جنایت علیه صلح
پس از ترور اسماعیل هنیه در تهران، شاید بتوان گفت که ۷۵سال گذشته و از بدو اعلام موجودیت اسرائیل، هیچگاه به اندازه امروز این ادعا که این رژیم عامل اصلی بیثباتی در منطقه خاورمیانه است، مورد پذیرش عمومی و جهانی نبوده است. جنایات این رژیم در غزه صفحه جدید و البته وحشتناکی را در تاریخ نقض حقوق بشر گشوده است؛ بهطوریکه برخی از تحلیلگران معتقدند که این جنایات به تعبیری بدتر از هلوکاست است؛ زیرا در جلوی چشم جهانیان و با حمایت ایالات متحده و سکوت نسبی غرب انجام میشود. درحالیکه هلوکاست هرچه بود، پنهانی بودن آن یا تایید زشتی آن از سوی عامل جنایات، انکارناپذیر است.
ولی اکنون نتانیاهو بهعنوان یک جنایتکار جنگی در رأس و فرمانده ماشین نقض نظاممند حقوقبشر در غزه است. اسرائیل با فاصله بسیار زیادی از هر کشور دیگری دنبال ترور بوده است و پیچیدهترین و مشهورترین ترورها را در بیرون از مرزهای خود انجام داده است و عجیب و جالب این است که پس از این همه قدرتنمایی اطلاعاتی و عملیاتی و ترور صدها نفر، نهتنها مشکل آن حل نشده که موجودیت آن بیش از گذشته در خطر قرار گرفته است؛ اگر جز این بود، اسرائیل تاکنون از جنگ و بیثباتی خارج شده بود.
همچنین، ترورهای اسرائیل منحصر به افراد سیاسی و نظامی نبود؛ از نویسنده و روشنفکر گرفته تا دانشمندان و متخصصان و روزنامهنگاران را شامل میشود. همچنان که منحصر به فلسطینی و عرب و مسلمان نبود و انگلیسی و آلمانی و مسیحی و حتی یهودی را هم شامل شده است. مدتی بود که کوششهای جهانی برای پایان دادن به جنگ وحشیانه علیه مردم غزه در حال انجام بود و همزمان نیز مذاکراتی برای آرامش فضای عمومی و نظامی منطقه بین ایران و کشورهای صاحبنفوذ در جریان بود. همچنین، در ایران انتخاباتی برگزار شد و رئیسجمهوری روی کار آمد که شعار محوری او در سیاست خارجی ایجاد صلح و آرامش و تفاهم و گفتوگوست. ولی نتیجه چه شد؟
نتانیاهو در همان روز اول کار این دولت، به زشتترین شکل ممکن دست به اقدام تروریستی زد تا پیام جنگطلبانه خود را خیلی روشن به جهان اعلام کند؛ این پیام که حیات و نطفه اسرائیل و ایدئولوژی حاکم بر آن بر جنگ گذاشته و بنا شده است. صلح و پیشرفت اقتصادی کشورهای منطقه بیش از هر جنگی نافی موجودیت این رژیم است. البته ملاحظات سیاسی و نظامی در پاسخ به این اقدام و تعیین زمان و مکان آن موضوعی خارج از صلاحیت ماست؛ ولی آنچه که باید باور داشت، همین گزاره فوق است که دشمن اسرائیل توسعه اقتصادی منطقه و گام برداشتن بهسوی حل اختلافات منطقهای است.
مشکلات شخص نتانیاهو از طریق دامن زدن به بحران و ایجاد تنشهای سیاسی و نظامی حل یا کمتر خواهد شد. نتانیاهو و همپیمانان او میکوشند که حمایت بیچونوچرای غرب بهویژه ایالات متحده را داشته باشند و اجازه ندهند که منطقه روی آرامش ببیند. پارادوکس سیاست در موضوع اخیر از آنجا ناشی میشود که نه میتوان در برابر جنایت سکوت کرد و نه میتوان در تله جنگطلبانه آن افتاد. شاید یک راه سوم هم پیش روی ما وجود داشته باشد؛ به میدان آوردن کشورهایی که از این سیاستهای اسرائیل زیان میبینند و آن را برای منطقه و منافع خود زیانبار میدانند. در این مسیر، حتی برخی از کشورهای غربی نیز مجبور به همراهی هستند و یا ایالات متحده نیز نخواهد توانست چون امروز و بیمحابا از نتانیاهو حمایت کند. این راه، همان پیگیری خط صلح همراه با توسعه منطقهای همهجانبه و با مشارکت همه کشورهای همسایه است؛ موضوعی که در سخنرانی آقای پزشکیان در مراسم تحلیف نیز بهروشنی مورد تاکید قرار گرفته بود.