| کد مطلب: ۱۵۰۴۷

ترقی، نقاش واژه‌ها

ترقی، نقاش واژه‌ها

محمدجواد صحافی

پژوهشگر و منتقد

موسیقی آوازی ایران از قدیم‌الایام قرابت بسیاری با اشعار کلاسیک داشته و هنرمندان موسیقی با بهره‌گیری از اشعار شعرای نامدار پارسی‌زبان، چراغ موسیقی آوازی ایران را روشن نگاه داشته‌اند، اما ظهور شعر نو در ادبیات ایران و رونق آن در دهه ۵۰، باعث شد تا اهالی هنر در آثار خود از این اشعار نیز بهره برده و آثار ماندگار بسیاری نیز خلق شوند.

اقبال شعر نو در میان مردم و هنرمندان، باعث شد تا استفاده از تصانیف و ترانه‌ها در موسیقی کلاسیک ـ که سابقاً توسط بزرگانی چون امیرجاهد سروده و ساخته شده بود ـ رواج یافته و نام ترانه‌سرایان بسیاری با موسیقی گره خورده شود. «بیژن ترقی»، یکی از این نام‌ها بود.

هنرمند و ادیبی که با آثار خود، نامش را در خاطره‌ جمعی بسیاری از ایرانیان ثبت کرد. ترقی که شور و اشتیاقش به شعر و ادب پارسی را از پدرش ـ محمدعلی ترقی که ناشر و ادیب بزرگی بود ـ به ارث برده بود، علاقه بسیاری به سبک هندی در شعر داشت و ازهمین‌رو در اشعار و ترانه‌هایش نیز ردپای این شعر و ویژگی‌های آن را برجای گذاشت. تصویرسازی، روایت داستان‌گونه از شعر و سادگی در فهم شعر و ترانه از ویژگی‌های بارز شعر ترقی بود.

به اعتقاد محمودخوشنام ـ پژوهشگر موسیقی ـ مهم‌ترین نقش بیژن ترقی، تقویت جنبه‌های رِوایی و داستان‌گونه کردن ترانه‌ها، همچنین افزودن جنبه‌های تصویری به آن‌هاست. بسیاری از کارشناسان ادبی معتقدند، تخیّل و قدرت تصویرپردازی در درجه نخست از آنِ ترقی‌ بوده و‌ ایماژهای متدیک او به منظور التذاذ هنری، از لحاظ زیباشناسانه، ستودنی هستند.

فرهنگ شریف در ستایش شیوه ترانه‌سرایی ترقی، اینگونه معتقد بود: «به نظر من، بهترین شاعر آن زمان بیژن ترقی بود چون شعرهای او همه سوژه داشتند. بیژن، ذوق سرشاری در ترانه‌سرایی داشت و هیچ‌وقت به زور ترانه نمی‌گفت. او پدیده‌های اطرافش را با دقت و ظرافت خاصی می‌دید، به سادگی از آنها نمی‌گذشت و روی سوژه‌هایی که انتخاب می‌کرد تصویرگرایی خارق‌العاده و تاکید زیادی داشت. مثلاً ترانه «به رهی دیدم برگ خزان» را زمانی نوشته که از خیابان ولیعصر رد می‌شده و وقتی برگ‌های پاییزی را می‌بیند که از درخت جدا می‌شوند، از آنها الهام می‌گیرد.»

می‌توان به‌جرأت بیان کرد که حضور ترقی در موسیقی ایرانی، افق‌های جدیدی از هنر ترانه‌سرایی در موسیقی را به روی علاقه‌مندان گشود، سرایش ترانه‌های وزین متناسب با نیاز و شرایط روز که عمدتاً از بن‌مایه‌ای عاشقانه برخوردار بودند، باعث شد تا ترانه در موسیقی ایرانی جایگاه ویژه‌ای داشته باشد.

او که از زمان ورودش به عرصه ترانه‌سرایی بیش  از ۳۰۰ ترانه را مزیّن به صدای خوانندگانی چون بنان، حمیرا، مرضیه، الهه، افتخاری و شاه‌زیدی کرد، با آهنگسازی بزرگانی همچون خالقی، یاحقی و تجویدی، نغماتی را به یادگار گذاشت که باوجود گذشت سال‌ها از تولد این آثار، از خاطره‌انگیزترین مجموعه‌های موسیقی ایرانی‌اند.

