ریشه تنش بین آنکارا و تلآویو
اصلیترین عامل در ایجاد تنش در مواضع مقامات ترکیه و اسرائیل نسبت به موضوع جنگ غزه، به سیاست داخلی ترکیه، وضعیت حزب عدالت و توسعه و تحولات منطقه مربوط است.
بعد از انتخابات محلی اخیر در ترکیه معلوم شد که پایگاه حزب عدالت و توسعه در بین قشر محافظهکار و مذهبی ضعیفتر شده است که اساساً پایگاه اصلی این حزب محسوب میشود و نقش اصلی را نیز در پیروزیهای آن داشته و دارد. از طرفی، حزب «سعادت» که از احزاب اسلامگراست، توانست در انتخابات شهرداریها رای خوبی به دست آورد که عمده رای آنها از سبد حزب عدالت و توسعه بود. یکی از دلایل موفقیت حزب سعادت، مواضعش درباره فلسطین و موضوعات جهان اسلام بود، از این رو، استراتژیستهای حزب عدالت و توسعه به این جمعبندی رسیدند که از نظر بخشی از قشر مذهبی و محافظهکار، حزب عدالت و توسعه، دیگر به آن شکل سابق، حزب اسلامی محسوب نمیشود.
درنتیجه، تلاشی در این حزب شکل گرفت تا همچنان خود را بهعنوان یک حزب اسلامی نشان دهند؛ از همان زمان، اظهارات و سیاستهای اسلامگرایانه در این حزب و شخص اردوغان تشدید شد.
از گذشته تاکنون، مسئله فلسطین در ترکیه موضوع مهمی بوده است، همچنین بعد از حادثه کشتی مرمره و حمله صهیونیستها به کشتی امدادرسانی ترکیه، اردوغان به این جمعبندی رسید که موضوع فلسطین میتواند دربردارنده رای محکمی برای او باشد و این اصلیترین دلیلی است که در فهم رفتار ترکیه در قبال مسئله فلسطین باید به آن توجه کرد.
کما اینکه شاهدیم ترکیه تلاش دارد روابط خود با سوریه را نیز بهبود بخشد، چون مسئله سوریه هم در ترکیه بازتاب زیادی دارد و انتقادها از عملکرد دولت در رابطه با آوارگان سوری قابل توجه است. متغیر دوم در رفتار اخیر ترکیه در قبال رژیم اسرائیل، تحولات در منطقه است.
برداشت ترکیه این است که آمریکا تصمیم قطعی گرفته که حضورش را در منطقه کاهش داده یا بازتعریف کند و این فرصت مناسبی است تا این کشور بتواند از این فضا برای حضور و نفوذ بیشتر خود در غرب آسیا استفاده کند.
ترکیه بعد از بهار عربی در سیاست خارجی خود از ابزارها و تاکتیکهای نظامی استفاده کرد. حضور نظامی ترکیه در لیبی و شمال سوریه فرصت مغتنمی بود تا بتواند مداخله نظامی در خارج را نیز افزایش دهد، به علاوه، ترکیه در سوریه از طریق حمایت از برخی گروههای شورشی و سلفی موقعیت خود را تثبیت کرد و گروه «سادات» که رئیس آن یکی از نظامیهای سابق اسلامگرا در ترکیه است، بهنوعی نیروی نیابتی ترکیه در سوریه بود.
این گروه که روابط نزدیکی با اردوغان دارد، شبیه گروه واگنر در روسیه است و در جنگ قفقاز و در لیبی نیز در مقابله با خلیفه حفتر نقش مهمی داشت. در سطح سوم، ترکیه احساس میکند که غرب توجه لازم را به ترکیه ندارد، چون به نظر میرسد که آمریکا دیگر در غرب آسیا و منطقه قفقاز منافع راهبردی ندارد و نگاهش به سمت آسیا پاسیفیک و سرمایهگذاری در این منطقه است.
درواقع، غرب دیگر آن نقشی که ترکیه بهعنوان شریک راهبردی آمریکا در منطقه داشت را به رسمیت نمیشناسد و بهنوعی دیگر احتیاجی به آن ندارد. در همین راستا، با وجود اینکه در شامات شاهد بحرانهای مستمر هستیم، اما آمریکا دیگر امتیازات گذشته را به ترکیه نمیدهد.
با توجه به این شرایط، ترکیه فضای بیشتری را برای مانور در منطقه میبیند و سعی دارد به سمت استقلال راهبردی از غرب حرکت کند، با این حال، آمریکا نمیخواهد نسبت به بلندپروازیهای منطقهای ترکیه بیتفاوت باشد.
به علاوه، ترکیه احساس میکند در موضوع غزه که دارای ابعاد بینالمللی است، میتواند حرفی برای گفتن داشته باشد، به همین علت است که وزیر خارجه ترکیه و رئیس سرویس اطلاعاتی و معاون اردوغان در مراسم خاکسپاری اسماعیل هنیه در قطر شرکت میکنند تا این پیام را ارسال کنند که ترکیه در مسئله فلسطین بازیگر مهمی است و باید سهمی هم به این کشور داده شود.
تشدید تنشهای لفظی مقامات رژیم اسرائیل و ترکیه در هفتههای اخیر ناشی از بیاعتمادی طرفین به یکدیگر است. یک بدبینی عمیق در روابط دو کشور از زمان روی کار آمدن اردوغان ایجاد شده است و این بدبینی در سال2012 در حادثه مرمره تشدید شد.
از سویی با وجود تبادل سفیر، دو طرف هنوز نسبت به نیات یکدیگر تردیدهای جدی دارند و گاهی این وضعیت به تنش لفظی و تبادل الفاظ غیردیپلماتیک هم منجر میشود، بهشکلیکه وقتی پرچم ترکیه در سفارت این کشور در سرزمینهای اشغالی به نشانه عزاداری برای اسماعیل هنیه نیمه افراشته میشود، سفیرش فراخوانده میشود و این نشان میدهد اعتماد کاملی میان دو طرف وجود ندارد.