| کد مطلب: ۹۲۲۷

از یوم کیپور تا یوم الاقصی

جنگ ۱۹۷۳ اعراب و اسرائیل و موضع حکومت وقت ایران

از یوم کیپور تا یوم الاقصی

جنگ 1973 اعراب و اسرائیل و موضع حکومت وقت ایران

عملیات طوفان‌الاقصی در سالروز جنگ 1973 اعراب و اسرائیل که به جنگ یوم‌کیپور یا جنگ رمضان نیز مشهور است، به وقوع پیوست و فلسطینی‌ها نیز روز عملیات را که تاکنون صدمه جدی به اسرائیل زده است یوم‌الاقصی در پاسخ به یوم‌کیپور معرفی می‌کنند. اما جنگ 1973 اعراب و اسرائیل چگونه روی داد و چه نتایجی داشت؟ و چه اهمیتی در میان اعراب و اسرائیل داشت و موضع دولت وقت ایران در قبال آن چه بود؟ چگونه ایران از موضع همراهی ضمنی با اسرائیل در یوم‌کیپور به حامی اصلی فلسطینیان در یوم‌الاقصی بدل شد؟

جنگ‌های کشورهای عربی و اسرائیل عموماً صحنه‌ای از تحقیر اعراب و شکست‌های مفتضحانه ارتش‌های عربی بوده است. این جنگ‌ها از آغاز تشکیل اسرائیل در سال 1948 آغاز شد و در جنگ 1956 و 1967 تکرار شد. جنگ شش‌روزه اوج این تحقیرها بود که به اشغال بخش مهمی از قلمرو مصر در صحرای سینا و بلندی‌های جولان در سوریه منجر شد و مهمتر از نتیجه جنگ، اقدام قاطع و سریع اسرائیل علیه ارتش این کشور‌ها بود که از انجام واکنش نیز ناتوان بودند. این تحقیر به خشمی فروخفته برای کشورهای عربی بدل شد و آنان را برای تدارک جنگی غافلگیرانه و قاطع مصمم کرد. این رویداد در اکتبر 1973 به وقوع پیوست.

جنگی که در 6 اکتبر 1973 برابر با روز مقدس یوم‌کیپور یهودیان آغاز شد، جنگ چهارم اعراب و اسرائیل بود. این جنگ که در روزهای ماه رمضان مسلمانان به‌وقوع پیوست به جنگ رمضان نیز موسوم است. این درگیری از 6 تا 25 اکتبر 1973 بین اسرائیل و کشورهای عربی ادامه داشت و طی آن ائتلافی از کشورهای عربی به رهبری مصر و سوریه تلاش کردند شکست‌های پیشین را جبران کنند؛ تلاشی که هرچند در ابتدا با موفقیت‌هایی همراه بود اما به سرعت توسط اسرائیل جبران شد و به افسانه شکست‌ناپذیری اسرائیل پایان داد. اکثر نبردها بین دو طرف در شبه‌جزیره سینا و بلندی‌های جولان که هر دو در سال 1967 توسط اسرائیل اشغال شده بود، روی داد. هدف اولیه مصر در جنگ تصاحب جای پایی در ساحل شرقی کانال سوئز و متعاقباً استفاده از این دستاوردها برای مذاکره بر سر بازگشت بقیه شبه‌جزیره سینا تحت اشغال اسرائیل بود. ارتش عربی توان رزمی بیشتری نسبت به جنگ‌های قبلی از خود نشان داد و نیروهای اسرائیلی به‌ویژه در روزهای نخست جنگ متحمل تلفات سنگین شدند.

