داده بود. خداوند یهودی‌های اسرائیلی را صاحب این مناطق می‌داند.

در واقع می‌توان گفت اسرائیلی‌ها نسبت به اشغال این سرزمین‌ها دو واکنش متفاوت داشتند. یک طرف این سرزمین جدید را به‌گونه‌ای می‌بیند که می‌تواند آن را برای تثبیت صلح و امنیت معامله کند، یعنی آن را یک ابزار چانه‌زنی می‌بیند. طرف دیگر آن را شانسی برای نگه‌داشتن این سرزمین‌ها برای یهودیان.

حامیان و مخالفان صلح

چه کسانی حامی معامله صلح بودند؟ چه کسانی معتقد بودند باید این سرزمین‌ها را نگه داشت؟ عده زیادی هستند که به‌نوعی خود را از نظر سیاسی با بنیانگذاران اصلی اسرائیل همسو می‌دانند؛ افرادی که اکثراً سکولارند، بیشتر به جناح چپ گرایش دارند و خواستار یک دولت دموکراتیک یهودی هستند که امنیت یهودیان را تضمین می‌کند. آنها همچنین می‌دانند که همسایگان عرب آنها، کشورهای همسایه اسرائیل و البته فلسطینیان، هیچ‌وقت قبول نمی‌کنند که اسرائیل کنترل تمام منطقه را به‌دست بگیرد. این واقعیت که فلسطینی‌ها هیچ‌وقت کشوری برای خود نداشته باشند همواره بزرگترین مانع برای هرگونه پیشرفت مثبت در خاورمیانه بوده است.

این افراد برای خروج اسرائیل و تاسیس کشور فلسطین تمایل به مذاکره دارند. آنها در درجه اول به امنیت اسرائیل اهمیت می‌دهند. امنیت برای آنها صرفاً به‌معنای دفاع از خود در برابر نیروهای خارجی نیست بلکه داشتن یک کشور قانونمند دموکراتیک است.

در طرف مقابل افرادی هستند که به دو دسته تقسیم می‌شوند. دسته اول راست‌گرایان سکولاری هستند که می‌توانند درباره تشکیل کشور فلسطین گفت‌وگو کنند اما معتقدند مناطقی مانند کرانه باختری به دلایل امنیتی باید برای همیشه بخشی از اسرائیل و کنترل امنیت آن به دست این رژیم باشد تا اینکه آن را به کشور یا سازمان دیگری تحویل دهند. آنها نگرانند اگر کنترل این منطقه دست دیگران بیفتد ممکن است رویکرد خصومت‌آمیزی را علیه اسرائیل پیش بگیرد.

سپس گروه دیگری وجود دارد که نقطه نظر کاملاً متفاوتی دارند. آنها معتقدند که با کنترل اراضی اشغالی می‌توانند زمینه‌ ظهور ناجی موعود، عیسی مسیح را فراهم کنند. آنها معتقدند درست‌ترین راه برای اطمینان از ظهور مسیح، احداث شهرک‌ها در سرزمین‌های اشغالی است تا هیچ‌وقت به کشورهای عربی یا مردم فلسطین بازگردانده نشوند.

اما اسرائیل این اراضی را با جنگ اشغال کرده است. براساس قوانین بین‌المللی، کنترل مناطق اشغالی به‌دست فرماندهان و براساس قوانین نظامی است. اما بسیاری از اسرائیلی‌های افراطی راست‌گرا و مذهبی متوجه شدند که اگر پیمان‌نامه صلحی منعقد شود نظامیان باید منطقه را تخلیه کنند، چون ارتش آنچه را که دستور می‌گیرد باید انجام دهد.

اما زمانی که اسرائیل با احداث یک پایگاه کوچک شروع کند، سپس به شهرک‌سازی و شهرسازی می‌رسد و دیگر کسی نمی‌تواند این منطقه را تخلیه کند. برخی از اسرائیلی‌ها این اراضی را به‌عنوان اهرمی برای تجارت با کشورهای متخاصم عربی می‌دانند. اما گروه دیگری از فراملی‌گرایان مذهبی هستند که می‌گویند تمام این سرزمین‌ها از سوی خدا به ما داده شده و هیچ‌وقت نمی‌خواهیم آنها را با چیز دیگری مبادله کنیم. بهترین راه برای پیش‌گیری از اینکه این زمین‌ها دست دیگران نیفتند اسکان‌سازی در آن است با علم به این موضوع که اگر اسرائیلی‌های یهودی در آنجا زندگی کنند به‌سختی می‌توان این اراضی را از آنها پس گرفت.

اما یک مشکل کوچک هم وجود دارد، اینکه کنترل نظامی این منطقه غیرقانونی است. بنابراین دولت اجازه نمی‌داد آنچه این فراملی‌گرایان مذهبی می‌خواستند انجام شود. اما آنها تلاش‌ها برای رسیدن به اهداف خود را آغاز کردند. در نتیجه جنبش فراملی‌گرایان اسرائیلی به‌نام «گوش امونیم»  تشکیل شد. در یکی از روزهای سال 1975، اعضای جنبش گوش امونیم ناگهان به پایگاه نظامی صحرایی اردن در کرانه باختری حمله کردند. آنها ادعا می‌کردند که اینجا پایگاه ماست؛ اقدامی که کاملاً غیرقانونی بود.

