لزوم فرماندهی واحد و استراتژینویسی
از آغاز اقدامات نظامی حزبالله برای توقف جنگ غزه در اکتبر گذشته هم بعضی از تحلیلگران میگفتند اگر قرار است حزبالله با اسرائیل وارد درگیری شود، زمانش الان است و نه اینکه بگذاریم حماس آسیب جدی ببیند و بعد اسرائیل با خیال راحت و فراغ بال به سراغ حزبالله برود.
برای پاسخ به این سوال که با اسرائیل چه باید کرد؟! چنانچه بخواهیم یک بررسی داشته باشیم که منجر به توصیه یا نسخهپیچی شود، اول باید ببینیم طرف مقابل چه میکند و براساس آن بگوییم ما باید چه بکنیم و چه نباید بکنیم؟! اسرائیل راهبرد تمرکز بر هر یک از گروههای مقاومت و حذف چیزی که تهدید تلقی میکند را در پیش گرفته است؛ تا تکتک آنها را از میدان بهدر کند!
یعنی ابتدا بر غزه متمرکز ماند و جبهه دیگری باز نکرد و به حماس ضربه زد؛ اگرچه تا حدی به اهدافش نرسید، و یک سرزمین سوخته بر جای گذاشت و یک جنایت نسلکشی در کارنامه نتانیاهو و اسرائیل بهجا ماند! ولی در عین حال توان نظامی حماس را هم از جهت ضربه زدن به زیرساختهای نظامی از جمله تسلیحات و نیروی انسانی و یا امکانات استراتژیکش از جمله تونلها دنبال کرد و الان هم به سراغ حزبالله در لبنان رفته است؛ با همان استراتژی کوچ اجباری مردم جنوب لبنان!
از آغاز اقدامات نظامی حزبالله برای توقف جنگ غزه در اکتبر گذشته هم بعضی از تحلیلگران میگفتند اگر قرار است حزبالله با اسرائیل وارد درگیری شود، زمانش الان است و نه اینکه بگذاریم حماس آسیب جدی ببیند و بعد اسرائیل با خیال راحت و فراغ بال به سراغ حزبالله برود. الان هم همان استراتژی که در آنجا به کار گرفته را در رابطه با حزبالله به کار گرفته و بعد از حزبالله به سراغ انصارالله و سپس به سراغ گروههای مقاومت دیگر از جمله در عراق میرود.
اسرائیل با راهبرد مشت آهنین هیچ محدودیتی برای خود قائل نیست و نتانیاهو برای اینکه به اهداف شخصی خود برسد و در این دوره نخستوزیری بتواند قهرمان ملی شود و پروندههای چندگانهاش را پشت سر بگذارد، از هر آتشافروزی کوتاهی نخواهد کرد. اما دنیا باید توجه کند. تبدیل تلفن که از ضروریات زیست طبیعی انسان است به یک بمب ضد نفر که اطرافیان فرد را نیز زخمی و یا میکشد دستکمی از بمبهای خوشهای و فسفری ندارد!
منبعد هیچ وسیله الکترونیکی امنیت ندارد! دانشمندان با اختراعات خود و مخصوصاً در زمینه الکترونیک به دنبال راحتتر کردن زندگی بشریت بودند اما اسرائیل با درنوردیدن مرزها و شکستن خط قرمزها دستاوردهای بشریت را فقط برای پیروزی بر دشمن بلای جان انسانهای بیگناه کرده است!
این استراتژی اسرائیل است و متقابلاً گروههای مقاومت به این استراتژی ضربه نزدند! راهبرد اسرائیل این بود که فقط در یک جبهه بجنگد و برای به هم زدن این راهبرد گروههای مقاومت باید به سمت تعدد یا تنوع جبههها میرفتند که این اتفاق نیفتاده و به این دلیل است که سازمان یا ساماندهی لازم گروههای مقاومت رخ نداده یا هماهنگی و فرماندهی واحدی که گروههای متعدد باید داشته باشند و از قبل کار کند و از نظر سیاسی بایستی شناسایی شود و از نظر بینالمللی مورد پذیرش قرار بگیرد تا این فرماندهی واحد در زمان لزوم بتواند کار سیاسی ارتباطی دیپلماتیک از جنبه عملیاتی انجام دهد، نبوده است.
قبل از موج جدید کنونی حملات به جنوب لبنان و دره بقاع، اسرائیل با اولین ترور در بیروت در ژانویه گذشته قواعد درگیری متعارف با حزبالله را شکسته و با ترور دوم و سوم در صرافت تثبیت این معادله در چارچوب راهبرد جدید خود در جبهه شمالی است. تکرار ترور رهبران و فرماندهان عالی در بیروت از گستردگی شبکه نفوذ در لبنان و احتمال دستیابی اسرائیل به اطلاعات حساس امنیتی درباره مقامات و نیروهای حزبالله از طریق کار گذاشتن ادوات شنود و ردیابی در سیستمهای ارتباطی حکایت دارد و نیز تاکیدی بر این است که پاسخ به دو ترور قبلی در سطحی بازدارنده برای جلوگیری از تکرار ترورها نبوده است.
