ارتباط میان دو جنگ
در چند روز گذشته، دو اظهارنظر معادلات خاورمیانه را دگرگون کردند. این اظهارنظرها نه از سوی اسرائیل یا حماس، بلکه از سوی طرفین درگیر در مناقشهای بیش از هزار مایل دورتر صادر شد. نخستین اظهارنظر از مسکو بود که اعلام شد درگیری در اوکراین تا انتهای سال 2024 میلادی پایان خواهد یافت. اظهارنظر بعدی از کییف بود که زمانبندی مشابهی برای پایان درگیری ارائه کرد.
استراتژی روسیه در آغاز تهاجم، درهمکوبیدن سریع و قاطعانهی اوکراین بود. در مقابل استراتژی اوکراین بر این پایه بنا شد که مقاومت تا زمانی که اراده روسیه برای ادامه جنگ فرسوده شود، ادامه پیدا کند. هیچکدام از این دو استراتژی موفق نبودند و جنگ بیش از دو سال ادامه یافت. به هر صورت تا زمانی که پایان جنگ در عمل تحقق نیابد، هیچ چیز قطعی نخواهد بود اما، با توجه به تاریخچه و وضعیت کنونی جنگ، منطق پشت هر دو اظهارنظر معقول به نظر میرسد.
روسیه به اوکراین حمله کرد تا عمق استراتژیک خود را در برابر ناتو افزایش دهد. اما با شکست در اشغال این کشور، مسکو هنوز همان هدف یعنی تقویت عمق استراتژیک خود را دنبال خواهد کرد. این امر ممکن است کرملین را بر آن دارد تا نفوذ خود را در مناطق دیگر افزایش دهد و بازدارندگی خود را در دیگر مسیرهایی که از طریق آنها غرب به روسیه دسترسی خواهد داشت – از جمله در بالتیک، لهستان و مجارستان – تقویت کند.
روسیه همچنین باید در قفقاز، جایی که تهدیداتی علیه جنوب روسیه میتواند شکل بگیرد و جایی که ایالات متحده و ناتو نیز به دنبال حضور در آن هستند، توازن را حفظ کند. شاید مهمترین کشور در این منطقه ایران باشد که از نظر دینی و فرهنگی به آذربایجان نزدیک است. آذربایجان به عنوان حائل میان روسیه و ایران عمل کرده و اکنون متحد روسیه است. تسلط بر قفقاز دشوار خواهد بود، اما فرصتی بالقوه در خاورمیانه برای روسیه به منظور دستیابی به این هدف پدیدار شده است.
آن فرصت، احتمال جدی وقوع جنگ میان ایران از یک سو و اسرائیل و ایالات متحده در سوی دیگر است. آمریکا در چنین جنگی چیز زیادی برای بهدست آوردن ندارد، اما میتواند زیان بسیاری را متحمل شود. در مقابل، روسیه از وقوع چنین جنگی حمایت میکند، زیرا این امر باعث میشود که ایالات متحده در مناطق جنوبی روسیه گرفتار شود و در عین حال، درها را برای حمایت و نفوذ روسیه باز کند. این جنگ همچنین میتواند فرصتهایی برای همکاریهای مشترک روسیه و ایران در قفقاز از طریق آذربایجان ایجاد کند. روسیه و ایران دشمن مشترکی به نام ایالات متحده دارند و شبکهای از کشورهای دوست برای هر دو وجود دارد. این دو کشور با هم نیرویی قدرتمند تشکیل میدهند.
در حال حاضر، به نظر میرسد در حالی که اسرائیل برای یک حمله بزرگ آماده میشود که واشنگتن با آن مخالف است، مسکو در حال ارسال تسلیحات به ایران است. این اختلافنظر میان آمریکا و اسرائیل یک هدیه دیگر برای روسیه است، زیرا پیوند میان آمریکا و اسرائیل که همواره تهدیدی برای منافع روسیه در خاورمیانه بوده را تضعیف میکند. از سوی دیگر، ایران نسبت به روابط با روسیه و پیامدهای احتمالی آن محتاط است. اما یک جنگ میتواند تهران را به رغم نگرانیهایش، به مسکو نزدیکتر کند.
این وضعیت نشانگر وجود یک ارتباط قوی میان دو جنگ یعنی جنگ اوکراین و جنگ اسرائیل در غزه است. این دو جنگ میتواند باعث شود ایالات متحده را ناخواسته وارد جنگی با ایران کند که تمایلی به شروع آن ندارد. همزمان روسیه به آن مایل است زیرا تسلط روسیه بر قفقاز و اتحاد با ایران میتواند شکستهایش در اوکراین را جبران کند. این امر روسیه را به یک قدرت در خاورمیانه تبدیل میکند و آمریکا را در موقعیتی قرار میدهد که یا باید میدان نبرد را ترک کند (و به نظر شکستخورده بیاید) یا وارد جنگی سخت و خطرناک شود که روسیه، به واسطه روابطش با ایران، تا حدی کنترل آن را در دست خواهد داشت.
البته این سناریو ممکن است هرگز به وقوع نپیوندد. اما اسرائیل در حال جنگافروزی است، ایالات متحده با آن همراهی میکند، روسیه نیازمند یک پیروزی پس از اوکراین است و ایران میخواهد نقش مهمی در منطقه ایفا کند. با این وصف، تحقق این سناریو چندان هم دور از ذهن به نظر نمیرسد.