ائتلاف شیمون پرز با افراط‌گرایان

در آن زمان شیمون پرز مسئولیت ارتش و در نتیجه کنترل کرانه باختری را بر عهده داشت. او اشغالگر یا حامی فراملی‌گرایان نبود اما به‌گفته برگمن از ترس رویارویی با تندروها و پایگاه‌شان، به آنها اجازه داد تا در اراضی اشغالی باقی بمانند و نام این اردوگاه نظامی را  به اردوگاه کار تغییر داد. پرز با این اقدام تلاش کرد تا تندروها را به متحدان خود تبدیل کند.

به‌گفته برگمن این حیله‌ها، تلطیف کردن واژگان و شست‌وشوی کلمات، اولین گامی بود که به اشغالگران نشان داد که حتی اگر اقدامی کاملاً غیرقانونی مرتکب شوید، اگر به‌اندازه کافی بر خواسته‌هایتان پافشاری کنید، برنده خواهید شد.

در واقع شهرک‌نشینان بدون هیچ تبعاتی به قانون‌شکنی تشویق می‌شدند. بنابراین، در اواخر دهه 70، پروژه‌های شهرک‌سازی از سوی فراملی‌گرایان کاملاً در حال اجرا بود و آنها فکر می‌کردند که با هیچ مقاومت دیگری روبه‌رو نخواهند شد. در سال 1977، برای اولین بار در تاریخ اسرائیل، حزب راست، حزب لیکود به‌رهبری مناخیم بگین کنترل کشور را برعهده گرفت. راست‌گرایان از شهرک‌سازی‌ها حمایت می‌کردند و هیچ اشتیاقی برای مذاکرات صلح با همسایگان عرب خود نداشتند.

اولین مذاکره صلح

مناخیم بگین در اولین اقدام دوران نخست‌وزیری خود معاهده صلح تاریخی را با مصر امضا کرد. بگین در ازای صلح شبه‌جزیره سینا را به مصر برگرداند. راست‌گرایان افراطی که از این معاهده صلح ناراضی بودند، نگران بودند اراضی بیشتری را از دست بدهند. به‌همین ترتیب خروج از شبه‌جزیره سینا، خشونت شهرک‌نشینان را در پی داشت.

برخی از تندروها می‌خواستند به دولت اسرائیل نشان دهند که اگر مذاکرات بیشتری بر سر اراضی اشغالی با کشورهای عربی صورت بگیرد، آشوب به‌پا می‌کنند. به‌همین ترتیب آنها حملات خود علیه فلسطینی‌ها در کرانه باختری و غزه را آغاز کردند. در ژوئن 1980، شاخه‌ای از تندروها به‌نام تشکیلات سری یهود تلاش کرد سه شهردار شناخته‌شده فلسطینی را در کرانه باختری ترور کنند. اعضای این تشکیلات در خودروهای این سه شهردار بمب کار گذاشتند و دو نفرشان را به‌شدت مجروح کردند.

پس از این حمله برخی از مقامات ارشد اسرائیل اعلام کردند که ارتش در سرکوب این تندروها ناکام بوده است. به‌گفته برگمن فرمانده نظامی کرانه باختری زمانی که درباره بمب‌هایی که پایین‌تنه شهرداران را هدف قرار داد، گفت، آنها اهداف بالاتری نداشتند، در واقع اشاره کرد که ای‌کاش جان آنها را هدف گرفته بودند. زمانی که اشغالگران و اعضای تشکیلات سری یهود، این حرف را از فرمانده ارتش شنیدند بیشتر تشویق شدند.

به‌وضوح معلوم بود افرادی که قرار بود قانون را اعمال کنند، خشونت علیه فلسطینیان را نه‌تنها بد بلکه خوب می‌دانستند. برگمن می‌گوید ممکن است فکر کنید مردم اسرائیل از این اتفاقات خشمگین شده باشند اما حقیقت این است که آنها اصلاً خبر نداشتند چه اتفاقاتی می‌افتد. رسانه‌ها این مناطق را پوشش نمی‌دادند اما گروهی از استادان حقوق، هم در تل‌آویو و هم در دانشگاه‌های یهودی اورشلیم به‌محض اطلاع از شرایط وخیم کرانه باختری، نامه‌ای را به دادستان کل اسرائیل نوشتند.

آنها در این نامه خواستار اجرای  تحقیقاتی در راستای تروریسم و خشونت یهودیان شدند. به‌گفته برگمن حتی دادستان کل هم از این خشونت‌ها بی‌خبر بود. او سپس معاون خود جودیت کارپ را فرا می‌خواند و او را مسئول هدایت کمیته‌ای می‌کند که درباره ادعا و نگرانی‌های این استادان دانشگاه تحقیق کند. تحقیقات اولیه این کمیته نشان داد که شرایط روی زمین بسیار بدتر از آن‌چیزی است که در نامه توصیف شده.

