نوستالژی صدراعظم/آنگلا مرکل چهار سال پس از کنارهگیری از قدرت چه میکند و مردم آلمان درباره او چگونه میاندیشند؟
رئیس بنیاد کنراد آدنائور، میزبان شامی برای بزرگداشت ولفگانگ اشلوسل، صدراعظم سابق اتریش است که در ماه ژوئن ۸۰ ساله شد و اشلوسل اجازه داشت هر کسی را که میخواست دعوت کند.
گردهمایی کوچک و صمیمی بود که نوربرت لامرت برگزار کرد. لامرت، رئیس بنیاد کنراد آدنائور، میزبان شامی برای بزرگداشت ولفگانگ اشلوسل، صدراعظم سابق اتریش است که در ماه ژوئن ۸۰ ساله شد و اشلوسل اجازه داشت هر کسی را که میخواست دعوت کند. دوست اسکیباز قدیمی و سفیر سابق او، ولفگانگ ایشینگر، و همچنین هرمان گروهه، دبیرکل سابق اتحادیه دموکرات مسیحی و همچنین وزیر بهداشت سابق و رئیس بالقوه بعدی صلیب سرخ آلمان، حضور داشتند.
کاترینا رایش، وزیر اقتصاد نیز حضور داشت، اگرچه وقت زیادی نداشت و باید زودتر مهمانی را ترک می کرد اما چیزی که این مهمانی را ویژه کرده بود، دومین مهمان افتخاری بود: آنگلا مرکل. به نظر میرسید مرکل به خودِ سابقش بازگشته است. در پایان دوره ۱۶ ساله صدارتش در دسامبر ۲۰۲۱، به نظر خسته میرسید؛ خسته و بیانرژی. با این حال، هیچکدام از این ویژگیها در این شب خاص آشکار نبود.
مرکل شوخطبع بود با طنزی خشک و با گذشت ساعتها، کلی خاطره تعریف کرد. مکالمه به سرعت پیش رفت و به سرعت جهت خود را تغییر داد. همانطور که اغلب وقتی دوستان قدیمی برای شام دور هم جمع میشوند، این اتفاق میافتد. درباره وضعیت جهان، چین، ترامپ، پوتین صحبت شد.
چند روز قبل، آکادمی علوم سوئد جایزه نوبل شیمی را به سه محقق از ژاپن، استرالیا و ایالات متحده به خاطر ترسیم «شکل جدید معماری مولکولی» اعطا کرده بود. اشلوسل دراینباره صحبت کرد و مرکل، فیزیکدان هم صحبت را ادامه داد.
او میگوید که محققان را میشناسد و حتی با یکی از آنها دوست است. سپس توضیح مفصلی در مورد «چارچوبهای فلزی-آلی» که سه برنده نوبل روی آن کار میکردند، ارائه میدهد. گروه با دقت گوش میدهند. یکی از شرکتکنندگان بعداً گفت که مرکل توانست مطالب پیچیده را آنقدر واضح و قابل فهم توضیح دهد که حتی خودش هم میتوانست آن را بفهمد. آن شرکتکننده گفت که کاملاً مشخص بود که درک او از نتایج تحقیق چقدر عمیق است.
شگفتانگیزترین نکته در مورد این شب، چیزی است که آنها در مورد آن صحبت نمیکنند: وضعیت فعلی ائتلاف حاکم آلمان و صدراعظم. هیچ کلمهای در مورد فریدریش مرتس گفته نمیشود. اشلوسل به این موضوع نمیپردازد و مرکل هم همینطور. علایق آنها جای دیگری است. به نظر میرسد صدراعظم فعلی جایگاه مهمی در افکار آنها ندارد. در عوض، گروه با خاطرهای متفاوت از آن شب از هم جدا میشوند - اینکه صدراعظم سابق چقدر آرام و راحت بود. او، به هر حال، زنی بود که با خودش و با جهان در صلح بود.
