| کد مطلب: ۱۹۰۱۴
ترورها آسیبی به توانایی حماس و حزب‌الله نزد

ترورها آسیبی به توانایی حماس و حزب‌الله نزد

بلال صعب - رویدادهای خاورمیانه در ماه ژوئیه نشان‌دهنده یک متناقض نمای بهت‌آور است: اسرائیل و محور مقاومت به رهبری ایران، روزبه‌روز به یک جنگ منطقه‌ای نزدیک‌تر می‌شوند، در عین حال این جنگ همچنان غیرمحتمل است، چراکه هیچ‌یک از طرف‌ها آن را نمی‌خواهند. اما آیا این درک مشترک باعث می‌شود که جلوی فاجعه گرفته‌شود؟

حتی کهنه‌کارترین ناظران منطقه هم نمی‌توانند این پرسش را با اطمینان پاسخ دهند. اما همگان یکصدا معتقدند که ترور اسماعیل هنیه در ایران و ترور فواد شکر، فرمانده حزب‌الله در لبنان توسط اسرائیل کمکی به کاهش تنش در منطقه نمی‌کند. این اقدام‌ها باعث می‌شود که مذاکرات حماس و اسرائیل در مورد آتش‌بس و آزادی گروگان‌های اسرائیلی به شدت با اختلال و تاخیر مواجه شود و تضمین می‌کند که مخاصمه میان اسرائیل و حزب‌الله همچنان ادامه پیدا کند. بدتر اینکه حذف هنیه باعث آسیبی جدی به حماس نخواهد شد.

او سیاستمداری مستقر در قطر بود که کارهای مربوط به پیام‌رسانی عمومی و مالی گروه را انجام می‌داد. کشتن او تا حد زیادی نمادین است و البته شکی نیست که یک پیروزی سیاسی برای بنیامین نتانیاهو تلقی می‌شود، اما هیچ تاثیری بر عزم و توانایی حماس برای ادامه جنگ نخواهد داشت. این تصمیم‌ها بر عهده یحیی سنوار، رهبر حماس مستقر در غزه است که از سال ۲۰۱۷ تاکنون تصمیم‌گیری‌های میدانی را بر عهده دارد. تا جایی که به حزب‌الله مربوط می‌شود، این گروه هم سازمان گسترده‌ای دارد. این گروه فرماندهان بسیار مؤثرتری نسبت به فواد شکر، از جمله عماد مغنیه و مصطفی بدرالدین را پیش از این جایگزین کرده‌است و توانایی نظامی آن کاملاً بدون تغییر باقی مانده‌است. از زمان حمله ۷ اکتبر حماس علیه اسرائیل و شاید پیش از آن، ایران تلاش کرده‌است که واقعیت راهبردی جدیدی را با هدف تحت فشار قرار دادن از اطراف به اسرائیل تحمیل کند.

انگیزه این است که اسرائیل با چندین تهدید از جهت‌های مختلف محاصره شود و آن را مجبور می‌کند که نه با یکی، بلکه با همه اعضای محور مقاومت، که ایران صبورانه در طول یک دهه ایجاد کرده‌است، وارد نبرد شود. یک حمله به حزب‌الله، حوثی‌ها، شبه‌نظامیان عراقی، حماس، نظام سوریه یا خود ایران، به معنای حمله‌ای علیه همه خواهد بود.  اسرائیل هنوز نتوانسته‌است به شکل قابل توجهی دیپلماسی را در استراتژی امنیتی خود وارد کند. دولت اسرائیل تصمیم گرفت که واکنش به وقایع ۷ اکتبر را صرفاً در قالب نظامی نشان دهد. اما این انتخاب نشان داد اثرگذاری استفاده از نیروی مرگبار برای بهبود وضعیت امنیتی محدود است.

با این حال نتانیاهو هنوز هیچ تردیدی برای توسعه منازعه نشان نداده‌است که احتمالاً ناشی از انگیزه‌های کاملاً محدود سیاسی شخص خودش است. او می‌داند که درست در لحظه‌ای که غرش گلوله‌ها متوقف شود، مجبور است به افکار عمومی خشمگین اسرائیل پاسخگو باشد که چرا دموکراسی اسرائیل را تضعیف کرد و نتوانست وقایع ۷ اکتبر را پیش‌بینی کند. ممکن است که نتانیاهو با کف‌زدن‌های ایستاده‌ای که در مقابل کنگره آمریکا دید، احساس قدرت کرده‌باشد اما ذهن همه سیاستمداران آمریکایی کاملاً مشغول انتخابات ریاست‌جمهوری است و هیچ رویکرد منسجمی برای جلوگیری از انفجار منطقه ندارند.

به رغم اینکه هدف اعلام‌شده دولت بایدن تنش‌زدایی در منطقه است، اما هیچ‌یک از رهبران آمریکایی تاکنون خط قرمز محکمی برای نخست‌وزیر اسرائیل نکشیده‌است. درست است که مقام‌های آمریکایی به نتانیاهو گفته‌اند که از جنگ تمام‌عیاری که توسط اسرائیل آغاز شود حمایت نمی‌کنند، اما سوال اینجاست که آیا نتانیاهو می‌تواند علی‌رغم این بی‌میلی آمریکا را به چنین منازعه‌ای بکشاند؟

آنچه در ادامه رخ خواهد داد، حملات تلافی‌جویانه خطرناک روزافزون میان اسرائیل و محور مقاومت تحت رهبری ایران است. حزب‌الله قطعاً به ترور فواد شکر پاسخ خواهد داد و ایران هم که رهبرش وعده انتقام داده‌است، همین کار را خواهد کرد. اما آیا این وقایع باعث جنگ تمام‌عیار میان اسرائیل و محور مقاومت خواهد شد؟ اگر جنگ وسیع‌تر رخ بدهد، نتیجه تصمیم عامدانه دو طرف نخواهد بود؛ بلکه احتمالاً نتیجه این است که تلاش‌ها برای واکنش‌های محاسبه‌شده از اختیار خارج شود. تصادف‌ها و سوءمحاسبات مثل همیشه می‌توانند منازعه را تشدید کنند. اما در همین شرایط هم ایالات متحده به سرعت وارد عمل می‌شود تا شرایط را مهار کند. ایران و اسرائیل از یک منازعه گسترده بیشتر ضرر می‌کنند تا منفعت ببرند. چنین جنگی هیچ راهکار نظامی ندارد و هیچ طرفی پیروز آن نخواهد شد. حتی تندروترین سیاستمداران در دو طرف این را می‌فهمند. یا دست کم باید امیدوار باشیم که بفهمند.

دیدگاه

ویژه دیپلماسی
سرمقاله
پربازدیدترین
آخرین اخبار