تحقیقات حاکی از سهل‌انگاری تمام‌عیار دستگاه‌های اطلاعاتی، ناتوانی در اجرای بازجویی‌های کارآمد و قانونی درباره جنایات یهودیان بود. کمیته تحقیقاتی «کارپ» پلیسی را پیدا کردند که با اینکه مسئولیت امنیت منطقه را برعهده داشت اما کاملاً در انجام وظایف خود در ارتش ناتوان بود و نمی‌توانست امنیت ساکنان فلسطینی را تامین کند. گزارش کارپ محرمانه بود تا از اثرات داخلی و بین‌المللی آن جلوگیری شود.

اما وزرا به دادستان کل اطیمنان دادند که این موضوع را در کابینه مطرح و کاملاً بررسی خواهند کردند و اقداماتی در خصوص آن انجام خواهند داد. وزیر پلیس، کارپ را به‌خانه‌اش دعوت کرد تا درباره این گزارش صحبت کنند. کارپ مطمئن بود که دادستان می‌خواهد جزئیات بیشتری بداند یا شاید هم می‌خواهد به‌خاطر تلاش‌هایش از او تشکر کند. اما برخلاف انتظار کارپ رئیس‌پلیس انتقادات تندی را علیه او مطرح کرد. کارپ هم متوجه شد که قرار نیست هیچ اقدامی برای اصلاح این مشکلات صورت بگیرد. نهایتاً این گزارش دفن شد و کارپ از سمت خود استعفا داد. کارپ در گفت‌وگو با برگمن می‌گوید الان که به گذشته نگاه می‌کند با خود می‌گوید ما خیلی ساده بودیم.

بنابراین دهه 80 و 90 میلادی شاهد تشدید بحران‌ها در کرانه باختری و غزه بود. پروژه توسعه شهرک‌‌سازی‌ها ادامه پیدا کرد و حملات بیشتر و بیشتری از سوی تندروها از هر دوطرف صورت گرفت.

سپس در سال 1987، ناامیدی فلسطینیان از اشغال مستمر و توسعه پروژه شهرک‌نشینی به انفجاری به‌نام انتفاضه (قیام) اول منجر می‌شود. صبر فلسطینی‌ها برای حل مشکلات دیگر تمام شده بود. آزار و اذیت، اغماض از خشونت، گسترش شهرک‌سازی‌ها این موضوع را برای فلسطینی‌ها روشن کرد که اسرائیل علاقه‌ای به مصالحه بر سر کرانه باختری و غزه ندارد.

فلسطینی‌ها که خشمگین شده بودند، اعتراضات گسترده‌ای را شکل دادند که در مواردی به خشونت و تروریسم کشیده شد و هزاران سرباز جوان اسرائیلی برای سرکوب این تظاهرات‌ها به این مناطق فرستاده شدند. سرکوب معترضان و به‌همراه حمایت مستمر از شهرک‌سازی‌ها باعث شد اکثر شهروندان اسرائیلی به این نتیجه برسند این خشونت‌ها نمی‌تواند ادامه‌دار شود. به‌همین ترتیب در سال 1992 اسحاق رابین رهبر حزب کارگر از احزاب چپ به پیروزی بزرگی دست پیدا کرد.

اسرائیلی‌ها به‌دنبال آشتی و تغییر شرایط بودند و راه‌حل آن را در دستان رابین می‌دیدند. رابین یک فرمانده نظامی معروف بود که تمام زندگی خود را وقف امنیت اسرائیل کرده بود. او در حالی که بر مسئله تامین امنیت مردم در اسرائیل متمرکز بود، وعده داد تلاش می‌کند با فلسطینیان به صلحی پایدار برسد.

حالا همه می‌دانستند که هر گونه توافقی با مردم فلسطینی یا با نماینده آنها، سازمان آزادی‌بخش فلسطین، قبل از هر چیز نیاز به توافق با تشکیل کشور فلسطین دارد و بعد از آن تمام شهرک‌‌ها باید تخریب شوند و ساکنان آنها به داخل مرزهای اسرائیل برگردند.

رابین در مرحله اول دستور توقف تمام شهرک‌سازی‌های جدید را داد و در مرحله دوم، موافقت کرد یک کانال مخفی با سازمان آزادی‌بخش فلسطین ایجاد شود و در نهایت توانست پیمان‌های صلح اسلو را امضا کند. پیمانی تاریخی با یاسر عرفات، رئیس سازمان آزادی‌بخش که با اینکه چنین کلماتی در آن به‌کار برده نشد اما درست نقشه‌راهی برای تشکیل کشور مستقل فلسطین بود. این توافق لحظه‌ای از امید بزرگی را رقم زد که در سخنرانی رابین هم خود را نشان داد: «امروز نبردی را آغاز می‌کنیم که هیچ کشته و مجروحی هیچ خون و درد و رنجی در آن نیست. این تنها نبردی است که برای صلح لذت‌بخش است.»