با این حال، مرکل این روزها در دو دنیای متفاوت زندگی میکند. مثل یک پرده نمایش دو تکه که دو فیلم کاملاً متفاوت روی آن پخش میشود. مرکل در اولین مورد از این جهانها قرار دارد، زمانی که کارهایی مانند افتتاح موزه اقیانوسشناسی جدید در جزیره استرالسوند در دریای بالتیک را انجام میدهد، درحالیکه صدها نفر در خیابانها با حیرت منتظرند، گویی او ملکه مادر آلمان است.
این دنیای تور کتاب اوست، که در طی آن تمام کتابهایش تنها پس از چند ساعت به فروش رفته و صفهای طولانی در خیابانها تشکیل میشود. این دنیایی است که در آن طرفدارانش میتوانند چند کلمهای با او در کتابفروشی صحبت کنند. انگار یک شبح دیدهاند. در این دنیا، مرکل سوار بر موجی از نوستالژی و محبت همراهی میشود.
در اینجا، مرکل مظهر تمام چیزهایی است که بسیاری از مردم معتقدند جانشینش، مرتس، فاقد آن است. لحن معتدل، معقول بودن، قابل اعتماد بودن و همدلی. اینها ویژگیهایی است که مردم را متحد میکند. درحالیکه مرتس جامعه را قطبی میکند، تفرقه میاندازد و طرد میکند. اما مرکل مظهر عکس آن است. بسیاری از مردم لحن او را فراموش کردهاند، نه لزوماً سیاستهای او را. با هر بحران ائتلافی و هر گاف کلامی که صدراعظم فعلی میدهد، حسرتی عمیق برای دوران به اصطلاح خوب مرکل در حال افزایش است. حتی در میان مخالفان سیاسی او.
و اما دنیای دیگری هم هست که در آن مرکل واکنشی شدیدتر از تقریباً هر سیاستمدار آلمانی دیگری را برمیانگیزد؛ دنیایی که در آن مرکل به محض اینکه حتی یک کلمه بگوید، بحثی درمیگیرد؛ جایی که هر اظهارنظر عمومی او زیر میکروسکوپ بررسی میشود تا مشخص شود که آیا ذرهای انتقاد از صدراعظم فعلی وجود دارد یا خیر. به هر حال، همه میدانند که مرکل و مرتس دههها از یکدیگر بیزار بودهاند. آن ذره انتقاد تقریباً همیشه پیدا میشود.
مردم از خود میپرسند: آیا اصلاً ممکن است یک صدراعظم سابق چنین کاری بکند؟ آیا واقعاً اشکالی ندارد که او چهار سال پس از ترک صدارت علناً وارد ماجرا شود و به جانشین خودش توصیههایی ارائه دهد؟ توصیههایی که اغلب کمتر به عنوان نصیحت عاقلانه و بیشتر به عنوان نیش و کنایه تلقی میشوند؟ منتقدانش میگویند که چرا این زن زبان خود را بسته نگه نمیدارد، بهخصوص با توجه به اینکه در طول ۱۶ سالی که در سمت خود بود، بسیاری از مشکلاتی را که مرتس اکنون باید با آنها دستوپنجه نرم کند، ایجاد کرد؟
این دنیایی است که هر وقت مرکل چیزی میگوید، مثلاً در جلسات هیئت اجرایی اتحادیه دموکرات مسیحی، چشمها از عصبانیت گرد میشوند. دنیایی که در آن مردم نمیتوانند بفهمند چرا چنین شخصیت باهوش و پیچیدهای، حتی قادر نیست انتقاداتش را در محافل خصوصی بر زبان بیاورد.
مرکل این دو دنیا را چگونه میبیند؟ او این واقعیت را چگونه میبیند که درحالیکه طرفداران زیادی دارد، دشمنان زیادی نیز دارد که او را به خاطر مشکلات فعلی کشور سرزنش میکنند؟ وقتی اخیراً در یک مصاحبه زنده در برلین به میزبانی اشپیگل از مرکل پرسیده شد که آیا از قطبی شدن اوضاع آگاه است، پاسخ داد: «تا حدودی، این طبیعت امور است.»
