بـازی یا قمـار بر سر امر محـال
درباره نمایش دوباره بازی به نویسندگی و کارگردانی پیمان قدیمی
درباره نمایش دوباره بازی به نویسندگی و کارگردانی پیمان قدیمی
محمدحسن خدایی
منتقد تئاتر
از همان ابتدای ورود به سالن حافظ، گروه اجرایی تلاش دارد با جوهریکردن کف دستراست تماشاگران و نشاندارکردن آنان، با پرسیدن نام و حککردناش بر صفحه بزرگ دیجیتال آویزان از سقف، این باور را در ذهن مخاطبان ایجاد کند که گویا وارد یک بازی مهیج شدهاند و بهتر است به استلزاماتاش تن داده و پذیرای عواقب برد و باختاش باشند. در سالن نمایش، هر تماشاگر با جستوجویی ساده، میتواند نام خود را بر صفحه بزرگ دیجبتال بیابد و حسی از آشنایی و غرابت توأمان را تجربه کند. قسمتی از اجرای «دوباره بازی» بر مدار بازیکردن و روایت این بازیکردن شکل گرفته است. در ظاهر امر، تمام تماشاگران در بازی مافیایی که مجری مدعیاست تدارکدیده، شرکت داده میشوند. حتی مشاهده میشود که «پدر خوانده» مافیا با دوربینی مداربسته بر سر و یک دستگاه پخش لیزر در دست، در حال مدیریت جریان بازی است. اما مشکل اجرا از زمانی آغاز میشود که گروه اجرایی ترجیح میدهند یک مافیای واقعی برگزار نکرده و تماشاگران را به مشارکت در یک شبهمافیا دعوت کنند. نتیجه این استراتژی اجرایی، بیشک انفعال تماشاگران خواهد بود و لمدادن در جایگاه امن تماشاچیبودن. به دیگر سخن، اگر
اجرا بر ژست بازیبودن خودش وفادار بود و وارد تعامل واقعی با تماشاگران میشد، میتوانست در ادامه و بههنگام ضرورت، اگر تماشاگری بازنده میشد، عذر او را بخواهد و محترمانه به بیرون از سالن نمایش هدایتش کند. دراینصورت است که اجرا از بازی امتناع نمیکند و میتواند دوباره «بازی» کند. اما شوربختانه در این زمینه محافظهکار است و شجاعت آن را ندارد که منطق بازیکردن را تا به انتها ادامه دهد. بیشک شیوه اجرایی در مواجهه با بازی مافیا، این تلقی را در ذهن تماشاگران ایجاد میکند که گویا همهچیز صوری و نمایشی است و هیجان و خطری او را تهدید نمیکند از بابت مافیا بازیکردن. اما از حق نباید گذشت که هرچه این مافیا، نمایشی از کار درآمده و لذت بازیکردن را از تماشاگران دریغ کرده، حضور صحنهای اسماعیل گرجی در نقش «کیوان»، توانسته دقایقی تماشایی از زیست ویران یک شخصیت را روایت کند. اگر بپذیریم که یکی از مؤلفههای مهم «بازی»، روایتپذیری است پس میتوان این نکته را یادآور شد که کنشهای رفتاری و گفتاری کیوان، تلاشی است برای روایتمندی گذشتهای که مبتنی است بر انواع بازی. چه این گذشته مربوط باشد به سرکشبودن و سرکوبشدگی دوران
کودکی، چه جوانی و عاشقپیشگی این روزها، این میل به بازی و بازیگوشی است که روایت میشود و تماشاگران را ترغیب به ادامه ماجرا میکند. کیوان با تمام لکنتهای زبانی و وقفههای گاهوبیگاه روایی، قصهگوییاست قهار که نهفقط با گفتار خویش که ازقضا با زبان بدن، گذشته را واجد روایتمندی میکند. کیوان نشان میدهد که چگونه در مسیر پر فرازونشیب زندگی و از یک جایگاه فرودستانه، آرزوها و جاهطلبیهای خویش را به میانجی بازیکردن جستوجو کرده تا شاید ره 100ساله را یکشبه طی کند. او مدام مشغول بازی بوده اما بهقول فیلسوفی چون «کوستاس اکسلوس»، از یاد نبرده که «انسان، بازیکن یا بازیگر به تمام معناست. در ضمن پیوسته به بازی گرفته میشود و مدام چوب لای چرخ بازیاش میرود». کیوان در مقام یک «بازیکن» بودن ابدی، روایت میکند که در این مسیر بازیکردنهای مداوم، چیزهایی را به کف آورده و لاجرم از دست داده است. حال اما در دهه سوم زندگی و احساس تلخ به انتها رسیدن و ناکامی بیپایان، آن شکلی از بازی را میطلبد که علاوه بر لذت و هیجان، ریسک بالا داشته باشد و پاداش هنگفت. بنابراین به پیشنهاد دوست خود، وارد یکی از محفلهای قمار میشود و در
