| کد مطلب: ۱۵۰۴۹

محفل گرم بیژن

محفل گرم بیژن

ناصر مسعودی

خواننده و آهنگساز

آشنایی من با بیژن ترقی برمی‌گردد به دهه ۴۰ و دوران فعالیت‌مان در رادیو. البته من در آن زمان بیشتر قطعات محلی می‌خواندم و ترانه‌سرای آثار فارسی‌ام نیز عزیزان دیگری بودند چون سیمین بهبهانی، تورج نگهبان و هنرمندان دیگر. این بود که با یکدیگر همکاری موسیقایی نداشتیم. اما به خاطر علاقه من به شعر و علاقه او به موسیقی، همواره معاشرت و دوستی بین ما جاری بود. بیژن ترقی به غیر از کار ترانه‌سرایی و شعر، کتاب‌فروشی و انتشاراتی «خیام» را که درواقع از پدرش برایش به ارث مانده بود اداره می‌کرد و تا پایان عمرش هم به کمک برادرش آن‌جا را حفظ کرد.

کتاب‌فروشی کوچکی بود در خیابان شاه‌آباد، اما پاتوق بسیاری از شاعران و اهالی موسیقی شده بود. دیدارهای منظم و رفاقت بیشتر ما در سال‌های پس از انقلاب و دهه‌های ۶۰ و ۷۰ شکل گرفت که تقریباً هر دو هفته یا دست‌کم ماهی یک‌بار به منزل بیژن ترقی می‌رفتم. در آن زمان شاعر فقید «نوذر پرنگ» نیز در این محفل حضور می‌یافت، همچنین سایر اهالی موسیقی و ادبیات (ازجمله آقای امین‌الله رشیدی و علی موسوی گرمارودی) هرازگاهی برای دیدار با او و نوذر پرنگ به آن محفل می‌آمدند.

آن‌جا درباره شعر و موسیقی گپ می‌زدیم یا گاهی به آثار موسیقی سنتی گوش می‌دادیم و در موردشان بحث می‌کردیم و یا خاطرات گذشته مرور می‌شد. بیژن مرد بسیار مهربان و ادیب و شوخ‌طبعی بود و علاقه عجیبی هم به نوذر پرنگ داشت و خاصه در آن دوران خیلی تمایل داشت که به نحوی ارزش‌های هنری و ادبی او را به جامعه ادبیات معرفی کند و در همان نشست‌ها بود که به ایده‌ تهیه آلبوم موسیقی براساس اشعار نوذر رسیدیم و بیژن ترقی در انتخاب اشعار و تایید و تنظیم ملودی‌ها به من مشورت‌های باارزشی داد که منجر شد به انتشار آلبوم «قلندر».

همچنین بیژن اصرار داشت که بابت رفاقتم با هوشنگ ابتهاج، از او هم دعوت کنم که به محفل ما بیاید که متاسفانه امکانش پیش نیامد. قرار بود زمانی هم نزد «نصرت رحمانی» برویم و دیداری داشته باشیم که حسرت این نشست هم به دلایل مختلف بر دلمان ماند. البته غیر از محافل منزل بیژن، هرازگاهی نزد بزرگان ادبیات و هنر می‌رفتیم و در آن محافل شعرخوانی هم داشتیم و گاهی به درخواست بیژن من اشعاری را از نوذر و دیگران دکلمه می‌کردم و چند بیتی نیز به آواز می‌خواندم. ازجمله به محضر اساتید خطاطی «کیخسرو خروش» و «غلامحسین امیرخانی» یا «دکتر ابراهیم باستانی پاریزی» رفتیم.

زمانی هم چند ترانه خود بیژن سروده بود و استاد تجویدی برایشان آهنگ‌های خوبی ساخته بود که یکی، دوتایشان را من به طور خصوصی اجرا کردم و حاصل کار مورد تایید بود، اما در همان ایام بیژن به آمریکا رفت و دیگر ادامه‌ کار میسر نشد. البته یکی، دو تا از آن کارها را خوانندگان دیگری بعدها اجرا کردند. بیژن ترقی در موسیقی و ادبیات صاحب‌نظر بود و در ترانه‌سرایی علاقه داشت به زبان مردم کوچه و بازار نزدیک شود و هوادار شکسته‌نویسی بود.

در سرایش ترانه‌هایش از رخدادهای روزمره و وضعیت کلی جامعه الهام می‌گرفت و سعی می‌کرد با زبانی ساده آن‌ها را در آثارش بازتاب دهد و به‌خاطر طبع روانش بسیار شاعر موفقی هم بود و چندین اثر تراز اول از او به یادگار مانده است. نسبت به وضعیت فرهنگی و ادبی زمانه بسیار حساس بود و نقدهای زیادی داشت به شعر و موسیقی آن روزگار، ولی تریبونی در اختیار نداشت که آن‌ها را بازگو کند. اما دست به قلم بود و مقالات و یادداشت‌هایی داشت که در کتاب‌هایی چون «حافظ‌شناسی» منتشر شد.

همچنین مقدمه‌های باارزشی برای آثار شاعران دیگر نوشت، ازجمله برای کتاب «آن سوی باد» نوذر پرنگ. شخصاً به او بسیار علاقه‌مند بودم و در کنارش لحظات مفید و پربار و خوشی را گذراندم و همیشه حامی و مشوق من بود. یادش گرامی.

اخبار مرتبط
دیدگاه
آخرین اخبار
پربازدیدها
وبگردی