او گفت، «زمانه بسیار سختی است. اگر 16 سال صدراعظم آلمان باشید، مردم به دقت به آنچه در طول این 16 سال انجام دادهاید نگاه میکنند. به همین دلیل است که متعجب نمیشوم.» از سوی دیگر، او گفت: «این ایده که وقتی مقصر را پیدا کردید، آینده به طور خودکار بهتر خواهد شد هم درست نیست و بنابراین، میتوانم بگویم شما دوباره مرا به سهلانگاری متهم خواهید کرد. اما اگر کمکی میکند، میپذیرم که تقصیر من بوده است. اما این هم توصیف کافی از وضعیت نیست.» مرکل اخیراً چیز بیشتری در مورد خودش و میراثش نگفته است.
این رفتار باعث میشود مشخص نباشد که او در آینده به عنوان صدراعظم سابق چه نقشی را میخواهد ایفا کند. او همچنین در مورد اهدافی که ممکن است برای خود تعیین کرده باشد، چیز زیادی نگفته است. با این حال، در این گزارش، بیش از دو دوجین از شخصیتهای معاصر، معتمدان، دوستان و مخالفان سیاسی مرکل با اشپیگل در مورد او صحبت کردند. البته به شرطی که هویتشان فاش نشود تا بتوانند آزادانه صحبت کنند.
آنها همگی تصویری از زنی ترسیم میکنند که هنگام اظهارنظرهای عمومی، در درجه اول خودش را در نظر دارد. تصویر عمومی او، میراث سیاسی او، نقش تاریخی او - و چیزهای دیگر. زنی که حتی در جمعهای کوچک و خودمانی، شکی باقی نمیگذارد که تقریباً همیشه - نه، تقریباً همیشه - حق با او بوده است. اینکه سیاستهایش، همانطور که اغلب در دوران صدراعظمیاش میگفت: منحصربهفرد بوده است.
عصر دوشنبهای در ماه اکتبر است و سالن اُپرای بن پر شده است. گرانترین بلیطها تقریباً ۵۰ یورو قیمت دارند، اما همه آنها تنها چند ساعت پس از شروع پیشفروش فروخته شدهاند. تعداد زیادی موی خاکستری روی صندلیها دیده میشود، اما تعدادی جوان نیز آمدهاند. مخاطبان ثروتمند و تحصیلکرده هستند.
یکی از اعضای برجسته حزب دموکرات مسیحی که معتقد است عملکرد صدراعظم فعلی چیزی جز یک فاجعه نبوده است، میگوید: «مردمی میآیند که در ایستگاه قطار سر راهشان ساندویچ گیاهی میگیرند و حوصله سیاستمدارانی مانند مرتس را ندارند. اینها افرادی هستند که از سیاستمداران رویکردی عاطفی و همدلانه میخواهند نه جنگ و ستیز و شدت عمل.» او میگوید افرادی که مرتس حمایتشان را از دست داده است: «زنان، جوانان و همچنین مهاجران هستند».
از نظر تابستان سال 2015 که پناهندگان سوری به اروپا هجوم بردند، رویداد تعیینکننده دوران تصدی او بود. او میگوید تصمیم او در شب ۴ سپتامبر برای صدور اجازه ورود پناهندگان به آلمان، زمان حضورش در دفتر صدراعظمی را به قبل و بعد خودش تقسیم کرد.
او میگوید:«من در سال ۱۹۹۰ وارد سیاست شدم چون مردم به من علاقه داشتند. وقتی صحبت از سیاست پناهندگان میشود، مهم است که صادقانه بر اساس شایستگیها و با لحنی معتدل عمل کنیم.» البته مرکل با یک معضل روبهرو است. او به مدت ۱۶ سال سیاستهای آلمان را شکل داد. تصمیمات او تا به امروز همچنان پیامدهایی به همراه داشته است.