فراملی‌گرایان از پیمان اسلو خوشحال نبودند. آنها از دهه 80 و پس از خروج اسرائیل از شبه‌جزیره سینا پس از توافق صلح با مصر، تلاش‌های خود را برای تضعیف صلح از سر گرفتند چون می‌دانستند باید از اراضی اشغالی بیشتری عقب‌نشینی کنند. درنتیجه خشونت علیه فلسطینیان را افزایش دادند. آزار و اذیت‌ها و حملات بیشتر شدند که در نهایت در 25 فوریه 1994 به اوج خود رسید.

در آن روز باروخ گلدشتاین که به‌گفته شین‌بت خطرناک‌ترین یهودی تندرو در اسرائیل بود در اواسط ماه رمضان با لباس ارتش اسرائیل و سلاح وارد مسجد الخلیل، عبادتگاه مسلمانان و یهودیان شد. او به‌راحتی از تمام بازرسی‌های بدنی رد شد چون درواقع ارتش اسرائیل هیچ تیم حراستی را اعزام نکرده بود.

گلدشتاین تیراندازی را آغاز و بارها و بارها خشاب خود را پر و خالی کرد. او توانست 29 نفر از نمازگزاران را به‌قتل برساند و 125 نفر را مجروح کند. گلدشتاین درنهایت توسط عده‌ای از نمازگزاران کشته شد. این حادثه خیلی‌ها و بیشتر از همه اسحاق رابین را در شوک فرو برد. او در تریبون پارلمان اسرائیل به‌آن دسته‌ای که کار گلدشتاین را تشویق کردند گفت شما از ما و جزو قوم یهود نیستید. او گفت ما با شمایی که سعی دارید آنها را طرد کنید، ارتباطی نداریم. البته که پس از این حادثه راست‌های افراطی نه‌تنها خشونت خود را متوقف نکردند بلکه آن را جشن گرفتند و افزایش دادند.

زمانی که دولت اسرائیل اجازه نداد گلدشتاین در حبرون (الخلیل) در کرانه باختری دفن شود، یکی از حامیان راست‌های افراطی وعده داد آرامگاهی را برای گلدشتاین در کریات اربع بسازد. این حامی تندرو نوجوانی به‌نام ایتامار بن‌گویر بود که بعدها عضو جنبش جوانان یکی از گروه‌های سیاسی شد که هدف آنها اخراج اعراب از اسرائیل بود.

ایتامار بن‌گویر، قانونگذار قانون‌شکن

بن‌گویر هر سال سالگرد جنایت مسجد الخلیل را جشن می‌گرفت، می‌رقصید و آواز می‌خواند. در آن زمان کسی نام این مرد جوان را در اسرائیل نشنیده بود ولی او امروز برجسته‌ترین چهره جنبش راست افراطی است.

بن‌گویر حالا هم عضوی از کابینه و هم وزیر امنیت ملی است و مسئولیت کنترل نیروهای پلیس را برعهده دارد. او بارها و بارها بازداشت و ده‌ها بار متهم شده و به تحریک نژادپرستی و حمایت از سازمان‌های تروریستی محکوم شده بود. اما این قانون‌شکن حالا خود قانون‌گذار شده است. ایتامار بن‌گویر دریک سخنرانی در اکتبر 1995 نشان خودروی کادیلاکی را در دست داشت که به‌گفته خودش از کاپوت خودروی نخست‌وزیر اسحاق رابین دزدیده بود. بن‌گویر اعلام کرد همانطور که می‌توانیم این نشان را از خودرو رابین بدزدیم، دستمان به خود رابین هم می‌رسد. به‌گفته برگمن منظور بن‌گویر این بود که می‌توانیم رابین را به قتل برسانیم.  

سپس در 4 نوامبر 1995، چند هفته پس از این سخنرانی، شین‌بت در یک سهل‌انگاری واضح در نجات جان رابین از ترور با تفنگی که از تمام حراست‌ها عبور کرده بود، ناکام ماند. پلیس مرد خاطر را دستگیر کرد. او دانش‌آموز 27 ساله رشته حقوق و به اشغالگران یهودی رادیکال مرتبط بود.

ترور رابین نشان داد تندروها نه‌تنها هیچ صلحی با فلسطینیان را نمی‌خواهند بلکه برای اهداف خود از هیچ خشونتی دریغ نمی‌کنند. آنها هم فلسطینی‌ها را می‌کشند هم اسرائیلی‌ها را، حتی یهودیی‌هایی مثل رهبر دولت یهودی اسرائیل. با ترور رابین، نیروی بازدارنده ظهور جنبش راست‌گرایان افراطی از بین رفت و پروژه شهرک‌سازی نیز ادامه پیدا کرد.