جمعهای خصوصی بچهپولدارهای ایرانی لندننشین شرکت میکند. او باید تن به قماری دهد که «وسط» ندارد؛ یا خیلی بالا میبرد موقعیت انسان را یا بر زمین گرم میزندش. کیوان که همیشه در بازی خوششانس بوده، اینبار این امکان را مییابد که «کلان» بازی کند و یکشبه میلیاردر شود. اما برای ورود به این خلوت پر رمزوراز، باید سرمایهای درخور فراهم کند. از سند خانه گرفته تا 100هزار دلار شرکتی که دختر موردعلاقهاش -یعنی عاصی- در آن کار میکند. با آنکه بازی میتواند مهارت افراد در زندگی اجتماعی را بالا برده و امکان همبستگی و شادی جمعی را افزایش دهد، اما این مسئله در رابطه با قمار متفاوت است. از یاد نبریم که در مطالعات بازی، قمار زیرمجموعهای از بازیها است که در آن برد و باخت، وجه مادی دارد و اغلب در فضاهای غیررسمی و خارج از نگاه خیره دولتها برگزار میشود. جذابیت قمار در زیرزمینی بودن و ریسکهای خطرناک و پرسود است. بهلحاظ جامعهشناختی رواج فرهنگ قمار در میان قشربندیهای مختلف یکجامعه، نشانهای است از گرایش به موفقیتهای مالی بیزحمت با ریسک بالا. در این بازی خطرناک، مؤلفههایی چون شانس، ریسکپذیری و مهارت
نقشبازیکردن، اهمیت ویژه دارد. اقتصاد سیاسی قمار در جهان نئولیبرال کنونی، هنگفت است و وسوسهانگیز. اما نکته اینجاست که در کشوری چون ایران که هرگونه قمار ممنوعیت قانونی و شرعی دارد، قمار میتواند ریسک بالاتری داشته باشد نسبت به دیگر کشورهایی که سازوکاری قانونی برای کنترل آن وضع کردهاند. بنابراین برنده و بازنده شدن در قمار، میتواند افراد درگیر در این مسئله را وارد پروسه جرم و جنایتهای عجیبوغریب کند. «دوباره بازی» تا حدودی توانسته این میل به انتقامگرفتن و تخریباموال برنده را نشان دهد و هشداری باشد برای گسترش محفلهای ریزودرشت قمار که در گوشهوکنار شهرهای کوچک و بزرگ شکل مییابند و آسیبهای اخلاقی و اجتماعی بیشماری را دامن میزنند.
بهلحاظ اجرایی، اسماعیل گرجی با فاصلهگرفتن از شیوه اغراقشده در بازیهایش، بهخوبی توانسته پیچیدگیهای رفتاری کیوان را آشکار کند. بازی او ترکیبیاست از تجربه اضطراب، آرامش، جانبهلبرسیدگی و رهایی. گفتاری که به مخاطب فرضیاش میگوید اغلب تکهپاره و نامنظم است. گویی چندبرهه از زندگی کیوان ازطریق زبان، در کنار هم قرار داده شدهاند تا شاید انسجامی به هویت فروپاشیدهاش دهند. بهدیگرسخن و به میانجی زبان، از کودکی، نوجوانی و جوانی کیوان تمایززدایی میشود تا کلیتی یکپارچه خلق شود. اما این تقلا و تمنای یکپارچگی، ناممکن مینماید و شاهد شخصیتی چندپاره هستیم. برای کیوان عبور از این مهلکه در بازیکردن است و تلاش مداوم برای خارجشدن از مسیر سرراست روبهرو و تن به بازیدادنها و بازیخوردنهای همیشگی. کیوان همان سوژه محذوف این اجتماع کالاییشده است که بر سر امرمحال، قمار میکند و همهچیزش را میبازد. اما نکته اینجاست که خود اجرا تن به این قمار نمیدهد و در پایان نمایش و هنگام خروج از سالن حافظ، هیچکدام از تماشاگران احساس نمیکنند که بازی کردهاند و بردوباختی داشتهاند. این قماریاست که پیمان قدیمی میکند و نصیب
چندانی نمیبرد؛ نه کسی برنده میشود، نه کسی چیزی میبازد. شاید تنها برنده این اجرا، اسماعیل گرجی است که باردیگر به صحنه بازگشته و حضور بهیادماندنی از خود به یادگار گذاشته است.