مانند اصلاحاتی که هرگز اجرا نشدند، سیاست او در قبال روسیه، خط لوله نورد استریم ۲ و سیاستهای پناهندگی او. اگر او از تصمیماتی که در آن زمان گرفته بود دفاع کند، به طور خودکار مرتس را نقض میکند. او میپذیرد که این رویه باعث ایجاد جنجال خواهد شد. اما به نظر نمیرسد که اهمیت خاصی بدهد. وقتی هلموت کهل در سال ۱۹۹۸ پس از ۱۶ سال صدارت از سمت خود برکنار شد، ولکنِ ماجرا نبود. او مرتباً با رومانو پرودی در بروکسل تماس میگرفت تا به رئیس کمیسیون اروپا بگوید که چه باید بکند.
او رهبران قدرتمند منطقهای را در دفتر خود میپذیرفت، تماس میگرفت، دسیسه میچید و به ولفگانگ شوبله، جانشین خود، طعنه میزد. در کنوانسیونهای حزبی، او مثل همیشه جلسه را اداره میکرد و اگر رسوایی کمکهای مالی حزب، کهل را یک سال بعد به حاشیه سیاسی نمیکشاند، احتمالاً اوضاعش در مقطعی با شوبله به هم میریخت. اما همچنان علاقهای به سکوت نداشت. گفته میشود که حتی تا اواخر سال ۲۰۱۱، کهل به نزدیکانش گفته بود مسیری که مرکل، صدراعظم حزب دموکرات مسیحی، در پیش گرفته «بسیار خطرناک» است.
بهطور کلی پذیرفته شده است که اسلاف صدراعظم از جانشینان خود علناً انتقاد نمیکنند، بهخصوص اگر آنها عضو همان حزب باشند. اما به ندرت پیش میآید که حتی یک صدراعظم سابق به این اصل پایبند بوده باشد. جنگی که کنراد آدنائور علیه جانشین و وزیر اقتصاد سابق خود، لودویگ ارهارد، به راه انداخت، در کتابهای تاریخ ثبت شد. هلموت اشمیت، سوسیال دموکرات، حتی به خاطر حمله مداوم به جانشینانش، به یک چهره فرقهای تبدیل شد.
و حالا نوبت مرکل است. نزدیکانش دوست دارند به این نکته اشاره کنند که او اولین صدراعظم در تاریخ جمهوری فدرال آلمان است که از سمت خود برکنار نشد و مجبور به استعفا نشد، بلکه با اراده خودش از سمت صدراعظمی کنارهگیری کرد. به گفته آنها، کسانی که چنین اقدامی میکنند، دیگر علاقهای به مشارکت فعال در سیاست ندارند.
این با اظهارات خود مرکل در جریان شام ولفگانگ اشلوسل مطابقت دارد. شرکتکنندگان میگویند که او به روشنی توضیح داد که چرا از هیئتمدیره بنیاد کنراد آدنائور کنارهگیری کرده است. او گفت که پس از سه دهه فعالیت سیاسی، دیگر به کار خستهکننده کمیته علاقهای ندارد. به گفته افرادی که در حلقه نزدیکان مرکل هستند، او از آزادی تازه بهدستآمده خود لذت میبرد. آنها میگویند اکنون که او سرانجام کار طاقتفرسای نوشتن خاطراتش را به پایان رسانده است، میتواند برای اولین بار از زمان ترک سمت خود استراحت کند.
در واقع، او حتی در طول تابستان به طور منظم در ساحل دریاچه مورد علاقهاش در منطقه اوکرمارک دیده میشد. یک روز، او به دانشجوی جوانی در کنار دریاچه نزدیک شد که در اسکله آفتاب میگرفت و کتاب «خواننده» برنهارد شلینک را میخواند. مرکل که تازه شنا را تمام کرده بود، علاقهمند شد و آنجا با مایو خیساش در آب ایستاده بود و با دانشآموز درباره کتاب گپ میزد، درحالیکه محافظش چند متر دورتر روی تخته پارویی شناور بود.