جنگ در 6 اکتبر 1973 آغاز شد؛ زمانی که ائتلاف عربی به‌طور مشترک حمله غافلگیرانه‌ای را علیه اسرائیل در روز مقدس یهودیان یوم‌کیپور انجام داد. نیروهای مصر و سوریه از خطوط آتش‌بس با اسرائیل عبور کردند و وارد شبه‌جزیره سینا و بلندی‌های جولان شدند. نیروهای مصری در عملیات بدر از کانال سوئز عبور کردند و تا عمق شبه‌جزیره سینا پیشروی کردند. سوری‌ها همزمان با حمله مصر، حمله هماهنگی را در بلندی‌های جولان آغاز کردند و در ابتدا به اراضی تحت کنترل اسرائیل دست یافتند. پس از سه روز نبرد سنگین، اسرائیل تهاجم مصر را متوقف کرد و بن‌بست نظامی در آن جبهه ایجاد شد و سوری‌ها را به خطوط آتش‌بس قبل از جنگ بازگرداند. سپس ارتش اسرائیل یک ضدحمله چهارروزه را در عمق سوریه آغاز کرد و در عرض یک هفته، توپخانه اسرائیل شروع به گلوله‌باران حومه دمشق پایتخت سوریه کرد. در همین حال، نیروهای مصری دو گذرگاه استراتژیک کوهستانی را در عمق شبه‌جزیره سینا تحت فشار قرار دادند، اما عقب رانده شدند و نیروهای اسرائیلی با عبور از کانال سوئز و پیشروی به سمت شهر سوئز، به ضدحمله پرداختند. طی جنگ و پیشروی اسرائیل در عمق سوریه و مصر سایر کشورهای عربی از جمله اردن و عراق نیز تحت فشار افکار عمومی وارد جنگ شدند و به یاری سوریه آمدند.

در 22 اکتبر، آتش‌بس اولیه که با میانجیگری سازمان ملل متحد انجام شد، به پایان رسید و هر یک از طرفین، دیگری را به نقض آن متهم کرد. تا 24 اکتبر، اسرائیلی‌ها مواضع خود را به‌طور قابل‌توجهی بهبود بخشیدند و محاصره ارتش سوم مصر و شهر سوئز را تکمیل کردند و آنها را به 100 کیلومتری از قاهره پایتخت مصر رساندند. این تحول منجر به تشدید تنش‌های خطرناک بین ایالات متحده و اتحاد جماهیر شوروی شد. در جریان این جنگ بزرگترین صف‌آرایی دریایی بین نیروی دریایی ایالات متحده و نیروی دریایی شوروی در کل جنگ سرد روی داد. ایالات متحده و اتحاد جماهیر شوروی از متحدان خود در این جنگ حمایت می‌کردند، ناوگان آنها در دریای مدیترانه به‌طور فزاینده‌ای نسبت به یکدیگر دشمنی می‌کردند. اسکادران عملیاتی پنجم شوروی در زمان شروع جنگ دارای 52 کشتی در دریای مدیترانه بود که شامل 11 زیردریایی می‌شد که برخی از آنها موشک‌های کروز با کلاهک هسته‌ای را حمل می‌کردند. ناوگان ششم ایالات متحده دارای 48 ناو هواپیمابر، یک ناو هلیکوپتربر و شناورهای آبی خاکی حامل 2000 تفنگدار دریایی بود. با ادامه جنگ، هر دو طرف ناوگان خود را تقویت کردند. اسکادران شوروی به 97 کشتی شامل 23 زیردریایی، درحالی‌که ناوگان ششم ایالات متحده به 60 کشتی شامل 9 زیردریایی، 2 ناو هلیکوپتربر و 3 ناو هواپیمابر افزایش یافت. هر دو ناوگان برای جنگ آماده شدند و هواپیماهای آمریکایی ناوگان شوروی را شناسایی کردند. پس از آتش‌بس، دو ناوگان شروع به دور شدن از هم کردند. بالا گرفتن مناقشه میان دو ابرقدرت منجر به آتش‌بس دوم در 25 اکتبر 1973 و پایان رسمی جنگ شد.

