مستغرق در تاریخ
جایگاه «انوار» در سپهر تاریخ ایران
جایگاه «انوار» در سپهر تاریخ ایران
حامد ایرانشاهی
پژوهشگر تاریخ معاصر
شامگاه هجدهم اسفندماه ۱۴۰۱ خبر درگذشت حضرت استاد سیدعبدالله انوار در صدر اخبار فرهنگی کشور قرار گرفت و باعث تأسف و تأثر علاقمندان به تاریخ و میراث مکتوب ایران شد.
مرحوم استاد عبدلله انوار، فرزند مرحوم سیدیعقوب انوار، از نمایندگان دورههای نخستین مجلس شورای ملی و در زمره مشروطهخواهان ایرانزمین بود که البته در پایان دوره قاجار به صف منتقدان مشروطه پیوست و از روی کار آمدن رضاشاه پهلوی بهشدت اسقبال کرد. هرچند بعدها مثل بسیاری از حامیان رضاشاه، مورد غضب او قرار گرفت و به انزوا رفت.
روانشاد استاد انوار در اوان جوانی در کنار مرحوم پدر از نزدیک اوضاع سیاسی، اجتماعی و فرهنگی ایران را رصد میکرد و در خانه پدری ناظر بر فراز و فرود سیاست ایران بود.
همین خصیصه، خاطرات او را بسیار ارزشمند و شنیدنی کرده بود که متأسفانه هیچوقت در هیچ مرکز تاریخیای روی خاطرات سیاسی استاد، تمرکزی نشد و در پروژه تاریخ شفاهی آرشیو ملی ایران نیز هیچگاه به این خاطرات آنطور که باید و شاید توجهی صورت نگرفت.
مرحوم استاد انوار صاحب نظریه یا تز خاصی نبود و حتی در این حوزه متنی را هم تقریر نکرد، بلکه صرفاً مصححی بود که به شکل عجیبی با متون تاریخی خود را درگیر میکرد و سعی در رمزگشایی متون گذشته داشت. او ضمن مطالعه بسیار بالا در اعماق تاریخ، سعی داشت توضیحاتی بر متن بنگارد تا برای همه مخاطبان قابل فهم شود.
مرحوم استاد در حوزه تاریخ منشأ خدمات عدیدهای بود که شرح و تصحیح کتاب جهانگشای نادری، نمونهای از آنهاست.
علاوه بر این، بخش مهمی از تاریخ علم، خوانش متون علمی تاریخی به زبانهای مختلف است که استاد انوار در این حوزه با فاصله بسیار زیاد در صدر مصححان معاصر خویش قرار داشت و به نوعی عمر خود را صرف تصحیح متون ارزشمند تاریخیای کرد که کتاب شفای ابنسینا، موسیقی کبیر فارابی، دانشنامه علایی و دُرّةالتاج نمونههایی از آنهاست. جهد و کوشش ایشان در بازخوانی متون تاریخی در حدی بود که به جرأت میتوان گفت که بدیل و نظیر ایشان در دوره ما وجود نداشته و علاوه بر آن، حتی شاگردان ایشان نیز از بهترین مصصحان آثار تاریخی به حساب میآیند.
خدمت دیگر استاد انوار به تاریخ ایرانزمین این بود که از بیان خاطرات خود که بخشی از تاریخ معاصر ایران بود، در همه محافل بسیار استقبال میکرد و بسیار علاقه داشت که تاریخ معاصر ایران را نقد کند. بنده چندینبار درباره انقلاب مشروطه، دوران پهلوی و حتی تاریخ دوره جمهوری اسلامی با استاد گفتوگو کردم که فایل برخی از آنها در روابطعمومی سازمان اسناد و کتابخانه ملّی ایران موجود است. ایشان در این حوزه هم نظرات منحصربهفردی داشت. برای مثال به شدت نگاه منفیای نسبت به مظفرالدین شاه داشت و معتقد بود، او از سر اجبار و اکراه فرمان مشروطه را امضا کرده و بسیار شاه مستبد و دیکتاتوری بوده است.
استاد در همه محافل، سخاوتمندانه تحلیلهای خود را از تاریخ معاصر ایران بیان میکرد و در این خصوص خسّت به خرج نمیداد و مانند بسیاری از همسالانشان بیحوصلگی نمیکرد.
در خانه استاد در خیابان آجودانیه نیز همیشه به روی محصلان و محققان تاریخ باز بود و استاد ضمن جدیت در مباحث علمی، بسیار با روی گشاده با شاگردان خود برخورد میکرد و آنقدر تواضع و فروتنی داشت که اغلب میهمانان و شاگردان خود را استادجان خطاب میکرد. خاطرم هست که بخشهایی از کتاب منشآت مروزی را تصحیح و جهت درس پس دادن، خدمتشان ارائه کردم. بعد از یک هفته آنچنان متن را با دقت بررسی کرده بود که هیچ استادی اینگونه تعهد به شاگردان خود نداشته و وقت خود را صرف خواندن متون شاگردانش نمیکرد. یا کتاب تاریخ وصّاف را دوست گرانقدر دکتر علیرضا نیکنژاد از اول تا آخر زیر نظر ایشان تصحیح کرد و استاد نهتنها از این موضوع خسته نشد، بلکه مقدمه ارزشمندی را هم بر این کتاب نوشت. بدون تردید خدمت استاد انوار به علم تاریخ به معنای عام، قابل سنجش و شمارش نیست و جای خالی ایشان در این حوزه بسیار احساس میشود.