زندگی مرکل حکومت کردن بود، نه حزب. او هنوز هم ممکن است در داخل حزب با نمایندگان مجلس در صورت درخواست ملاقات، تماسهایی داشته باشد و با آنها ملاقات کند، اما برخلاف کوهل یا آدنائور، او شبکههای قدیمی را برای آسیب رساندن به جانشین خود پرورش نمیدهد. او بهطرز شگفتآوری کم درباره صدراعظم صحبت میکند. میگویند، مرتس کسی نیست که مرکل به او توجه زیادی داشته باشد.
تصویر خودش برایش مهمتر است. هواداران بانفوذ مرکل در حزب دموکرات مسیحی این موضوع را آزاردهنده میدانند. یکی از اعضای مهم حزب میگوید: «مرکل همیشه بسیار بالغتر از بسیاری از مردان در سیاست رفتار میکرد.»
مرکل میتواند در مورد مسائل مهمی مانند آینده دموکراسی اظهارنظر کند، اما اگر این کار را بکند، باید از سهم خودش در مشکلاتی که آلمان برای غلبه بر آنها تلاش میکند، انتقاد کند و آن چیزی نیست جز وابسته کردن آلمان به گاز طبیعی روسیه، کاهش شدید هزینههای نظامی و زیرساختهای رو به فرسایش کشور. اینها چیزهایی است که برای جانشینانش به جا گذاشت.
یک عضو ارشد حزب دموکرات مسیحی که همیشه نسبت به مرکل خوشبین بوده است، میگوید: «باید این سوال پرسیده شود: چطور اوضاع به اینجا رسید؟» بعدازظهر روز قبل از حضور مرکل در خانه اپرای بن، صدراعظم سابق یک ساعت را به عنوان مهمان انتشارات فیلیپ سیهاوزن گذراند. سیهاوزن کتابفروشی را در خیابان تاننبوش اداره میکند؛ منطقهای که بسیاری در بن نسبت به آن نظر خوبی ندارند. این منطقه تعداد زیادی مهاجر دارد. عمیقاً درگیر مشکلات مواد مخدر، جرم و جنایت و بیکاری بالا است. گاهی اوقات در این منطقه تیراندازی هم رخ میدهد. با این وجود، ثروتمندان شروع به خرج کردن پول برای خرید خانه در تاننبوش کردهاند.
آن روز بعدازظهر، صف بیپایانی در مقابل کتابفروشی سیهاوزن دیده میشد. مرکل در حال امضای خاطرات خود بود و بیش از ۴۰۰ نفر در آنجا حاضر شده بودند. باران میبارید، اما به نظر میرسید همه حال و هوای خوبی داشتند. از دندانپزشک گرفته تا مشاور املاک تا آرایشگر، همه به صف شده بودند. یک نانوا و دستیارش که اهل سوریه بودند در حال توزیع نانهای کوچک بودند. همه از ملاقات با صدراعظم سابق هیجانزده هستند و سیهاوزن، که مدتها بود در بهبود وضعیت محله خود نقش داشت، به منظره شهری که آن بعدازظهر در تاننبوش به نمایش گذاشته شد، افتخار میکرد.
شیهاوزن میگوید از زمانی که مشخص شد مرکل به کتابفروشی او خواهد آمد، میتوانست واکنشها را به سه دسته تقسیم کند. گروه اول میگفتند اگرچه ممکن است هرگز به مرکل رأی نداده باشند، اما از اینکه صدراعظم سابق به تاننبوش میآید تا به آنها سر بزند، بسیار خوشحال هستند.
سپس کسانی هستند که ادعا میکنند هرگز به او رأی ندادهاند، اما میگویند دلشان برای سبک سیاست او تنگ شده است و در نهایت، گروه آخر، مرکل را مسئول تمام رنجهای جهان بهطور کلی و بهطور خاص، رنجهای تاننبوش میدانند. کسانی که میگویند هر وقت عکسی از مرکل میبینند، حالشان بد میشود. مردی به کتابفروشی آمده تا کتاب مرکل را با امضای خودش بگیرد تا بتواند آن کتاب را در سطل آشغال بیاندازد!