جنگ یوم‌کیپور پیامدهای گسترده‌ای داشت. جهان عرب در سال 1967 تحقیر بزرگی را در شکست ائتلاف مصر، سوریه و اردن تجربه کرده بود اما از نظر روانی با موفقیت‌های اولیه در مناقشه 1973، احساس حقارت خود را جبران کرد. اسرائیلی‌ها دریافتند که به‌‌رغم دستاوردهای عملیاتی و تاکتیکی چشمگیر در میدان نبرد، هیچ تضمینی وجود ندارد که آنها همیشه مانند جنگ‌های پیشین اعراب و اسرائیل از نظر نظامی بر کشورهای عربی تسلط داشته باشند. این تغییرات راه را برای روند صلح اسرائیل و اعراب هموار کرد. اسرائیل در 11 نوامبر با مصر و در 31 مه 1974 با سوریه توافقنامه آتش‌بس امضا کرد. توافقنامه بین اسرائیل و مصر که در 18 ژانویه 1974 امضا شد، امکان عقب‌نشینی اسرائیل را به سمت غرب سینا از گذرگاه‌های میتلا و گیدی فراهم کرد، درحالی‌که مصر باید حجم نیروهای خود را در ساحل شرقی کانال کاهش می‌داد، یک نیروی حافظ صلح سازمان ملل بین دو ارتش ایجاد شد. این قرارداد با توافق دیگری در 4 سپتامبر 1975 تکمیل شد.

براساس قرارداد کمپ دیوید، اسرائیل کل شبه‌جزیره سینا را به مصر بازگرداند و پس از آن با معاهده صلح مصر و اسرائیل در سال 1979، مصر اولین کشور عربی بود که اسرائیل را به‌عنوان یک کشور مشروع به رسمیت شناخت. پس از دستیابی به صلح با اسرائیل، مصر به دور شدن خود از اتحاد جماهیر شوروی ادامه داد و در نهایت به‌طور کامل حوزه نفوذ شوروی را ترک کرد.

در 26 مارس 1979، اسرائیل و مصر پیمان صلحی را امضا کردند که به‌طور رسمی به وضعیت جنگی که 30 سال بین دو کشور وجود داشت، پایان داد. دو کشور متعاقباً روابط دیپلماتیک عادی برقرار کردند.

تحریم نفتی حامیان اسرائیل

در اکتبر 1973، اعضای سازمان کشورهای عربی صادرکننده نفت (OAPEC) به رهبری ملک فیصل، پادشاه عربستان سعودی، تحریم نفتی را علیه کشورهایی که در طول جنگ یوم‌کیپور از اسرائیل حمایت کرده بودند، اعلام کردند. کشورهایی که هدف اولیه قرار گرفتند؛ کانادا، ژاپن، هلند، بریتانیا و ایالات متحده بودند، اگرچه تحریم‌ها بعداً به پرتغال، رودزیا و آفریقای جنوبی نیز گسترش یافت. تا پایان تحریم در مارس 1974، قیمت نفت تقریباً 300 درصد افزایش یافته بود و از 3 دلار آمریکا در هر بشکه به نزدیک به 12 دلار در هر بشکه در سطح جهانی افزایش یافت. قیمت‌های نفت ایالات‌متحده به‌طور قابل‌توجهی بالاتر بود. تحریم باعث بحران یا شوک نفتی شد که اثرات کوتاه‌مدت و بلندمدت زیادی بر سیاست و اقتصاد جهانی داشت. بعدها آن را «اولین شوک نفتی» نامیدند، به دنبال آن بحران نفتی 1979 را «شوک نفتی دوم» نامیدند.

شاهزاده ترکی‌الفیصل، که در سال 1973 هنگامی که فیصل پادشاه سعودی تصمیم تحریم نفت را گرفت، مشاور دربار سلطنتی بود، اخیراً در بیان خاطرات خود گفته است: «این تحریم در تشویق ایالات متحده برای یافتن یک راه‌حل سریع و عادلانه برای درگیری اعراب و اسرائیل بسیار مؤثر بود. ملک‌فیصل و دیگر رهبران عرب به دلیل حمایت بی‌سابقه آمریکا از اسرائیل در طول جنگ (اعراب و اسرائیل 1973) مجبور شدند این تصمیم را بگیرند. تحریم منجر به تقریباً چهار برابر شدن قیمت جهانی نفت شد که اولین شوک نفت نامیده می‌شود.» قبل از جنگ رمضان، ملک فیصل در افکار عمومی جهانی این عقیده را ایجاد کرده بود که حمایت ایالات متحده از اسرائیل پیامدهای منفی به همراه خواهد داشت.

