بیتفاوتی یعنی پذیرش شکست
«مدیریت ارتباطات» ماهنامه تخصصی حوزه ارتباطات، رسانه و روابط عمومی، بیش از 13 سال است که بهطور پیوسته منتشر میشود. آخرین شماره این ماهنامه نیز پیش از نوروز به دکههای مطبوعات رسید. بخش اول این شماره بهاریههایی است که بابک زمانی و فریدون صدیقی برای مجله نوشتهاند. فریدون صدیقی نوشته است: «حق نداریم بچهها را از دیدن و تجربه هفتسین و سبزه سیزده محروم کنیم. آنان باید نوروز را و بهار را تنپوش کنند؛ حتی اگر پاییز در کمین باشد! زندگی همین است. این را بهار هم میداند.»
از نظر زمانی نیز بهتر است امیدوار باشیم زیرا «زمستان است اما بهار خواهد آمد». پرونده ویژه این شماره مدیریت ارتباطات اما به موضوع «تغییر» اختصاص پیدا کرده است و تیتر آن چنین است: «باید که پوست انداخت».
در این بخش مهدی افروزمنش در یادداشتی با عنوان «باید از مادرمان زمین یاد بگیریم»، نوشته؛ «انسان در حرکت معنا پیدا میکند» و «تراژدیها رخ دادند، چون کسانی ترجیح دادند، ولو به قیمت آتشزدن جهان، از تغییر سر باز بزنند.»
یادداشت نیوشا طبیبی هم از زاویه قابلتوجهی به مسئله اهمیت سنتها و نو شدن آنها پرداخته است. طبیبی با آن نگاه کلیشهای که سنت را پوسیده و مایه عقبماندگی میداند، مخالف است و برعکس معتقد است: «سنت در باطن خود تحولخواه است» و در توضیح بیشتر این امر به جشنهای مهم ایرانی (نوروز، سده و یلدا) اشاره میکند: «هر سه، پایه در تحول دارند. ما در دعای کاملاً ایرانی تحویل سالِ نو، از خداوند درخواست میکنیم که حال ما را به بهترین احوال تغییر دهد. پس تغییر و تحول، هسته و ذات سنت ماست.»
علی مسعودینیا نیز در یادداشت خود در این بخش از دلبستگی داستاننویسان به تغییر نوشته و در ضمن نگاهی هم به تغییرطلبی امروز ایرانیان انداخته است: «ما ایرانیان در این روزگار بغرنج، کاری به پروپاگاندای این جناح و آن مسئول نداریم، چیزی که بر تمام ما مقیمان این اقلیم آشکار است، نیاز به تغییر است. هیچ لازم نیست اقتصاد یا علوم سیاسی یا جامعهشناسی خوانده باشیم تا متوجه شویم امروزه در عرصههای مختلف زیست در یک تنگنای هولناکیم که اصلاً نمیتواند به همین شکل ادامه یابد. مهم نیست بهتر یا بدتر شود، به کامیابی منجر شود یا به تراژدی؛ آنچه هویداست، عدمامکان پایداری وضعیت موجود است.»
در همین بخش مصاحبهای هم با موسی اکرمی، استاد فلسفه علم دیده میشود که در آن، او در پاسخ به اخلاقیبودن تغییر و «شدن» میگوید: «تقریباً همه فیلسوفان اخلاقِ سه جریان مهم اخلاقی؛ فضیلتگرا، وظیفهگرا و پیامدگرا و دیگر جریانهای اخلاقی که در کنار این سه جا میگیرند، معتقدند که انسانها به لحاظ اخلاقی تغییرپذیرند؛ بنابراین پذیرفتن «شدن»، پذیرفتن تحول در رفتار و نحوه زیست و تعامل با دیگران، امری کاملاً اخلاقی است و هرگونه عدمباور به «شدن»، عدمباور به تغییر رفتار اخلاقی، غیراخلاقی و به یکمعنا حتی غیرانسانی است.»
دیگر بخش جذاب این شماره مجله، مصاحبه با قطبالدین صادقی، کارگردان شهیر تئاتر است. او در این مصاحبه ضمن بررسی تاریخی اهمیت دیالوگ و گفتوگو در ساختن جوامعی مطلوب و لزوم پذیرش نسبی و جمعی بودن حقیقت در جهان امروز، واکنشی نیز به موج کنارهگیری و یأس و مهاجرت دامنگیر ایرانیان دارد و میگوید: «من انفعال را در ذات خود بد میدانم. انفعال برای من بهمعنای اعلام شکست پیشاپیش است. ما نباید شکست بخوریم. ما باید توان خود را برای مبارزه بالاتر ببریم و از ماهیتمان، خواستهایمان، مطالباتمان و ارزشهایمان دفاع کنیم. این به دست نمیآید مگر آنکه شما به حرف بیایید. حرف بزنید. گاهی با کلام و گاهی با یک رمان، گاهی با یک نمایش و گاهی با سینما. ما باید پویا باشیم. ما محکوم به خوشبینی هستیم و با اعلام شکست پیشاپیش، به هیچ کجا نخواهیم رسید؛ جز اینکه سمت مقابل را در انجام آنچه میکند، جریتر میسازیم. او باید با نفس حضور شما احساس خطر کند و بداند که عرصه خالی نیست.»