درجـا زدن
سعید روستایی با اینکه کارگردان قابلی است، هنوز در حال و هوای ساختن فیلم کوتاه است
سعید روستایی با اینکه کارگردان قابلی است، هنوز در حال و هوای ساختن فیلم کوتاه است
صوفیا نصرالهی
منتقد سینما
نوشتن درباره فیلمی مثل «برادران لیلا»، کار سختی است؛ از آن جهت که نه آنچنان که طرفدارانش معتقدند شاهکاری پیشگویانه و نفسگیر از کارآمده و نه آنطور که منتقدانش از آن بدشان میآید، فیلم بهدردنخوری است. برای نقد و امتیاز به هر فیلمی باید آن را در دو وجه بررسی کرد؛ یکی به لحاظ سینمایی با استانداردهای سینمای جهان و دیگری در حد و اندازههای سینمایی که در دل آن متولد شده یعنی سینمای ایران. در مقیاس دومی و در قیاس با فیلمهای حداقل4-3 سال اخیر سینمای ایران، «برادران لیلا» فیلم قابلتأملی است که ویژگیهای مثبتی دارد اما حتی در همین چارچوب سینمای ایران هم یک اثر متوسط باقی میماند که به جز دو، سه تا سکانس درخشان، بقیه فیلم واقعا حرف چندانی برای گفتن ندارد. حالا شما میتوانید هر دیالوگ و هر سکانس را نشانه چیزی از وضعیت مملکت بگیرید و به فیلم امتیاز بدهید که راستش بهنظرم برخی وصلههای نمادین به فیلم نمیچسبد اما جدا از آن در تحلیل یک شاهکار سینمایی در لایههای دوم و سوم تحلیل میشود به نمادها و نشانهها پرداخت. اما فیلمی که از همان لایه ابتدایی برای اعتبار بخشیدن به آن مجبور شوید از نمادها مایه بگذارید، یک جای کارش
میلنگد.
سعید روستایی در فیلم «برادران لیلا» همان ایرادات دو فیلم قبلیاش را دارد و البته همان نقاط مثبت را. فیلماش مثل «ابد و یک روز» بدون اینکه واقعا به لحاظ دراماتیک ارزش خاصی داشته باشد، فقط اتمسفر یک خانواده و طبقه اجتماعی را میسازد و مثل «متری شیش و نیم»، نیم ساعت آخر فیلم بیمورد و کشدار است و اگر آن سکانس آخر و رقص دخترها در لباس عروس و کلوزآپ صورت ترانه علیدوستی و بازی درخشان زیرپوستیاش نبود، فیلم بهخاطر آن نیمساعت اضافی آخر با سر سقوط میکرد. اما مثل همان فیلمهای قبلیاش نشان میدهد در زمینه کارگردانی به لحاظ دکوپاژ بهخصوص در میزانسنهای شلوغ و انتخابهای درست بازیگران و بازیهای عالی و گاهی حتی درخشان، استعداد خاصی دارد. همچنان اما بهعنوان یک کارگردان بهنظرم پای میز تدوین، تواناییهایش کم میشود. همه فیلمهایش، نیمساعتی اضافی دارند و «برادران لیلا» که تقریبا یک ساعتاش را بهراحتی میشود دور ریخت.
با این حال من به دلایلی برای «برادران لیلا» بیشتر از دو فیلم قبلی روستایی امتیاز قائلم. امتیازی که هیچ ربطی به نماد پدر، سکانسهای قیمت دلار و سکه و نمادهای دیگر ندارد. اینجا برعکس «ابد و یک روز» و «متری شش و نیم»، برای لحظاتی با یک موقعیت واقعا دراماتیک مشخص طرف هستیم. پدری برای اینکه بزرگ فامیل بشود، میخواهد ۴۰ سکه طلایی را که جمع کرده در عروسی به فامیلش هدیه بدهد و دختری که میخواهد جلوی این کار احمقانه پدر را بگیرد و با آن پول برای برادرانش کسبوکار بهراه بیاندازد. اما روستایی فراموش میکند که این ایده ۴۵دقیقه میانی فیلم، برای یک فیلم نزدیک به ۳ ساعت کفایت نمیکند. درنتیجه تا قبل از این ۴۵دقیقه فقط مشغول نمایش فقر، بیچارگی و بیکاری پسرهاست؛ البته با چاشنی تعطیلی کارخانه و تهدید کارگرها که به سیاق فیلمهای قبلیاش اثر اجتماعی-انتقادی جلوه کند و بعد از تمام شدن ماجرای عروسی و بحث لیلا و برادرانش که فیلم میتوانست با گریه لیلا در گوشه خانه تمام شود، باز میافتد در دام نمایش معضلات اجتماعی به سردستیترین شکل ممکن.
شخصیتپردازی فیلم البته مشکل زیاد دارد. لیلا و پدر تنها کاراکترهای قابل درک هستند. لیلایی که از نگهداری پدر و مادرش و بیمبالاتی آنها به تنگ آمده، جوری که به مرگ پدر راضی شود و پدری که در پس عقدههای سالهای طولانی میخواهد به ضرب و زور پول، برای خودش جایگاه اجتماعی بخرد. آن چیزی هم که باعث میشود فیلم به لحاظ احساسی برایم از دو فیلم دیگر کارگردان تاثیرگذارتر باشد، همین دو شخصیت هستند و لاغیر.
بهنظرم سعید روستایی با اینکه کارگردان قابلی است، هنوز در حال و هوای ساختن فیلم کوتاه است. همه فیلمهایش یک نیمساعت-۴۵دقیقه خوب دارند. اتفاقا قسمت خوب «برادران لیلا» نه بخش اجتماعی آن و نه نشانهها و نمادهای جامعه بود. آن چیزی که باعث میشود نیمستاره بیشتر از بقیه فیلمهای روستایی به این فیلم بدهم، یکجور کمدی سیاه فانتزی است که در بخشهای مربوط به سعید پورصمیمی و رابطهاش با خانواده حاجغلام بهچشم میخورد و آن سکانس درخشان عروسی با حضور نفسگیر سعید پورصمیمی. سکانسی احساسبرانگیز که از قضا اجتماعی نیست، بلکه خیلی درست به عقدههای شخصی اشاره میکند. آن نمای بالا رفتن مغرورانه از پلهها با گامهای محکم در تضاد با پایین آمدن با پاهای لرزان، آن از فرش به عرش و دوباره سقوط به فرش، چیزی است که این فیلم را میتوانست نجات بدهد؛ اگر روستایی تا این حد اصرار نداشت که فیلم اجتماعی بسازد.