کشورهای عربی تولیدکننده نفت در دو نوبت قبلی تلاش کرده بودند از نفت به‌عنوان اهرمی برای تأثیرگذاری بر رویدادهای سیاسی استفاده کنند. اولین مورد بحران سوئز در سال 1956 بود که بریتانیا، فرانسه و اسرائیل به مصر حمله کردند. در طول درگیری، سوری‌ها هم خط لوله ترانس عربی و هم خط لوله عراق-بانیاس را تخریب کردند که باعث اختلال در عرضه نفت به اروپای غربی شد. دومین مورد زمانی بود که جنگ بین مصر و اسرائیل در سال 1967 آغاز شد اما به‌رغم ادامه دشمنی مصر و سوریه علیه اسرائیل، تحریم تنها چند ماه به طول انجامید. اکثر محققین موافقند که تحریم 1967 بی‌اثر بود اما شوک نفتی 1973 برای نخستین‌بار توانست به‌طور مؤثر، نفت به‌عنوان یک عامل سیاسی، مؤثر واقع شود.

موضع ایران در قبال جنگ و تحریم نفتی

ایران طی جنگ اعراب و اسرائیل موضع رسمی بی‌طرفی داشت و ضمن اینکه روابط نزدیکی با اسرائیل داشت اما امیدوار بود روابط خود را با کشورهای عربی بهبود ببخشد. موضع رسمی ایران حمایت از قطعنامه‌های شورای امنیت سازمان ملل و راه‌حل دو کشور مستقل بود و از حقوق مردم مظلوم فلسطین دست‌کم در مواضع سیاسی دفاع می‌کرد. با این حال روابط نزدیکی با حامیان اسرائیل از جمله آمریکا داشت. ایران جزو معدود کشورهای اسلامی بود که اسرائیل را به رسمیت شناخته بود. با این حال تلاش می‌کرد روابط گسترده امنیتی و سیاسی را با تل‌آویو به‌خاطر نارضایتی افکار عمومی داخلی پنهان کند. مواضع سیاسی تهران هرچند به ظاهر در دفاع از مردم فلسطین بود اما در عمل اقدامات ایران در جهت کمک به اسرائیل و متحدان آن بود.

ایران در جریان تحریم نفتی با هدف حمایت از آمریکا و کشورهای غربی با تحریم نفتی همراهی نکرد و از برکت همین «شوک نفتی»، درآمد سالانه‌اش از محل صدور «طلای سیاه»، تنها در فاصله یک ساله ۱۳۵۲ تا ۱۳۵۳، از حدود هشت میلیارد دلار به بیست و یک میلیارد دلار افزایش یافت که اگر بر پایه قدرت خرید آن نسبت به دلار امروز محاسبه شود، ثروتی افسانه‌ای به شمار می‌آید. به‌دنبال تحریم نفتی كه از سوی كشورهای عربی علیه كشورهای غربی حامی اسرائیل در جنگ رمضان در سال 1973میلادی (1352خورشیدی) انجام پذیرفت، محمدرضاشاه پهلوی در 25 دی 1353 اعلام كرد كه ایران در تحریم نفتی غرب شركت نمی‌كند و حتی قسمتی از منافع نفتی خود را برای بهبود اقتصاد اروپایی غربی هزینه خواهد كرد.

پس از این رویداد در تهران تبلیغات گسترده‌‌ای به حمایت از اقتدار اوپک و علیه رژیم صهیونیستی و حامیان غربی آن به راه افتاد. ولی حکومت شاه که خود سازمان‌دهنده این تبلیغات بود، نه‌تنها در خفا قدمی در جهت تحریم نفتی غرب بر نداشت، بلکه با افزایش بی‌سابقه و غیررسمی تولید نفت خود تلاش کرد تا به مقابله پنهان با نتیجه تصمیمات اوپک برخیزد. علاوه بر این ایجاد یک خط هوایی میان تهران و تل‌آویو برای ارائه خدمات فنی به هواپیماهای اسرائیلی و سوخت‌رسانی به جنگنده‌های اسرائیلی در فرودگاه تهران، از خدمات مؤثر حکومت پهلوی به رژیم صهیونیستی در خلال جنگ رمضان بود. براساس گزارش مطبوعات اسرائیل و همچنین مندرجات اسناد سری و محرمانه لانه جاسوسی آمریکا در سال‌های پایانی دهه چهل و نیمه اول دهه پنجاه، 75 درصد نفت مصرفی اسرائیل، یعنی حدود 150 هزار بشکه در روز به وسیله ایران تأمین می‌شده است. دولت ایران از طریق نفت‌کش‌هایی با پرچم لیبریا نفت را به بندر اسرائیلی «ایلات» منتقل می‌کرد. چهره‌هایی مانند نیمرودی، ادموند روچیلد و دیگر افرادی که در روابط متقابل تهران و تل‌آویو فعال بودند، نقش مؤثری در حفظ و توسعه مناسبات پنهان حکومت شاه با اسرائیل داشته‌اند.