شیهاوزن در مغازه ایستاده و تماشا میکند که مردم با نگرانی جلوی میز مرکل ایستادهاند، چند کلمهای با او رد و بدل میکنند، سلفی میگیرند و سپس با لبخندی بر لب آنجا را ترک میکنند. او میگوید: «انگار مردم بعد از تماشای یک فیلم فوقالعاده از سینما بیرون میآیند. آنها میگویند: اوه، عالی بود. چه ملاقات فوقالعادهای.»
این کتابفروش آن روز بعدازظهر نشان داد که چگونه مردم بهطور فزایندهای فقط آنچه را که میخواهند در مرکل میبینند. حتی کسانی که هرگز به او رأی ندادهاند، اکنون احساس میکنند که او در طول ۱۶ سال تصدی مقامش، کار بدی انجام نداده است. معتقدند که او به نحوی توانسته اوضاع را ادامه دهد. هر چه دوران تصدی او بیشتر به تاریخ میپیوندد، تصویر او بیشتر با دستاوردهای سیاسی واقعیاش برجسته میشود.
بهعنوان مثال، در مراسم کتابخوانی مرکل در اولم، هیلده ماتیس در صف ایستاده و منتظر است تا نسخهای از خاطرات مرکل را با امضای خودش خریداری کند. این نماینده قدیمی حزب سوسیال دموکرات، به عنوان یک چپگرای سرسخت، حتی در حزب خودش هم جنجالبرانگیز بود. اکنون، در دوران بازنشستگی، او با صبر و حوصله منتظر نوبت خود است و کتاب را زیر بغل دارد. او میگوید: «ما واقعاً اوقات خوبی را با او گذراندیم.»
و مرتس؟ به عنوان یکی از اعضای آخرین دولت مرکل به یاد میآورد که سال گذشته در راه مجلس فدرال، هنوز به وضوح به یاد میآورد که مرتس، به طور غیرمنتظرهای به مرکل پرخاش کرد. مرتس گفت: «چه افتضاحی برایم گذاشتی که حالا باید جمعش کنم.» این عصبانیت کوتاه بود و سپس مرتس بدون خداحافظی با قدمهای بلند مرکل را ترک کرد.
برای سالها، تنها اشاره به نام مرکل کافی بود تا فشار خون مرتس را به شدت بالا ببرد. این واقعیت که مرکل در سال ۲۰۰۲ با خونسردی مرتس را از مقام رهبری فراکسیون کنار زد، چیزی بود که مرتس هرگز به خاطر آن او را نبخشید. اما اکنون، مرتس در موقعیتی است که همیشه میخواست باشد. او الان صدراعظم آلمان است. او اکنون نگرانیهای دیگری دارد و شاید کمکم متوجه میشود که ماندن در قدرت به مدت ۱۶ سال، مانند مرکل، چه چیزی را میطلبد.
مرتس اکنون با آرامش بیشتری به حرفهای مرکل واکنش نشان میدهد. او ممکن است گاهی اوقات آزردهخاطر شود، اما اجازه نمیدهد که این موضوع آشکار شود. مرکل دیگر تهدیدی برای مرتس نیست. او یا افرادش از سمتهایشان بیرون رانده شدهاند و یا خودشان رفتهاند. فشار از سوی جناح مرکل دیگر وجود ندارد. در واقع، چنین جناحی دیگر وجود خارجی ندارد.
چند نفر از اعضای قدیمی حزب، از جمله رودریش کیزوتر، نماینده مجلس و روپرشت پولنز، دبیرکل سابق مرکل، اخیراً در ائتلاف جدیدی به نام «کامپاس میته» به هم پیوستهاند، زیرا از مسیری که مرتس در حال حاضر ترسیم میکند، نگرانند. آنها میگویند که جناحهای اجتماعی و لیبرال حزب دموکرات مسیحی تحت رهبری مرتس به حاشیه رانده شدهاند. آنها به این نکته اشاره میکنند که مرکل چگونه توانسته بود حمایت بسیار بیشتری را به دست آورد.