ظهور تندروها در دولت

چگونه از ترور رابین به امروز رسیدیم که همان تندروها، از جمله ایتامار بن‌گویر از چهره‌های اصلی دولت اسرائیل‌ شده‌اند؟‌

پس از ترور رابین، تعهد اسرائیلی‌ها به اجرای مفاد پیمان اسلو متزلزل شد و درنهایت از بین رفت؛ دقیقاً همان چیزی که تندروها می‌خواستند. پروژه شهرک‌سازی در کرانه باختری و غزه به‌گسترش جاده‌ها، برق‌کشی و شهرک‌های بیشتری تبدیل شد. در آن دوران دولت اسرائیل به‌طور مخفیانه از طریق شبکه‌ای از مقامات دولتی، ساخت‌وساز و تامین بودجه این شهرک‌های غیرقانونی را تسهیل می‌کرد. این یعنی مالیات‌دهندگان منبع مالی مخفیانه‌ای برای توسعه شهرک‌های غیرقانونی در کرانه باختری بودند.

ادامه شهرک‌سازی‌های غیرقانونی امید فلسطینی‌ها به بهتر شدن وضع موجود را از بین برد که باعث شد افراط‌گرایان فلسطینی روی کار بیایند. تشدید خشونت‌ها در 29 سپتامبر 2000 منجر به وقوع انتفاضه دوم شد. یک بمبگذار انتحاری در کلوپ شبانه‌ای در تل‌آویو جان دست‌کم 15 نفر را گرفت. حادثه‌ای که نشان داد ارتش اسرائیل کنترل اوضاع را کاملاً از دست داده است.

پس از آن موجی از بمبگذاران انتحاری نیروهای حماس و جهاد به‌راه افتاد. اسرائیل هم با خشونت بیشتری پاسخ داد. پس از 5 سال قیام و حمله، حدود هزار اسرائیلی و 3هزار فلسطینی کشته شدند. در نتیجه این رخدادها گرایش مردم اسرائیل به راست‌گرایان بیشتر شد. تمایل برای صلح با فلسطینیان تقریباً از بین رفت و تمایل به واکنش سنگین علیه فلسطینی‌ها جایگزین آن شد. سال 2001 مردم اسرائیل آریل شارون، ژنرال پیشین محافظه‌کار و بحث‌برانگیزی را به نخست‌وزیری انتخاب کردند که باور داشت اسرائیل در معاهده صلح خیلی چیزها به فلسطینی‌ها داده است.

برنامه او برای تخلیه اراضی کرانه باختری برای اسکان دادن به اسرائیلی‌ها، لقب بولدوزر را به او داد. شارون معروف بود که سال‌ها از پروژه شهرک‌سازی حمایت کرده بود. پس برخلاف انتفاضه اول که اسرائیلی‌ها فردی را انتخاب کردند که تمایل به صلح داشت، این بار سراغ یک رهبر راست‌گرایی رفتند تا بتواند با استفاده از زور خیزش‌ها را سرکوب کند.

اما اسرائیلی‌ها دوباره غافلگیر شدند، بخشی از دلیل آن این بود که آمریکا از اهرم بزرگ خود مبنی بر فشار شدید برای راه‌حل دوکشوری استفاده می‌کرد. شارون خیلی زود متوجه شد که باید یک عقب‌گرد سیاسی انجام دهد. او فهمید تنها راه حفظ پروژه یهود اسرائیل و داشتن جایگاه خوب در جامعه جهانی، هیچ گزینه سیاسی به‌جز راه‌حل دوکشوری وجود ندارد.

اما تحقق راه‌حل دوکشوری بدون جلوگیری از توسعه شهرک‌های غیرقانونی امکان‌پذیر نبود. بنابراین شارون هم مثل رابین به نتیجه مشابهی رسید؛ حتی با اینکه این دو نفر در دو سر طیف‌های سیاسی قرار داشتند و نگرش‌هایشان نسبت به پروژه شهرک‌سازی کاملاً متفاوت بود، اما هر دو به این نتیجه رسیدند که تنها راه برقراری امنیت اسرائیل، مذاکره با فلسطینی‌هاست که به‌معنای پس دادن اراضی اشغالی در ازای صلح است.

شارون چندین اقدام را انجام داد که مهم‌ترین آنها اعلام عقب‌نشینی و خروج از غزه و تخریب برخی از شهرک‌ها در کرانه باختری بود. این تصمیمات شارون در میان هواداران و ملی‌گرایان افراطی نامحبوب بود. حتی برخی از راست‌های افراطی تندرو تلاش کردند آزادراهی را در اسرائیل منفجر کنند تا مانع خروج این رژیم از غزه شوند. در نهایت طرح تندروها شکست خورد و با وجود تلاش‌های افراط‌گرایان، خروج اسرائیل از غزه از سال 2005 آغاز شد. شارون از غزه خارج شد و  دستور توقف شهرک‌سازی‌ها را داد اما این دستور در زنجیره فرماندهی دود شد و به هوا رفت.

کمک‌های مخفیانه به اجرای پروژه غیرقانونی شهرک‌سازی به‌حدی در میان اعضای دولت و حامیان شهرک‌سازی‌ها در سراسر دستگاه‌های اجرایی نفوذ پیدا کرده بود که زمان زیادی برای توقف آن نیاز بود. شارون تلاش کرد بر مقاومت تندروها غلبه کند اما در ژانویه 2006، دچار حمله قلبی شد، به کما رفت و دیگر برنگشت. برداشت تندروها این بود که خروج از غزه و مذاکرات صلح با فلسطینیان تهدیدی است که از بین نمی‌رود و این آنها هستند که باید جلوی این تهدیدها را بگیرند. یکی از ایدئولوگ‌های ارشد به برگمن می‌گوید تندروها می‌گفتند که دولت تمام نهادها از جمله دیوان عالی، وزارت دادگستری و ارتش را در اختیار دارد و تهدید خروج کامل از سراسر کرانه باختری از بین نرفته است.