ایران ضمن همدردی با اعراب و دفاع سیاسی از حق مردم فلسطین برای داشتن کشوری مستقل از هرگونه اقدام عملی علیه اسرائیل و حامیان آن اجتناب کرد. ارتباطات ایالات متحده و ایران در مورد بحران اعراب و اسرائیل پس از جنگ 1973 افزایش یافت. در آستانه سفر شاه به مسکو، کیسینجر از شاه برای تلاش در جهت صلح میان مصر و اسرائیل دعوت کرد. در 25 نوامبر، پس از نشست پرزیدنت فورد با لئونید برژنف، دبیرکل اتحاد جماهیر شوروی در ولادی وستوک، کیسینجر اطلاعات به‌روزی را برای شاه فرستاد. او به شاه اطلاع داد که فورد بر اهمیت دیپلماسی بیشتر در خاورمیانه تأکید کرده است و موافقت کرده که منافع مشروع مردم فلسطین باید به حساب آورده شود. شاه به نوبه خود از مقامات آمریکایی خواست تا برای حل مناقشه خاورمیانه به ارتباط با انورسادات رئیس‌جمهور مصر توجه بیشتری کنند. سادات اشتیاق خود را برای صلح، با عقب‌نشینی اسرائیل از بخش‌هایی از شبه‌جزیره سینا، از جمله چاه‌های نفت در ابورودیس، ابراز کرد. شاه این را «یک فرصت پیش‌بینی‌نشده» می‌دانست، زیرا «هیچکس انتظار نداشت سادات چنین پیشرو باشد». شاه در مصاحبه با یک هفته‌نامه مستقل لبنانی هشدار داد که اسرائیل باید با اجرای قطعنامه‌های شورای امنیت سازمان ملل در زمینه ایجاد دولت مستقل فلسطینی موافقت کند وگرنه با جنگی دوباره با اعراب روبه‌رو خواهد شد. او خاطرنشان کرد که جنگ بعدی «این بار جنگ همه ما خواهد بود و هیچ‌یک از ما چاره‌ای نخواهیم داشت». تهدید شاه توسط مطبوعات واشنگتن انعکاس یافت. وزارت امور خارجه آمریکا در تلگراف به تهران، درخواست کرد که نظر تهران را در رابطه با نقل‌قول از شاه جویا شوند. دولت ایران در پاسخ به اینکه «امروز از شاه ایران نقل شده است که گفته است اگر بحران خاورمیانه حل نشود، کشورش به جنگ علیه اسرائیل خواهد پیوست.» تهران اظهار داشت که «کمک‌های شاه فراتر از آنچه در طول جنگ 1973 ارائه کرد، نخواهد بود و عمدتاً به حمایت روانی سیاسی محدود می‌شود». خلعتبری وزیر امور خارجه ایران نیز اعلام کرد، ایران با وجود همدردی با اعراب وارد جنگ علیه اسرائیل نخواهد شد.

در سال 1974، گزارشی در مطبوعات لبنان منتشر شد که نشان می‌داد ایران قصد دارد چندین نوع سلاح و آموزش خلبانی را به مصر ارائه دهد. باز هم پاسخ تهران به نقل از خلعتبری این بود که ایران قصد ندارد به مصر سلاح بدهد. در نهایت، گمانه‌زنی‌های مکرر مطبوعاتی باعث شد که سفارت آمریکا در تهران بار دیگر به نقل از دولت ایران تأیید کند که ایران سیاست بی‌طرفانه خود را در قبال درگیری اعراب و اسرائیل یا تعهد خود به بقای اسرائیل تغییر نداده است، بلکه لحن خود را برای پیشبرد گفت‌وگوهای صلح تغییر داده است.