این گروهی است که ممکن است مرتس را آزار دهد، خطر واقعی فقط از اختلافات فعلی با جناح خودش ناشی میشود. «اولتراهای طرفدار مرتس»، یعنی قانونگذاران محافظهکاری که با حمایت مرتس به بوندستاگ راه یافتند اکنون با انزجار از بت سابق خود روی برمیگردانند، زیرا از نظر آنها، او در ائتلاف خود با سوسیال دموکراتها بیش از حد میانهرو شده است. یوهانس وینکل، رئیس اتحادیه جوانان، شاخه جوانان حزب دموکرات مسیحی، در گفتوگو با اشپیگل میگوید: «هنوز هیچ پاسخی برای مسئله بزرگ اصلاحات رفاه اجتماعی، سوالات مبرم تغییر جمعیتی وجود ندارد. باید اتفاقی بیفتد.»
یکی از متحدان برجسته مرکل میگوید: «ما همچنان تنها کسانی هستیم که با وجود همه انتقادات از مرتس، قاطعانه از او حمایت میکنیم.» او میگوید: «وضعیت اینگونه است: وقتی محافظهکاران شکست میخوردند، یک حزب سوسیال دموکرات دولت بعدی را رهبری میکرد. و وقتی آنها شکست میخوردند، محافظهکاران سر کار میآمدند. اما اکنون، اوضاع متفاوت است.» او میگوید: «اگر مرتس و کلینگبیل به موفقیت نرسند، دشمنان دموکراسی قدرت را به دست خواهند گرفت. به همین دلیل است که ما از مرتس حمایت میکنیم، مهم نیست چه اتفاقی بیفتد.»
همین امر در مورد مرکل نیز صدق میکند. او در مصاحبه زنده اشپیگل با مخاطبان در برلین، از مرتس تمجید کرد. او گفت: «به عنوان یک شهروند، فکر میکنم کاری که مرتس انجام داده خوب است. صادقانه بگویم، مایه آسودگی خاطر است که آلمان بار دیگر حضور خود را با جذابیت و قاطعیت در جهان نمایش میدهد.» این تمجید مرکل از مرتس آنقدر غیرمعمول بود که از طریق شبکههای خبری پخش شد.
دو روز پس از حضور مرکل در خانه اپرای بن، دو سواری ضدگلوله هنگام ظهر به سمت ایل پونتو در مرکز برلین حرکت میکنند. این رستوران ایتالیایی به عنوان مکانی برای ملاقات سیاستمداران در پایتخت شناخته شده است. هلموت کهل قبلاً در اینجا غذا میخورد، اما اکنون بیشتر لابیگران نمایندگان مجلس در اینجا ناهار میخورند.
دو ماشین سیاه متوقف میشوند، محافظان بیرون میپرند و درهای عقب را باز میکنند. دو زن پیاده میشوند و آنقدر سریع وارد رستوران میشوند که به سختی میتوان آنها را در خیابان تشخیص داد. آنگلا مرکل و بئاته باومن، محرم اسرار و کارمند قدیمی او. این دو نفر زندگینامه مرکل را با هم نوشتند؛ کتابی پرفروش که بیش از 700 هزار نسخه فروش رفته است.
ساعت ۲:۳۰ بعدازظهر، دقیقاً یک ساعت و نیم بعد، آنها رستوران را ترک میکنند. درست آن طرف خیابان، دفتر کمیسر پارلمانی نیروهای مسلح قرار دارد. معمولاً چند سرباز را میتوان در حال سیگار کشیدن در بیرون دید که منتظر قرار ملاقاتهایشان هستند. در این روز، افسران جزء نیروی دریایی با سیگارهایشان در پیادهرو دیده میشوند.
این بار، این دو زن هنگام سوار شدن به ماشینها شناخته میشوند. یکی از سربازان فریاد میزند: «اوه، مرکل.» و تمام گروه رو به آنها میکنند. آنها لبخند میزنند، دست تکان میدهند و با هیجان تلفنهای همراه خود را بیرون میآورند. وای، صدراعظم سابق! چه شانسی!
مرکل با لبخندی دوستانه بر چهرهاش برمیگردد و دست تکان میدهد. درست مانند یک ملکه مادر!