پس آنها باید یک گام فراتر می‌رفتند و کنترل این نهادها را به‌دست می‌گرفتند. تنها راه برای آنها این بود که وارد دولت شوند. بنابراین برخی از این تندروها تصمیم گرفتند از سایه بیرون بیایند. آنها موهایشان را کوتاه و مرتب کردند، کت و شلوار پوشیدند و ایتامار بن‌گویر، کسی که کشتار جمعی فلسطینیان در حبرون را جشن می‌گرفت و نشان خودروی رابین را از روی کاپوت دزدیده بود، به دانشکده حقوق می‌رود و رهبری یک حزب سیاسی راست افراطی و کوچک «قدرت یهود» را برعهده می‌گیرد. نام این حزب بیانگر ماهیت آن است.

یکی دیگر از تندروها به‌نام بتزالل اسموتریچ نیز فعالیت‌های سیاسی خود را آغاز کرد. شواهد بسیاری وجود دارد که اسموتریچ در طرح انفجار آزادراه اسرائیل در زمان شارون نقش داشت اما او هیچ‌وقت دادگاهی نشد. اسموتریچ همانند بن‌گویر به‌عنوان یک فعال در زمینه سیاست‌های نژادپرستانه ضدعرب فعالیت می‌کرد و به‌عضویت یک حزب راست‌گرای بسیار کوچکی به‌نام حزب صهیونیست مذهبی درآمد. اسموتریچ و بن‌گویر از نظر ایدئولوژی همچنان از راست‌گرایان افراطی هستند اما حالا به سیاستمداران حرفه‌ای تبدیل شده‌اند که امروز مناصب قدرتمندی را در دولت بنیامین نتانیاهو در اختیار دارند.

نتانیاهو در ابتدا از ملی‌گرایان افراطی دوری می‌کرد و معروف بود که حاضر نیست در کنار آنها روی صحنه بایستد. اما در سال 2019، دادستان کل اسرائیل کیفرخواستی را صادر و بنیامین نتانیاهو را به فساد و دریافت رشوه متهم کرد. نخست‌وزیر اسرائیل متهم بود که در ازای پوشش خوب رسانه‌ای، صدها هزار دلار را به غول‌های رسانه‌ای هدیه داده بود.

این باعث شد تا هیچ‌کدام از احزاب میانه‌رو و چپ حاضر نباشند در دولت ائتلافی نتانیاهو مشارکت کنند. بنابراین در سال 2021 نتانیاهو نتوانست به نخست‌وزیری برسد اما امید خود را برای بازگشت از دست نداد. او می‌خواست دوباره به نخست‌وزیری برگردد. در نتیجه خود را با احزاب ملی‌گرا و ارتدوکس همسو کرد. او می‌دانست برای اینکه بتواند دوباره نخست‌وزیر شود باید با احزب کوچک راست افراطی و رهبران آنها، بن‌گویر و اسموتریچ ائتلاف کند. بازگشت نتانیاهو به روابط و اتحاد او با راست‌های افراطی ارتباط مستقیمی داشت. به‌همین دلیل است که دولت فعلی اسرائیل، افراطی‌ترین دولت از زمان پیدایش اسرائیل در سال 1948 است.

نتانیاهو حالا در دایره افرادی  قرار داشت که حامی تروریسم و افراطی‌ترین ایده‌های نژادپرستانه بودند و پیشتر حاضر نبود در کنار آنها بایستد. او به نخست‌وزیری برمی‌گردد و در ازای دریافت حمایت تندروها به بن‌گویر و اسموتریچ مناصب کلیدی را در دولت خود اهدا می‌کند. بن‌گویر وزیر امنیت ملی و اسموتریچ هم وزیر دارایی است که بودجه کشور را کنترل می‌کند و هم وزیر دفاع که کنترل فعالیت‌های غیرنظامیان در کرانه باختری را برعهده دارد. در فوریه 2023، دو ماه پس از روی کارآمدن دولت جدید، دو برادر شهرک‌نشین سوار بر خودروی خود به سمت حواره، شهر کوچکی در کرانه باختری می‌رفتند که بسیاری از شهرک‌نشینان و فلسطینی‌ها هر روز به آن رفت‌وآمد می‌کنند.

دو نفر از نیروهای حماس به خودروی آنها نزدیک شدند و با سلاح‌های خود آنها را به قتل رساندند. کمی بعد شبکه‌های مجازی راست‌های افراطی درخواست برای انتقام را مطرح کردند. یکی از رهبران در یکی از شوراهای محلی شهرک‌نشینان گفت که روستای حواره باید با خاک یکسان شود. به گفته برگمن آنها هیچ شرمی از انتشار پست‌های تهدیدآمیز خود نداشتند.

