روح بیدار خیرخواه/مروری بر رمان رومولا اثر جورج الیوت که داستان زنی در فلورانس عصر رنسانس را روایت میکند
جورج الیوت در سلسله رماننویسان بزرگ انگلیسی در قرن نوزدهم ـ که از جین آستین و خواهران برونته آغاز میشود و به چارلز دیکنز و تاماس هاردی میرسد ـ بهخصوص بهسبب مهارت و ژرفبینیاش در توصیف انگیزهها، مقامی ویژه و منحصربهفرد دارد؛ بهطوریکه بسیاری از نقادان مدرن او را بزرگترین رماننویس قرن نوزدهم میدانند.

«رومولا» پنجمین رمان مری ان ایوانز ملقب به جورج الیوت (1880 ـ 1819) است. او که با نام مستعار مردانه مینوشت تا اطمینان یابد آثارش مورد توجه جدی خوانندگان قرار میگیرد، رمانهایی چون «صحنههایی از زندگی کشیشان»، «ادام بید»، «آسیاب رودخانه فلاس» و «سایلاس مارنر» را پیش از «رومولا» نوشت و پس از «رومولا» هم رمانهای «فلیکس هولت»، «میدل مارچ» و «دانیل دروندا» را تألیف کرد.
جورج الیوت در سلسله رماننویسان بزرگ انگلیسی در قرن نوزدهم ـ که از جین آستین و خواهران برونته آغاز میشود و به چارلز دیکنز و تاماس هاردی میرسد ـ بهخصوص بهسبب مهارت و ژرفبینیاش در توصیف انگیزهها، مقامی ویژه و منحصربهفرد دارد؛ بهطوریکه بسیاری از نقادان مدرن او را بزرگترین رماننویس قرن نوزدهم میدانند. «رومولا» نیز اثری است سترگ که در زمان خود با تأیید و تحسین اهل فن مواجه شد. هنری جیمز، نویسنده و منتقد بلندآوازه آمریکایی در سال ۱۸۸۵ (یعنی 20 سال بعد از آنکه رمان را خواند) بار دیگر نظر داد که؛ «رومولا» رویهمرفته بهترین اثری است که جورج الیوت نوشته است.
عزم کاری متفاوت در رمان تاریخی
رمان «رومولا» بهدلایلی از دیگر رمانهای جورج الیوت متمایز میشود. این رمان، رمان تاریخی بلندآوازهای است که برخلاف رمانهایی مانند «میدل مارچ» و «ادام بید» که محیط وقایع در آنها عموماً روستاهای انگلستان است، حوادث آن در فلورانس دوره رنسانس میگذرد.
در دهه ۱۸۶۰، سنت رمان تاریخی در انگلستان کاملاً جاافتاده و معتبر بود. رمانهای سر والتر اسکات 30سال بعد از مرگ او همچنان خواننده داشت و دو نویسنده پرطرفدار روزگار، چارلز دیکنز و ویلیام تاکری، رمانهایی نوشته بودند که وقایع آنها در برهههایی تاریخی روی میداد. گوستاو فلوبر در فرانسه داشت «سالامبو» را به پایان میرساند و تالستوی نیز در روسیه «جنگ و صلح» را شروع کرده بود. جورج الیوت که در سفر تابستان ۱۸۶۰ به ایتالیا، به فکر نوشتن «رومولا» افتاده بود، میخواست «در رمانس تاریخی، کاری بکند نسبتاً متفاوت» با آنچه پیشتر از او نوشته بودند.
جورج الیوت، دو بار به فلورانس رفته و مواد و مصالح بسیار برای رمانش فراهم کرد. او علاوه بر مشاهداتش، متنهای مختلفی (اعم از متنهای تاریخی گذشتگان و نوشتههای معاصران) را مطالعه کرد. خوانندگان در سراسر این رمان با اطلاعات گوناگون سیاسی، هنری، مذهبی و اجتماعی روبهرو میشوند. همچنین اشارات و تلمیحات ادبی، اخلاقی، فلسفی، اساطیری و تاریخی موجود در متن، از فضل و دانش نویسنده و البته گستره مطالعاتش، حکایت میکند اما او همه اینها را در کل واحدی ممزوج میکند.
