نسلی که سر جای خودش قرار داشت
در اینکه بیژن ترقی ترانهسرای خوبی بوده و جزو بهترینهای تاریخ موسیقی ما، شکی نیست. قطعاً دوستانی در این باره و ویژگیهای آثار او خواهند نوشت من اما اجازه میخواهم به بهانه پاسداشت آن زندهیاد به موضوع دیگری بپردازم.
به روزگاری که بیژن ترقی در آن متولد شد و بالید و به بیژن ترقی تبدیل شد. کافی است کسی نگاهی حتی سرَسری به زندگی ترقی بیاندازد تا دریابد ترقی کردن در آن زمینه و زمانه، کار چندان دشواری هم نبوده. حتی فراتر از این، من گمان میکنم این کمترین کاری بوده که بیژن ترقی میتوانسته انجام دهد.
البته که هستند کسانی که قدر نعماتی را که هستی در اختیار آنها قرار میدهد نمیدانند و جز آلوده کردن هوا و حرام کردن آنچه خدا به آنها داده، کار دیگری بلد نیستند اما بیژن ترقی و بسیاری از همنسلان او بزرگترین هنرشان این بوده که قدر و قیمت آنچه را در اختیار داشتند، خوب میدانستند.
ترقی در خانوادهای به دنیا آمد که نهتنها پدرش بلکه مادرش نیز با شعر و ادب دمخور بوده و او در فضایی پر از کتاب و کلمه کودکیاش را گذرانده. علاوه بر آن از همان خردسالی بزرگترین و نامدارترین شاعران و ادیبان و خنیاگران مملکت به منزلشان رفتوآمد داشتند و او مدام در معرض زیبایی و بانگ و آهنگ خوش قرار داشت.
دمخور بودن با ممتازترین هنرمندان زمانه و انس و الفت داشتن با شعر و کلام، از بیژن ترقی همانی ساخت که هم خودش از خودش انتظار داشت و هم دیگران از او انتظار داشتند. اهل فن میدانند که یک ترانه موفق ترانهای است که کلام و بانگ و آهنگ، همسنگ یکدیگر باشند.
این اتفاق یعنی هر چیزی سر جای خودش قرار دارد. یعنی جهان پیرامون شما از یک هارمونی یکدست برخوردار است. یعنی شما در یک شرایط عادلانه زندگی میکنید. شرایطی که هر چیزی درست همان جایی قرار گرفته که باید قرار بگیرد. ساختن یک ترانه نیاز به همدلی یک جمع دارد.
اینکه این روزها کمتر چیزی به نام ترانه موفق میشنویم علتش این است که اغلب این کارها در پراکندگی و تشتت محض اتفاق میافتد. گاهی نهتنها خواننده، نوازنده و ترانهسرا باهم آشنایی ندارند، بلکه چشم دیدن همدیگر را ندارند اما از آنجایی که سفارشدهنده و اسپانسر کسی است که اصلاً از این چیزها سر در نمیآورد به ترانهسرا سفارش داده و بعد آهنگسازش را انتخاب کرده و سر آخر هم به خواننده مورد علاقهاش گفته بخوان.
نتیجه کار هم میشود همین آثاری که خیلیهایش را حتی یکبار هم نمیتوان شنید. از میان سیصد و چند ترانهای که بیژن ترقی سروده، آنهایی بیش از همه در ذهن علاقهمندان به موسیقی ایرانی جا خوش کرده که اولاً آهنگساز و خوانندهاش از سرآمدان این حوزه بودهاند و دیگر اینکه آن ترانهها در یک بده و بستان دوستانه و صمیمانه شکل گرفته.
جدای از اینکه آن ترانهها اغلب حاصل تجربههای شخصی و منحصربهفرد شخص عاشقپیشهای بوده که همه عمرش را عاشقانه زیست. داستان بعضی از آن ترانهها یعنی شـأن نزولشان را زندهیاد ترقی تعریف کرده است. داستانهایی که نشان میدهند عشق خمیرمایه وجودی آدمی است و هرجا که پای عشق در میان باشد، میتوان کارها را صورت داد. درست مثل کارهایی که بیژن ترقی و همنسلانش انجام دادند و بر جریده عالم ثبتش کردند. یاد و نامشان هماره جاودان.