در نهایت 400 نفر از اشغالگران به حواره حمله کردند. به‌‌رغم تروریستی بودن این حمله، هیچ‌کس متهم نشد. برایشین بت، پلیس و ارتش اسرائیل که بر شبکه‌های اجتماعی نظارت داشتند واضح بود که چنین حمله‌ای رخ می‌دهد اما هیچ‌کدام از آنها برای پیش‌گیری از آن اقدامی انجام ندادند. ارتش اعلام کرد مطمئن نیست افراد با ضرب گلوله کشته شدند یا مشکل سلامتی داشتند.

برگمن پس از حمله به حواره می‌رود که همچنان در آتش می‌سوخت و می‌گوید زمانی که به بیمارستان رفتم روی بدن اجساد جای گلوله‌ها مشخص بود. حتی پلیسی که دوربین گوپرو بر لباسش داشت و تیراندازی کرده بود بازداشت نشد. در نتیجه پس از هفتم اکتبر اعمال قانون در کرانه باختری هم متوقف شد.

پس از هفتم اکتبر تمام چشمان جهان به غزه دوخته شد. برگمن می‌گوید در نامه محرمانه‌ای که به‌دست شین‌بت و ارتش رسیده بود نشان می‌داد که پس از حمله شهرک‌نشینان به فلسطینی‌ها، پلیس به تماس‌های آنها برای درخواست کمک پاسخ نمی‌داد. آنها دستور عدم کمک‌رسانی به فلسطینی‌ها را از وزیر امنیت ملی، ایتامار بن‌گویر دریافت کرده بودند.

از سوی دیگر اسموتریچ هم شرایط اقتصادی سخت‌تری را برای فلسطینی‌هایی که در کرانه باختری زندگی می‌کردند، ایجاد کرد. وزیر دارایی، درآمد ناشی از مالیاتی که اسرائیل برای فلسطینی‌ها جمع‌آوری می‌کرد را پرداخت نکرد. درآمد ناشی از واردات کالا از فرودگاه‌ها و بنادر اسرائیل و در حقیقت پولی که برای خود فلسطینی‌ها بود؛ درآمدی که 70درصد از بودجه فلسطینیان را تشکیل می‌داد. 150هزار فلسطینی که اجازه کار در اسرائیل را داشتند و درآمد خود را به خانه برمی‌گرداندند، اجازه بازگشت به اسرائیل را پیدا نکردند. این تابستان بن‌گویر به مسجدالاقصی رفت و جلوی دوربین‌ها در مقدس‌ترین عبادتگاه مسلمانان دعا خواند. توافق کنونی این است که یهودی‌ها اجازه عبادت در این مکان را ندارند. بن‌گویر می‌داند این اقدام به‌خودی خود می‌تواند جنگی را به‌راه بیاندازد اما دست از تحریک مسلمانان برنمی‌دارد.

انتفاضه سوم؟

کارشناسان حوزه خاورمیانه از چند سال پیش وقوع انتفاضه سوم را پیش‌بینی می‌کردند. دانیال بایمن، استاد دانشگاه جورج تاون و پژوهشگر تروریسم، ضدتروریسم و خاورمیانه فوریه 2023 در مجله فارن‌افرز می‌نویسد از زمان انتفاضه دوم در سال 2005 درگیری‌های اسرائیل و فلسطین به آتش زیر خاکستر تبدیل شده بود.

در نوامبر 2022، سازمان ملل هشدار داد که درگیری اسرائیل و فلسطین دوباره به نقطه جوش رسیده. آمیت سعر، یکی از مقامات ارشد اطلاعاتی اسرائیل پیش‌بینی کرد که خشونت در کرانه باختری (نه غزه) دومین چالش بزرگ اسرائیل در سال 2023 درست بعد از تهدید همیشگی ایران قرار دارد. سعر هشدار می‌دهد نه‌تنها خشونت افزایش پیدا کرده بلکه پایه‌های مدیریت آن «بی‌ثبات» شده و هیچ فرآیند سیاسی وعده استقلال فلسطین را نمی‌دهد.

سعید مارکوس تناریو، مورخ و کارشناس روابط بین‌الملل در میدل ایست مانیتور می‌نویسد اگر انتفاضه سوم رخ دهد، نیروهای اشغالگر صهیونیست برای رویارویی با آن مشکل پیدا می‌کنند. جنبش مقاومت فلسطین پس از دو انتفاضه اول تغییرات قابل‌توجهی کرده است. فناوری و شبکه‌های اجتماعی امکان بسیج سریع‌تر و فراگیرتری را فراهم کرده که مرکزیت جنبش را کاهش داده و مقابله با آن را مشکل‌تر. قابلیت‌های این جنبش متنوع شده و حالا می‌تواند تاکتیک‌هایی را به‌کار بگیرد که به مبارزان اجازه می‌دهد به روش غیرمتمرکز مبارزه کنند و کار را برای آپارتاید اسرائیل سخت‌تر.