جنبههای شک و ایمان، نظریه تکامل، نقد متون مقدس، تأمل در باب «مسئله زنان»، مباحث علمی و پزشکی، تعلیم و تربیت، اصلاحات اجتماعی و امثال آن نیز در آثار جورج الیوت زیاد رخ مینماید و بههمینسبب، آرا و عقاید درباره او گوناگون و گاه متضاد بوده است و تنوع و تضاد این دیدگاهها نشاندهنده بغرنجی کار در مواجهه با آثار اوست.
تناقضهای یک ازدواج
داستان «رومولا» در ۹ آوریل ۱۴۹۲ شروع میشود و در ۲۳ مه ۱۴۹۸ به پایان میرسد. صحنه رمان، شهر فلورانس در اوج دوره رنسانس است. در این برهه ششساله شاهد تحولات بزرگ سیاسی و اجتماعی، یورشها، توطئهها و تلاشهای ناکام و کامیاب و دگرگونی زندگی آدمیان هستیم. در متن چنین رویدادهای سرنوشتسازی ـ که با تغییر حکومت، انقلاب و دگرگونی شیوه زندگی مردم همراه است ـ شرححال زن جوانی را میخوانیم که اسماش رومولاست؛ شخصیتی ساخته و پرداخته خیال جورج الیوت که در متن وقایع ریز و درشت تاریخی، هم تأثیر میپذیرد و هم تأثیر میگذارد. او دختری باهوش و تحصیلکرده است که در کنار پدری نابینا و دانشمند، زندگی منزوی اما اندیشهورزانهای دارد.
ازدواج او با مردی بهنام تیتو میلو ـ یک مهاجر یونانی خوشظاهر و جاهطلب ـ آغاز تغییراتی بزرگ در زندگیاش است. تیتو در ظاهر، مردی خوشرفتار و موفق است، اما در عمل، از هر فرصتی برای پیشرفت شخصیاش استفاده میکند؛ حتی اگر به دیگران آسیب بزند. چند شخصیت مهم دیگر رمان نیز محصول تخیل نویسندهاند، اما بقیه شخصیتهای این رمان، واقعیت تاریخی دارند و در متن تاریخ حرکت میکنند. برای نمونه، حضور نیکولو ماکیاولی در این رمان و بیان نظریاتش از زبان خودش است.
در گذار از استبداد به جمهوری
لازم به ذکر است که در قرون یازدهم و دوازدهم میلادی، بهتدریج نوعی از حکومت در فلورانس برقرار شد که اداره آن بهعهده شورایی منتخب از نمایندگان 21صنف بود. اما در اواخر قرن چهاردهم این وضعیت بهتدریج تغییر کرد، تعداد نمایندگان کمتر شد، اختیارات قانونگذاری آنها نیز کاهش یافت و فلورانس عملاً تحت حاکمیت الیگارشی اشراف قرار گرفت که در اقلیت بودند.
در میان خاندانهای حاکم، خاندان مدیچی ثروتمندتر بود و در اواسط قرن پانزدهم حاکم بلامنازع فلورانس شد. حکومت این خاندان روشناندیش و خیرخواه اما عملاً استبدادی بود و بهرغم شکل جمهوری، لورنتسو مدیچی تا روز مرگاش به دلخواه خود حکومت کرد.
وقایع رمان از فردای مرگ لورنتسو آغاز میشود. سپس جمهوری اعاده میشود و جناح مردمی به رهبری جیرولامو ساوونارولا به قدرت میرسد و حکومت استبدادی 60ساله خاندان مدیچی پایان مییابد. جزئیات این گذار از حکومت لورنتسو به حاکمیت ساوونارولا به تفصیل در رمان آمده است. در جریان این تحولات بزرگ، زندگی انسانها نیز دگرگون میشود.
علاوه بر شرح حال قهرمانان رمان، خواننده با مواضع و رفتارهای شخصیتهای تاریخی تأثیرگذار آن برهه تاریخی نیز آشنا میشود، اما هستند کسانی که معتقدند جورج الیوت در نگارش این رمان تاریخی، نیمنگاهی هم به دوره و زمانه خودش داشته است و البته این ویژگی همه رمانهای تاریخی است. با شرح وقایع گذشته، ما عملاً وصف حال میکنیم و با مطالعه تاریخ میخواهیم اوضاع روزگار خودمان را بهتر بشناسیم.