بااین‌حال روند رو به رشد ترانه‌سرایی در ایران از دهه ۶۰ به‌بعد، رو به افول گرایید و رفته‌رفته، همزمان با تجاری‌شدن هنر، هم‌سو با موسیقی به سمت ابتذال کشیده شد. گزند تجاری‌سازی هنر گرچه در تمام ابعاد قابل لمس و مشهود است، اما می‌توان با اطمینان این مهم را بیان کرد که به‌دلیل آسیب‌پذیر بودن، بیشترین خسران متوجه ترانه‌سرایی شد، آنچنان‌که بازخوانی‌های ناکوک و نخراشیده از آثار ماندگار سال‌های گذشته که عمدتاً نیز توسط خوانندگان نابلد و تازه‌کار اجرا می‌شود، موردتوجه و اقبال توده جاهل قرار گرفته و باعث بسی تعجب است که مورد تشویق نیز قرار می‌گیرند.

همکاری متعدد ترقی با موسیقی‌دانان بزرگی همچون یاحقی، تجویدی و صبا، سبب ایجاد رفاقت میان آن‌ها شد و از دل این دوستی‌ها، آثار ماندگاری تولید شدند. بررسی این آثار حکایت از آن دارد که بیش از نیمی از ترانه‌های سروده‌شده توسط ترقی، با آهنگسازی پرویز یاحقی منتشر شده‌اند. این رابطه تا اندازه‌ای بود که عدم‌حضور یاحقی در مراسم بزرگداشت ترقی (آذرماه ۱۳۸۵ در محل انتشارات بدرقه جاویدان)، با وجود سلامتی و حضورشان در ایران، نه‌تنها باعث تعجب حاضرین شد که ترقی را نیز آزرده‌خاطر کرد.

سال ۱۳۸۸ سالی غریب و پرالتهاب در جامعه بود، گذشته از اتفاقات و جریانات سیاسی ـ اجتماعی آن‌زمان، هنرمندان بسیاری نیز از میان‌مان رفتند. افرادی مانند فرامرز پایور، سیمین آقارضی، پرویز مشکاتیان، شهریار فریوسفی و حسن یوسف‌زمانی که هر یک، سهم بسزایی در هنر موسیقی ایران داشته و این‌روزها جای خالی‌شان ملموس‌تر از هر زمان دیگری است.

همچنین بیژن ترقی نیز یکی از آن بزرگان بود که در چهارمین روز اردیبهشت‌ماه ۱۳۸۸، در سن ۷۹ سالگی درگذشت. او ضمن شکایت از اینکه کسی به‌یادش نیست، گفت: «من با این تن ناتوانم، برای شعر و موسیقی بسیار زحمت کشیده‌ام و با اینکه مردم هنوز ترانه‌های مرا زمزمه می‌کنند، از یادها رفته‌ام. از وقتی مریض شدم، کسی احوالی از من نمی‌پرسد. از همه‌ی تلاش‌هایی که در این سال‌ها کرده‌ام، چیزی برایم باقی نمانده است. کتابخانه را تعطیل کردم و خانه‌ام را برای تأمین هزینه‌های درمان، فروختم. بیمه هم کاری برای من نکرد، فقط یک‌بار آمدند و دیگر

پشت سرشان را هم نگاه نکردند. هزینه‌های درمانم را خودم پرداخت کردم...». اما پس از مرگش ماجرا فرق کرد، عده بی‌شماری عزیزش داشتند، او را نیمای ترانه خواندند و مقرر شد جایزه‌ای به‌نامش در جشنواره موسیقی در نظر گرفته شود که البته تنها در حد یک‌حرف باقی ماند و عملی نشد. اتفاقی کاملاً آشنا که بارها در مورد بسیاری از بزرگان و درگذشتگان، شاهد آن هستیم. این‌روزها سالروز مرگ این هنرمند بزرگ است، یادش گرامی باد.

اخبار مرتبط
دیدگاه
آخرین اخبار
پربازدیدها
وبگردی