وقوع انتفاضه‌ای دیگر در کرانه باختری منجر به بدتر شدن شرایطی می‌شود که اسرائیل دیگر نمی‌تواند به پیروزی تمام‌عیاری برسد که بنیامین نتانیاهو که حالا برای نجات زندگی سیاسی‌اش تلاش می‌کند، وعده داده بود.

برگمن می‌گوید اینکه آیا انتفاضه سوم رخ می‌دهد یا نه، سوال خیلی‌ها از جمله مقامات اسرائیلی است. نشانه‌های بسیاری از وقوع انتفاضه سوم وجود دارد اما برخلاف دفعات قبلی که نگرانی‌ها باعث می‌شد دولت اسرائیل، نهادهای دفاعی و کابینه وزرا در جهت کاهش تنش‌ها و جلوگیری از وقوع انفجار احتمالی تلاش کنند، این بار مقاماتی که مسئولیت برقراری امنیت کرانه باختری را برعهده دارند، از اعمال قانون ممانعت می‌کنند.

آنها با وجود هشدارهای نهادهای دفاعی، مقامات دولتی و کابینه وزرا نه‌تنها هیچ نگرانی ندارند بلکه خوشحال هم هستند. برگمن می‌گوید اگر به چند ماه گذشته نگاه کنیم می‌توانیم بگوییم که در آستانه وقوع انتفاضه سوم قرار گرفته‌ایم. شرایط امروز اسرائیل و غزه نتیجه دهه‌ها رشد راست‌های افراطی در اسرائیل است و به‌نظر نمی‌رسد کسی توانایی متوقف کردن آنها را داشته باشد.

با نگاهی به چند ماه گذشته منطقی است بگوییم که انتفاضه سوم شروع شده است. تشدید درگیری‌ها نتیجه دهه‌ها ظهور راست‌های افراطی است. افرادی که همیشه گفته‌اند می‌خواهند کنترل تمام سرزمین‌ها را به‌دست بگیرند حالا در رأس قدرت قرار گرفته‌اند و برای رسیدن به اهداف خود به تشدید خشونت دامن می‌زنند. هیچ‌کس هم قادر یا خواستار توقف آنان نیست.

برگمن می‌گوید چند هفته پیش شین‌بت نامه‌ای را به بنیامین نتانیاهو و دیگر مقامات دولت نوشت. این نامه در رسانه‌های اسرائیلی نیز منتشر شده است. برگمن که این نامه را خوانده می‌گوید، یکی از تندترین نامه‌هایی بود که از طرف مقامات اسرائیلی ارسال شده است. در این نامه آمده تروریسم یهودی که هم‌اکنون در کرانه باختری مشاهده می‌کنیم لکه بزرگی بر یهودیسم و تمام ماست که منجر به عدم مشروعیت جهانی حتی در میان بهترین دوستان ما یعنی متحدان اسرائیل در سراسر جهان می‌شود.

خشونت اشغالگران همچنین تهدید امنیتی جدی برای تمام اسرائیل است. بنابراین تشدید تروریسم یهودی منجر به خون‌‌ریزی بیشتر می‌شود و چهره اسرائیل را به‌گونه‌ای تغییر می‌دهد که دیگر نمی‌توان آن را شناسایی کرد. برگمن می‌گوید، نتانیاهو و دیگر مقامات باید درک کنند که شرایط چقدر بد و وحشتناک است.

اگر قدرت به دستان افرادی مانند بن‌گویر و اسموتریچ بیفتد آیا همه‌چیز تغییر می‌کند؟

برگمن می‌گوید، قطعاً نه. مردم اسرائیل که نمی‌خواستند بدانند پشت این حصارها چه اتفاقاتی می‌افتد، شوکه شده‌اند. اما اگر می‌توانستند پشت حصارها را ببینند هیچ چیز غافلگیرکننده‌ای وجود نداشت. الان می‌توان فهمید زمانی که جرایم کوچک ارتکاب به جرم، اعمال خشونت، غارت و ارعاب فلسطینیان بخشیده می‌شوند، وقتی که برای تروریسم بیشتر و شدیدتر علیه فلسطینی‌ها مجازاتی اعمال نمی‌شود، خشونت بیشتر می‌شود و معافیت از مجازات هم افزایش می‌یابد و در نهایت به ظهور افرادی منجر می‌شود که در دولت ائتلافی نقشی برای خود پیدا می‌کنند.

برگمن می‌گوید تلاش کرده نتیجه تحقیقات خود را به‌گونه‌ای بنویسد که آینه‌ای در برابر واقعیتی باشد که هیچ‌کس نمی‌خواست به آن نگاه کند. او امیدوار است به مردم جهان و شهروندان اسرائیل نشان دهد پشت حصارها چه‌خبر است؛ جایی که قانون رعایت نمی‌شود و تروریست‌ها معاف از مجازات‌اند. اگر این خشونت‌ها متوقف نشوند، اسرائیل به‌خودی خود در معرض خطر بزرگی قرار می‌گیرد و درگیری در کل منطقه سال‌ها طول خواهد کشید.

اخبار مرتبط
دیدگاه
آخرین اخبار
پربازدیدها
وبگردی