گذشته از اشکال فوق که ناشی از ضعف سازماندهی و استراتژینویسی گروههای مقاومت است، ما در این ماجرا با نوعی از سطح بازدارندگی بین گروههای مقاومت و اسرائیل چه به صورت تکتک و چه به صورت جمعی روبهرو هستیم که به گونهای نیست تا اسرائیل را از ورود به درگیری باز دارد یا عامل بازدارنده باشد تا با این گروهها وارد مقابله نشود.
پس اول باید دید چگونه میتوانیم سطح بازدارندگی گروههای مقاومت علیه اسرائیل را افزایش بدهیم؟ یک قسمتش این است که باید عملیات نظامی افزایش یابد یا اینکه با فعالیتهای سیاسی و دیپلماتیک و یارگیری و شناسایی در سطح جهان فشاری بر اسرائیل وارد شود که سطح بازدارندگی بالا برود یا عامل بازدارنده از سوی گروههای مقاومت چه به شکل فردی و چه به شکل جمعی افزایش یابد و سبب شود اسرائیل به راحتی نتواند آنها را مورد حمله و آسیب قرار بدهد. این تحول خطرناکی است که طرفین درگیری برای ضربه زدن به یکدیگر به وسایلی تشبث کنند که عامل زیست بشری هستند! اقدامات اسرائیل مانند مسموم کردن آب یا انتشار گاز در هوا است!
در لبنان همان استراتژی کوچاندن مردم که اسرائیل در مقابل حماس اتخاذ کرده بود، الان شروع به بمباران جنوب لبنان کرده و همینطور به مردم هشدار میدهد و مردم را به سمت شمال لبنان سرازیر میکند تا منطقه حائلی که معتقد است حزبالله باید پشت این منطقه حائل قرار بگیرد برای خودش به وجود بیاورد. به هر صورت آنچه تا اینجای کار به ارتش اسرائیل مزیت نسبی جنگی داده است و به قول حسن نصرالله او را قادر به وارد کردن «ضربه بیسابقه و سخت» کرده است، صرفاً تفوق اطلاعاتی و نظامی نیست که البته مؤثر هم است، بلکه این است که نگذاشت رقیبش پی به افزایش فاصله در توانایی اطلاعاتی و نظامی ببرد و محاسبات دفاعی و تهاجمی خود را بر مبنای درگیریهای پیشین جلو ببرد. این سبک غافلگیری درس بزرگی برای دولتهایی است که گاه پیش از افزایش ارتقاء - به واقعیت یا مبالغه- در مورد روشها و تواناییهای خویش مغرورانه به دشمن «پیشآگاهی» میدهند.
وضعیت کنونی بین اسرائیل و گروههای مقاومت ناشی از بههم خوردن سطح توازن است. از یک طرف حزبالله با هدف شکل نگرفتن جنگی فراگیر از واکنشهای سنگین به ترورهای قبلی پرهیز کرد و در کنار سطحی از واکنش میخواست با تداوم فرسایشی کردن جبهه شمال برای اسرائیل و به تبع آن انباشت تدریجی دستاوردهای میدانی راهبرد خود را پیش ببرد.
اما ارتش و دولت اسرائیل از یک طرف تداوم وضعیت فرسایشی بیسابقه در شمال را در آستانه یکسالگی برای خود بهویژه در سایه اعتراضات مستمر شهرکنشینانِ کوچکرده از شهرکهای مرزی غیرقابل تحمل دانسته و تصویر تخلیه بخشی از مناطق شمالی بدون تغییر این معادله فرسایشی را مکمل هفتم اکتبر میدانست.
از دیگر سو، دولت اسرائیل پس از تداوم یکساله بنبست در غزه و شکست مذاکرات، با درک نگرانی طرف مقابل نسبت به وقوع جنگی تمامعیار و پرهیز از افزایش متقابل سطح تنش و همچنین وجود فرصتی برای کسب دستاوردهای امنیتی تصمیم گرفته که تمرکز خود را بر جبهه شمالی برای متوقف کردن جنگ فرسایشی حزبالله منتقل کند.
اکنون حزبالله در کنار ادامه حملات فرسایشی، احتمالاً خود را ناچار به پاسخ شدید به اسرائیل برای جلوگیری از تغییر تصاعدی قواعد درگیری و موازنه میبیند، اما جدا از اینکه با وضعیت پیشآمده تا چه اندازه چنین پاسخی هماکنون میسر است، اما انجام آن ممکن است موجب شعلهور شدن همان جنگ تمامعیاری شود که حزبالله پاسخهای قبلی خود را معطوف به عدم وقوع آن تنظیم میکرد و اگر هم واکنشی در خور نشان داده نشود، اسرائیل جریتر از قبل شده و جلوتر میآید؛ درحالیکه به گفته برخی ناظران اگر قبلاً به اولین اقدام قاعدهشکن اسرائیل در جبهه شمالی همان پاسخی که اکنون حزبالله بیش از هر زمانی ناچار به آن است، داده میشد، احتمال اینکه موجب جنگی گسترده شود، کمتر از امروز بود و از سوی دیگر، احتمالاً اسرائیل را در حرکت به جلو به درنگ و توقف وا میداشت.
