درباره امیر خادم و کاری که در ماجرای مشروطه میکند
از نهضت تا پادکست
دو روز پیش سالروز امضای فرمان مشروطیت بود. روزی تاریخساز برای جامعه ایران که بسیاری از آنچه امروز در اندیشه و سیاست داریم و نیز بسیاری از آنچه که هنوز میخواهیم، میراث آن است. ازاینروست که مشروطه نه پروندهای مختومه و تاریخی که امری زنده و با ماست و مهمترین میراثی که از مشروطه برای ما باقی است همین پرسش است که چرا و چگونه آن جنبش اجتماعی به آنچه میخواست نرسید و مهمتر اینکه اصولاً چه میخواست و چه میجست؟ و پرسش جدیتر و کلیدیتر آنکه اصولاً آیا مشروطه و مطالبات و آرمانهای آن، نسبتی با جامعه سنتی ایران داشت؟ جامعهای که هم در بعد ساختاری بسیار سنتی بود و هنوز این عشایر و قبایل و روستاییان بودند که در آن اکثریت قاطع داشتند، در قیاس با شهرنشینان؛ چه رسد به باسوادان و دانشآموختگان شهری. و نیز جامعهای سنتی بود از بعد سیطره و تسلط تفکر مذهبی بر آن؛ آنهم نه نگرشهای نوگرایانه و دگرپذیرانه دینی.
از این زاویه، هر اقدامی که برای گفتوگو و کندوکاوی جدی درباره مشروطه صورت گیرد و نگاهی انتقادی و درعینحال مستند بر این تجربه اندازد، مغتنم است و در این میان، نگاههای جدیتر و ریشهایتر، مغتنمترند. یکی از این تلاشهای ستودنی کاری است که از پاییز پارسال امیر خادم در پادکست (یا چنان که فرهنگستان زبان فارسی میپسندد: «پادپخش») «ماجرای مشروطه» آغاز کرده است.
خادم را مخاطبان پادکست فارسی پیش از این، با «فردوسیخوانی» میشناختند که طی بیش از ۴۰۰قسمت کل شاهنامه حکیم توس را طبق نسخه و تصحیح استاد جلال خالقیمطلق خواند و فراتر از آن، در بخشهایی ویژه کارهایی پژوهشی را نیز درباره شاهنامه عرضه کرد که بر دانش مخاطب میافزود. کار جدید خادم در ماجرای مشروطه اما شاید از منظری، خطیرتر از آنی باشد که درباره شاهنامه کرد. او در اینجا به بازخوانی و قرائت یک داستان نمیپردازد؛ بلکه آنچه وجهه همت خود کرده، مطالعهای ریشهیابانه و مبناکاوانه درباره تجربه سیاسی-اجتماعی گرانسنگ ایرانیان است. اهمیت و ویژگی کلیدی پژوهش خادم در آنجاست که ماجرای مشروطه را نه از زمان آغاز مجادلات مشهور عصر مظفرالدینشاهی، بلکه از جایی روایت میکند که اندیشه مشروطه از آبشخور آنها برآمده است.
چنین است که او در ۱۰ قسمتی که تاکنون به شکل ماهانه و در هر قسمت بیش از دو ساعت سخن رانده، هنوز به درگیریها و مجادلات عینی منجر به مشروطه نرسیده است؛ بلکه در هر قسمت، به حوزههایی پرداخته که هریک از منظری اجتماعی، فکری یا سیاسی، بسترساز فکر و مطالبه مشروطه بوده است. پادکستهای ۱۰گانه او تاکنون، به موضوعات «زمین»، «باب»، «بها و ازل»، «عثمانی»، «تنظیمات»، «فراماسون»، «جمالالدین»، «تنباکو» (دو قسمت) و «روسیه» پرداخته است؛ وجوهی که هر یک از زاویهای بر ظهور و بروز فکر مشروطه در میان نخبگان جامعه ایران موثر بوده است و نشان میدهد چرا و چگونه شد که روحانیت، زمینداران، دگراندیشان، روشنفکران، تروریستها و آدمکشان، چپگرایان، تاجران و بازاریان و در نهایت، کارگزاران حکومت به میدان آمدند و نسبت آنان با رخدادهای پس از امضای مشروطیت شکل گرفت.
خادم در پژوهش خود که متنی استوار و درعینحال شنیدنی برای مخاطب پادکست است (بهرغم طولانی بودن هر قسمت)، به منابع مختلف سر زده است. نهفقط کتابهای معروف و مشهور تاریخ مشروطه که به روزنامهها و نشریات، اشعار و مقالات، کتابها و تالیفات نویسندگان و روشنفکران و مهمتر از همه، اتخاذ رویکردی تحلیلی-انتقادی در قبال جریانها و نیروهای متفاوت. مثلاً او درباره روشنفکرانی چون میرزافتحعلی آخوندزاده، میرزاآقاخان کرمانی، عبدالرحیم طالبوف، میرزاملکمخان ناظمالدوله، میرزایوسفخان مستشارالدوله و... از نگاه تکبعدی و یکسویه آشکارا پرهیز میکند و به جای آنکه در دام روایتهای سیاهوسفید از آنان بیفتد، میکوشد با رجوع مستقیم به آثار و متون آنان، هر یک را بازخواند و درعینحال، اشارههایی انتقادی بر آنان روا دارد. رویکردی دانشورزانه و محققانه که در فضای مجازی و روزگار امروز، کمیاب و اندکشمار است.
ماجرای مشروطه خادم، البته هنوز در ابتدای راه است. راهی که بسیار آرام و باطمأنینه و پرحوصله آن را میپیماید. هیچ شتابی هم ندارد برای رسیدن به روزهای مهیج و گفتن از قهرمانان و ضدقهرمانان ماجرا. این، هنر خادم در پادکستسازی است. کسی که حماسه شاهنامه را توانست چنان روایت کند که حتی اسطورههای ضدقهرمان فردوسی، چندان سیاه نبودند و قهرمانان، بهتمامی سپید نماندند؛ حال، با آدمیان واقعی و قهرمانان عینی تاریخ معاصر، طبعاً چنان میکند که سپید و سیاه نباشند، تجربههایشان را میشناساند و به قدر کاری کردهاند و توانی که داشتهاند، از آنان توقع دارد. این خدمت بزرگی است که خادم به سهم خود به تاریخ و اندیشه میکند.