شاه با همین رویکرد نقش میانجی صلح کمپ دیوید را ایفا کرد و توانست مواضع مصر و اسرائیل را به هم نزدیک و آمریکا را به صلح میان اعراب و اسرائیل تشویق کند. شاه که امیدوار بود بتواند در سایه این نزدیکی مواضع، موقعیت خود را نیز در میان کشورهای عربی منطقه بهبود ببخشد، در همین دوره موفق شد قرارداد الجزایر را با عراق منعقد کند و بخشی از مناقشات میان ایران و کشورهای عربی را بهبود ببخشد.

ایران پس از انقلاب اسلامی

با وقوع انقلاب اسلامی در ایران موضع دولت ایران کاملاً تغییر کرد و ضمن بازپس‌گیری پذیرش مشروعیت دولت اسرائیل، این کشور را اشغالگر سرزمین‌های فلسطینی دانسته و از آن با عنوان رژیم اشغالگر قدس یاد کرد و کل این منطقه را فلسطین اشغالی نامید. یاسر عرفات، رئیس سازمان آزادیبخش فلسطین، نخستین مهمان خارجی دولت انقلابی در تهران بود و طی دهه‌های آینده، ایران به حمایت عملی از گروه‌های مبارز فلسطینی علیه اسرائیل روی آورد و آنان را به لحاظ مالی و تسلیحاتی و سیاسی مورد حمایت خود قرار داد. ایران با پایان جنگ تحمیلی عراق علیه ایران سیاست منطقه‌ای خود را براساس حمایت از گروه‌های مسلح که از آنان با عنوان گروه‌های مقاومت یاد می‌کند، استوار کرد و سپاه قدس با حمایت مادی و معنوی از گروه‌های شبه‌نظامی موجودیت اسرائیل را زیر سوال می‌برد. این سیاست با آغاز قرن بیست‌ویکم ثمرات خود را نشان داد و گروه‌های مقاومت همچون حزب‌الله لبنان و گروه‌های فلسطینی حماس و جهاد اسلامی موفق شدند در عرصه‌های نظامی به موفقیت‌هایی در مقابل اسرائیل دست پیدا کنند که عملیات طوفان‌الاقصی آخرین و می‌توان گفت موفق‌ترین آنها بوده است. عملیات طوفان‌الاقصی یک روز پس از سالروز جنگ 1973 اعراب و اسرائیل صورت گرفت و همچون همان جنگ، دست‌کم در روزهای اولیه با موفقیت روبه‌رو بوده و توانست ضربات بی‌سابقه‌ای به اسرائیل وارد کند و باید منتظر ماند و دید اسرائیل چه واکنشی به آن خواهد داشت. اما با این حال قطعاً این عملیات نیز مانند جنگ 1973 که توانست افسانه شکست‌ناپذیری اسرائیل را در هم بشکند، توانسته است با نفوذ به عمق خاک اسرائیل افسانه نفوذناپذیری امنیتی این رژیم را از بین ببرد و همین موقعیت می‌تواند تل‌آویو را به عقب‌نشینی از برخی مواضع سیاسی و نظامی وادار کند تا از آسیب بیشتر دور بماند. ایران نیز با حمایت از حماس توانسته است پاسخ پیشگیرانه‌ای به تهدیدهای روزافزون اسرائیل داشته باشد و ثابت کند که در مقابل تهدیدهای تل‌آویو بی‌دفاع نیست و در صورت اقدام خواهد توانست ضربات جبران‌ناپذیری به اسرائیل وارد کند. عملیات طوفان‌الاقصی که بدون دخالت مستقیم ایران و صرفاً با تکیه بر توان نیروی حماس روی داده است، در عین حال بیانگر قدرت اطلاعاتی و امنیتی جبهه مقاومت در طراحی و حمایت از عملیات در خاک اسرائیل بود.

دیدگاه

ویژه دیپلماسی
آخرین اخبار