شاید هر کسی در بدو امر بخواهد بگوید ایران چه کار کند، فکر میکند ایران باید وارد درگیری نظامی مستقیم و رودررو با اسرائیل شود؛ درحالیکه لزوماً چنین نیست و این یک دید نادرست است. ایران اگر میخواست وارد درگیری مستقیم برای ایجاد عوامل بازدارنده یا تامین منافعش در خاورمیانه شود، برای کمک به نیروهای مقاومت این همه هزینه و سرمایهگذاری نمیکرد تا بتواند به اهداف خود برسد. بنابراین ایران در درجه اول باید تلاش کند سازماندهی و فرماندهی واحد گروههای مقاومت صورت عمل به خود بگیرد و اینها به صورت یک سازمان شناختهشده بینالمللی به رسمیت شناخته شوند و با هم و با دنیا کار کنند.
البته این مفهومش این نیست که لزوماً همه کشورها اهداف این گروههای مقاومت را قبول کنند؛ ولی مهم این است که تعدادی قبول کنند و بهعنوان سازمان دفاع مشروع بتواند از امتیازات بینالمللیاش استفاده کند و این یکی از مهمترین کارهایی است که میتواند انجام دهد.
در این راستا گروههای مقاومت هم نباید منتظر باشند که اسرائیل در بدو امر، اقدام به برهم زدن قواعد بازی کند؛ بلکه با توجه به اهداف و عملکرد اسرائیل، گروههای مقاومت هر گونه عملیات بازی بههمزن و ایجاد سطح جدید بازدارندگی را برای خود ثبت کنند؛ یعنی به جای اینکه بنشینند و منتظر باشند که قدرتهای نرم و سختشان مورد آسیب قرار بگیرند، با ابتکار عمل و از طرق سیاسی و نظامی اقداماتی کنند که بتوانند سطح جدیدی از بازدارندگی را به وجود بیاورند تا بتوانند از مزایایش استفاده کنند و اسرائیل را ناچار کنند که به راحتی و با دست باز اقدام نظامی انجام ندهد.
یکی از اقدامات سیاسی ایران ایجاد اجماع و یارگیری بینالمللی برای حمایت از گروههای مقاومت و فشار به اسرائیل برای این است که اقدام به جنگافروزی و شروع یا گسترش جنگ نکند. چراکه گروههای مقاومت ارتباطات بینالمللی ندارند، ایران باید تلاش کند در ارتباط با کشورهای مؤثر منطقه و بینالمللی یک رایزنی و فعالیت وسیع دیپلماتیک داشته باشد تا بتواند باعث ایجاد فشار بر اسرائیل و حامیانش از جمله آمریکا باشد که این فشار میتواند فشار دیپلماتیک، مردمی و افکار عمومی باشد، مخصوصاً از طریق ارتباطات سیاسی با کشورها؛ به هر صورت این وضعیت که اسرائیل در ابتدا در مقابل حماس و الان در مقابل حزبالله پی گرفته و از این جهت که حزبالله دارای امکانات وسیعی برای دفاع از خود و عکسالعمل مخصوصاً نظامی است، ممکن است هر آن کنترل اوضاع از دست برود و به یک جنگ خونین و گسترده تبدیل شود و این میتواند صلح و امنیت جهانی را به خطر بیاندازد.
لذا شورای امنیت مسئولیت سنگینی در قبال اوضاعی که الان به وجود آمده، دارد. به خصوص آنکه با اهدافی که نتانیاهو دارد و حتی مورد انتقاد منتقدین داخلی اسرائیل هم قرار گرفته یا حتی بعضی از کشورهای مؤثر بینالمللی معتقدند این اقدامات اسرائیل هم بیش از اندازه است و هم میتواند صلح و امنیت جهانی را به خطر بیاندازد؛ چراکه اگر حزبالله هم شروع به سلسلهاقداماتی کند ممکن است کنترل اوضاع از دست برود و دور باطل خشونت باعث شود یک جنگ فراگیر در منطقه به وجود بیاید. باید تلاش کنیم کشورهایی که ممکن است از این روند آسیب ببینند را گردهم بیاوریم و تلاش کنیم این کنار هم قرار گرفتن موجب فشار بر اسرائیل و حامیان غربیاش شود که اوضاع را کنترل کنند و دست نتانیاهو و اسرائیل برای هر گونه اقدامی باز نباشد.